منوی اصلی
بخش اعضا
انتخاب قالب
اطلاعات سایت
اعضا : 4706محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 931034
اوقات شرعی
جستجو
غيبت صغري و وضعيت علمي و فرهنگي شيعه-2 | نامه الکترونیک |
نوشته شده توسط حسين حسينزاده شانهچي |
جغرافياي انساني شيعه در عصر غيبت در قسمت اول مقاله حاضر، سابقه بحث از غيبت در كلام معصومين (ع) زمينههاي اجتماعي و سياسي غيبت امام عصر (ع)، تاريخ غيبت صغري و وضعيت سياسي جامعه اسلامي در اين عصر مورد بررسي قرار گرفت. در اين قسمت، نويسنده جغرافياي انساني شيعه و تركيب جمعيتي مهمترين شهرهاي اسلامي در عصر غيبت صغري را به اجمال مرور خواهد كرد. در دوران غيبت صغري شيعيان در شهرهاي مختلفي در بلاد اسلامي ميزيستند. تراكم جمعيتي شيعيان در برخي شهرها بهگونهاي بود كه قشر غالب جمعيتي را تشكيل ميدادند و بهواسطه كثرت جمعيت شيعي و غلبه اين مذهب، آن شهر به عنوان شهري شيعه مذهب و يا داراي گرايشهاي شيعي، شناخته و معروف ميشد، مانند شهرهاي قم و كوفه. در بسياري از شهرها جمعيت شيعيان به صورت اقليت وجود داشتند. در گزارشهاي تاريخي پراكندهاي كه نقل شده بهوجود شيعيان در شهرهاي مختلف اشاره شده است. اينجا بهطور مختصر پراكندگي شيعيان در سرزمينهاي اسلامي را در اين عصر بررسي ميكنيم.
قم: اين شهر مهمترين شهر شيعيان و پايگاه تشيع در ايران محسوب ميشد. سابقه تشيع در شهر قم، كه شهري اسلامي بود و بهقولي در زمان حجاج بن يوسف ثقفي در سال 83 هجري احداث شده بود، به زمان مهاجرت عدهاي از اشعريان كوفه به شهر قم ميرسد. در اواخر قرن اول هجري، گروهي از خاندان اشعري، كه از ديرباز داراي گرايشهاي شيعي بودند، به شهر قم هجرت كردند و با آمدن آنها اولين بارقههاي تشيع در اين شهر درخشيد1. تشيع قم از چنان شهرتي برخوردار بوده كه در تمامي آثار جغرافيدانان قرن چهارم و پس از آن، بدان اشاره شده است، بلخي در المسالك و الممالك نوشته است كه »اهل قم همه مذهب تشيع دارند و اصل ايشان بيشتر از عرب است2«. مقدسي نيز گفته است: »و اهل قم شيعه غاليه هستند3« آدام مفتز در تمدن اسلامي در قرن چهارم شهر قم را بهعنوان يكي از شهرهاي مهم شيعي ذكر كرده است4. روابط گسترده شيعيان قم با ائمه (ع)حاكي از اين است كه از نيمه قرن سوم هجري اين شهر مهمترين مركز تشيع در فلات ايران بوده است. روايات بسياري از امام صادق (ع) و ساير ائمه(ع) در فضيلت قم و اهل آن بيان شده است كه مبين همين موضوع است. در روايتي امام صادق(ع) فرموده است: قم سرزمين و ما و سرزمين شيعيان ماست.5 همچنين نقل شده است كه امام عسكري(ع) براي مردم »قم« و مردم »آبه« نامه نوشته و براي آنها آرزوي هدايت الهي كردند.6 در دوران امام عسكري (ع) مكاتبات و مراودات اهل قم با امام بسيار زياد بود. معمولاً گروههايي به خدمت امام ميرسيدند تا مسائل خود را بپرسند و وجوهات خود را بپردازند.7 تشيع يكپارچه مردم قم در تمام ممالك شناخته شده بود و دليل عمدهاش اين بود كه هيچ شهري در آن زمان وجود نداشت كه مردمش اين چنين بهطور كامل شيعه دوازده امامي باشند و از همينرو بود كه اين شهر پناهگاه و مأواي علوياني بود كه از ظلم و ستم حكام و امراء عباسيان گريزان بودند و به اين شهر پناه ميآوردند. نمونه بارز اين امر آمدن فاطمه معصومه دختر موسيبن جعفر(ع) و موسي مبرقع فرزند امام جواد (ع) به اين شهر بود كه مورد توجه خاص مردم اين شهر قرار گرفتند8. در كتاب تاريخ قم شرح مفصلي از ساداتي كه به قم عزيمت كرده و خاندانهايي به وجود آوردند ذكر شده است. مؤلف كتاب چنين به دست ميدهد كه گويا سادات، شهر قم را حتي به طبرستان و ري نيز ترجيح ميدادند. كوفه: اين شهر از ديرباز به داشتن جمعيت شيعي معروف بود، سابقه تشيع شهر كوفه به دوران خلافت امام علي (ع) ميرسد، اگرچه طبق شواهدي گرايشهاي شيعي پيش از آن نيز در اين شهر وجود داشت ولي دوران چند ساله اقامت امام در اين شهر اين امر را تشديد كرد، بهطوري كه در پايان قرن اول هجري كوفه شهري شيعي تلقي ميشد كه محل تجمع سران شيعه در عراق و مركز مخالفت با امويان بود. در زمان امام صادق (ع)تشيع كوفه بسيار حايز اهميت بود و امام(ع) برآن تأكيد داشتند، دليل اين امر را شايد بتوان رويارويي اين شهر با شهر بصره كه داراي تمايلات شديد عثماني بود، دانست. مراودات و مكاتبات كوفيان با ائمه (ع) گوياي فعاليت و نشاط علمي و اجتماعي جامعه شيعي در اين شهر است كه انتقال امام جواد(ع) در اواخر عمر به بغداد و امام هادي و امام عسكري(ع) به عراق در تقويت آن بيتأثير نبود. در دوران غيبت صغري اكثريت مردم كوفه شيعه مذهب بودند. »مقدسي« جغرافينويس قرن چهارم تأكيد ميكند كه: »برتري جمعيتي در كوفه با شيعيان است بهجز در محله كنّاسه كه آنها سني مذهبند«. 9
بغداد: اين شهر نيز از شهرهاي شيعهنشين بود، مجاورت بغداد با كوفه كه مركز اصلي تشيع در عراق بود سبب شده بود تا گرايشهاي شيعي در اين شهر نيز شايع شود. در قرن سوم و چهارم، بخش عمدهاي از مردم شهر بغداد شيعه بودند، مقدسي دراينباره ميگويد: »برتري جمعيتي در شهر بغداد با حنبليان و شيعيان است«.10 محله »كرخ« معروفترين محله شيعهنشين بغداد بود، عثمان بن سعيد عمروي اولين نائب امام(ع)پس از رحلت امام عسكري (ع) به بغداد آمده و در اين محله سكني گزيد11. ساير نائبان چهارگانه نيز در بغداد سكني داشتند. محله »بابالطاق« نيز از محلاتي بود كه شيعيان در آن اقامت داشتند. يكي از خصوصيات شهر بغداد درگيريهاي دائمي ميان شيعيان و سنيان اين شهر بود كه برخي اوقات با زد و خورد همراه بود.12
ديگر ايالات مهم شيعهنشين: خراسان از نواحياي بود كه جمعيت بسياري از شيعيان را درخود جاي داده بود، گرايشهاي شيعي از قديم در نواحي خراسان وجود داشت. حضور خراسانيان در قيام ابومسلم خراساني و نهضت بنيعباس كه با نام »الرضا لآل محمد« برپا شد، خود حاكي از وجود گرايشهاي شديد شيعي در اين نواحي است، همچنين در ميان اصحاب ائمه (ع) و كساني كه از ايشان روايت كردهاند بهنام بسياري از اهل خراسان برميخوريم. 13 در ميان شهرهاي خراسان، مشهد و نيشابور به داشتن جمعيت شيعي بيشتر ممتاز بودند. چندتن از اصحاب بزرگ ائمه(ع) و مؤلفان برجسته شيعه از اين شهر برخاستند. خاندان »فضلبن شاذان« از معاريف شهر بودند. فضل بن شاذان خود از چهرههاي ممتاز شيعه و از اصحاب امام هادي (ع) بود كه كتاب پرارج ايضاح را نوشت. او همچنين كتابي در باب غيبت امام (ع) داشته است14. وجود وكيلان امام (ع) در عصر غيبت نشاندهنده كثرت جمعيت شيعي و اهميت آن در اين شهر است. از جمله اين وكيلان كه از وي نامبرده شده »محمدبن شاذان نيشابوري« است15. مقدسي نيز در اواخر اين عصر اظهار ميدارد كه در نيشابور برتري جمعيتي با شيعيان است.16 ولايت »بيهق« در خراسان كه بزرگترين شهر آن سبزوار بود نيز داراي جمعيتي شيعي بود. نويسنده كتابي ادعا كرده است كه مذهب غالب مردمان اين شهر تشيع افراطي بوده است و حتي برخي از دانشمندان اهل سنت در اين شهر نيز به شيعهگري متهم شده بودند17. در واقع تشيع سبزوار تحتتأثير نيشابور و همچنين مهاجرت علويان از طبرستان بود. مقدسي همچنين از شهري به نام »رقّه« در خراسان نام برده كه اهالي آن شيعه بودند18. در طي دوران غيبت وكيلان متعددي از ناحيه امام(ع) در خراسان تعيين شدند كه اين امر گوياي آن است كه جمعيت شيعيان در خراسان تا چه حد توسعه داشته است19. در ساير شهرهاي خراسان نيز شيعيان بهطور پراكنده وجود داشتند. در كتب رجالي از عدهاي از علماي شيعه كه از اين شهرها برآمدند نام برده شده است. در ماوراءالنهر در حوالي »سمرقند« و »كش« تشيع امامي از اواخر قرن سوم؛ يعني آغاز غيبت صغري رواج يافت. عامل اساسي در اين امر وجود برخي عالمان بزرگ شيعه در اين ناحيه بود. »محمدبن مسعود سمرقندي عياشي« مؤلف تفسير عياشي از برجستهترين عالمان شيعه بود كه در سمرقند مجلس درس داشت و خانه او مركزي علمي و آموزشي بود. وي شاگردان بسياري داشت كه مكتب تشيع در اين ناحيه را پديد آوردند20. از وكيلان امام (ع) در ماوراءالنهر نامي برده نشده است، شايد امور شيعيان اين نواحي نيز توسط وكيلان خراسان رسيدگي ميشد. بهنظر ميرسد كه در عصر غيبت تشيع در ماوراءالنهر رشد و توسعه بيشتري داشته بهطوري كه شيخ صدوق كه در چند دهه بعد به اين نواحي سفر ميكند از ديدار خود با شيعيان آنجا سخن ميگويد. ديداري كه نهايت آن منجر به تأليف كتاب معروف وي من لايحضره الفقيه گرديد.21 منطقه »سيستان« گرچه پناهگاه و مأواي خوارج بود، وليكن از وجود شيعيان در اين منطقه اخباري بهدست رسيده است. در ميان اصحاب ائمه (ع) مردماني از سيستان بودند. شيخ طوسي نيز از عالم بزرگ شيعي در سيستان به نام »محمدبن بحر رهني« ياد ميكند كه بيش از 500 كتاب داشت22. همچنين در عصر غيبت وكيلاني از جانب امام براي رسيدگي به امور شيعيان در اين ناحيه تعيين شده بودند.23 در »گرگان« و »طبرستان« نيز شيعيان بسياري زندگي ميكردند. مقدسي تأكيد ميكند كه: »شيعيان در گرگان و طبرستان داراي عظمت و شكوهي هستند24.« بيترديد اين امر بهواسطه امارت علويان در طبرستان بوده است كه از سال 250 هجري بر نواحي طبرستان استيلا داشتند. گزارشهاي ديگري حاكي از وجود شيعيان دوازده امامي در گرگان پيش از اين زمان است. »جعفربن شريف جرجاني« ميگويد: »اموالي را از طرف شيعيان گرگان به سامراء بردم، امام عسكري (ع) فرمود آنها را به مبارك بدهم. پس از آن خدمت ايشان عرض كردم: شيعيان شما در گرگان به خدمت شما سلام رسانيدند25.« همچنين از عدهاي از راويان اخبار و مؤلفان برجسته گرگاني در اين عصر در كتب رجالي نام برده شده است، از جمله »ابويحيي احمد بن داوود جرجاني« كه داراي تأليفاتي بود.26 در »اهواز« شيعيان نيمي از ساكنان اين شهر را تشكيل ميدادند كه بهنام »مروشيين« معروف بودند در مقابل سنيها كه به نام »فضلي« شناخته ميشدند.27 چهرههاي شاخصي از شيعيان و اصحاب ائمه (ع) در اهواز ميزيستند از جمله »عليبن مهزيار اهوازي« كه از اصحاب امام جواد و امام هادي (ع) بود و بيش از سيكتاب داشت. همچنين نام عدهاي از وكيلان امام مهدي (ع) در اهواز ذكر شده است: از جمله »محمدبن ابراهيم بن مهزيار«، اين امر حاكي از كثرت جمعيت شيعي در اهواز و اهميت آن است. 28 در ايالت فارس شيعيان بيشتر در نواحي ساحلي سكونت داشتند، بنا به گزارش مقدسي آنها عادت داشتند كه وقتي نماز عصر را ميگزاردند علما در مجلس نشسته و براي مردم صحبت ميكردند تا موقع غروب و همينطور پس از نماز صبح تا به هنگام ظهر، و در روزهايي كه مراسم اجتماعي داشتند در نواحي مختلف گرد ميآمدند.29 شهر »ري« داراي گرايشهاي شيعي قوي بود كه از آغاز قرن سوم هجري در اين شهر نمودار شد و با به امارت رسيدن شخصي به نام »مادرائي« در دهههاي مياني اين قرن در اين شهر، بروز و ظهور آشكاري يافت. وجود راويان و محدثان و عالمان برجستهاي كه در عصر غيبت در اين شهر ظهور كردند حاكي از جوّ شيعي اين شهر است كه نمونه بارز آن را ميتوان در محمد بن يعقوب كليني نويسنده كتاب الكافي يافت. وجود وكلاي ناحيه مقدسه در اين شهر نيز ارتباط نزديك شيعيان اين شهر با امام (ع) را نشان ميدهد. يكي از اين وكيلان محمد بن جعفر اسدي (م. 312 ق.) است كه به عدالت و وثاقت شناخته شده بود و امام (ع) مردم را بهوي ارجاع ميدادند30. رويكرد علويان به اين شهر نيز خود دليلي بر غلبه جوّ شيعي بر اين شهر است. نمونه مشخص آن »عبدالعظيم حسني« است كه در اين شهر سكونت گزيد و همانجا درگذشت. درباره شهرهاي »كاشان« و »آبه« نيز گفته شده است شيعيان بسياري داشتهاند.31 مقدسي گزارشهايي از وجود شيعيان در نيمه قرن چهارم در نواحي مختلف بهدست ميدهد. بنا به گزارش او در شمال عراق شهر »جبله« شيعهنشين بوده 32و در شام مردمان »طبريه« و »نابلس« و »قدس« و اكثر مردم »اَمّان« بر مذهب تشيع بودند33. شهر »حمص« نيز با تشكيل دولت حمدانيان در شام به تشيع روي آورد34. در »مصر« گويا شيعيان در شهر »صَندَفا« و »اسكندريه« بودند. از وجود شيعيان در ساير شهرهاي مصر خبري به دست نرسيده است. با اين حال درباره وكلاي امام (ع) در مصر گزارشهايي در دست است35. مقدسي همچنين مردم »هجر«، »صعده« و »عمان« را كه تحت نفوذ »قرامطه« بودند شيعه ميداند.36 تشيع در »سند« نيز كمابيش رواج داشت. داعيان اسماعيلي از سال 270 ق. در اين ناحيه فعاليت داشتند. در شهر »مفلتان« به نام خليفه فاطمي خطبه خوانده ميشد و اذان و اقامه را بهترتيب مذهب تشيع ميگفتند37. گذشته از اين نواحي نام بسياري از وكيلان امام (ع) در عصر غيبت در نواحي مختلفي چون حجاز، قزوين، همدان، آذربايجان و كرمانشاه در منابع ذكر شده است.38 ادامه دارد
پينوشتها: . ر.ك: جعفريان، رسول، تاريخ تشيع در ايران، انصاريان، قم، 1375، ج1، ص186. . البلخي، احمدبن سهل، المسالك و الممالك، ليدن، بريل، 1935 م، ص305. . المقدسي، محمدبن احمد، احسنالتقاسيم، دار صادر، بيروت، 1411 ق، ص 395. . متز، آدام، تمدن اسلامي در قرن چهارم هجري، ترجمه عليرضا ذكاوتي، اميركبير، تهران، 1364، ج1، ص77. . قمي، عباس، سفينةالبحار، ج447 2. . همان، ج1، ص55. . ر.ك: كمالالدين و تمامالنعمة،476. . ر.ك: جعفريان، رسول، همان، ج1، ص 198، بهنقل از تاريخ قم، ص98 و 209. . المقدسي، ص120. . همان. . الطوسي، الغيبة، ص235. . ر.ك: جعفريان، رسول، جغرافياي تاريخي و انساني شيعه در جهان، انصاريان، قم، 1368، ص54. . ر.ك: الطوسي، محمدبن حسن، الرجال، جامعةالمدرسين، قم، 1407 ق، ص200، 216، 218، 343، 376، 386. . الطوسي، محمدبن حسن، اختيار معرفة الرجال المعروف برجالالكشي، دانشگاه مشهد، 1348، ص539. . الطبرسي، اعلام الوري، ص499؛ التفرشي، مصطفيبن حسين، نقدالرجال، مؤسسه آل البيت، 1418 ق، ج4، ص228. . المقدسي، ص323. . جعفريان، رسول، تشيع در ايران، ج1، ص261. . المقدسي، ص323. . ر.ك: كمالالدين و تمامالنعمة،504؛ رجالكشي ص542؛ تنقيحالمقال، ج2، ش 6470؛ جاسم حسين، ص135. . النجاشي، الرجال، ص372. . ر.ك: ابنبابويه، محمدبن علي، من لايحضره الفقيه، مقدمه مؤلف. . الطوسي، فهرست، ص132. . ر.ك: جاسم حسين، ص78. . المقدسي، احسنالتقاسيم، ص365. . جعفريان، رسول، همان، ج1، ص294. . الطوسي، فهرست، ص33 و 193؛ النجاشي، الرجال، ص454 و 381. . المقدسي، احسنالتقاسيم، ص415 و 417. . ر.ك: الطوسي، فهرست، ص88؛ التفرشي، ج4، ص95؛ الطوسي، الغيبة،211. . المقدسي، احسنالتقاسيم، ص439. . الطوسي، الغيبة، ص415-416. . جعفريان، رسول، جغرافياي تاريخي و انساني شيعه و جهان، ص98. . المقدسي، احسنالتقاسيم، ص142. . همان، ص179. . جعفريان، رسول، همان، ص27، به نقل از خطط مقريزي، ج4، ص46. . المقدسي، همان، ص200 و ر.ك: جاسم حسين ص78؛ الطوسي، الغيبة،43. . همان، ص96. . همان، ص481. . ر.ك: جاسم حسين، ص78؛ الطوسي، الغيبة، ص210؛ رجالكشي، ص67؛ نجاشي، ص 243؛ شيخ حر عاملي، وسايلالشيعه، ج2، ص9.
منبع: ماهنامه موعود شماره 29 |
انتخاب قالب
- بيانات مقام معظم رهبری در چهارمين نشست «انديشههاى راهبردى» با موضوع آزادی
- بيانات مقام معظم رهبری در سومين نشست «انديشههاى راهبردى» با موضوع زن و خانواده
- امكان و ضرورت تحقق جامعه ديني
- آوینی بین تفکر غرب و تکنولوژی آن تفکیک قائل نبود
- سلطان جهانم به چنين روز غلام است
- انقلاب مهدي و دگرگوني روابط اجتماعي
- باورداشت مهدويت
- آثار و فوايد وجودي امام عصر در زمان غيبت
- مسئوليت شيعيان در حكومت واحد جهاني مهدي
- کدیور به حامیان بهائیان پیوست