نوشته شده توسط امیر رحمانی
|
پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت ۰۹:۵۱ |
بیانات رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنهای در جمع هزاران تن از دانشجویان و استادان سمنان
18 ابان ماه 1385
اينكه «پيشرفت چيست؟» حرفهاى گوناگونى در سطح دنيا مطرح است. همهجور حرفى هست؛ نسخههاى قلابى، توصيههاى متناقض، عجيب و غريب و بعضاً خائنانه، كه اين بلايى بود كه در آغاز شروع مدرنسازى كشور به جان ما ايرانيها افتاد. اول كه نشانههاى پيشرفت اروپايى براى ايرانيها معلوم شد، كم كم به فكر افتادند كه ببينند در اروپا، در آن طرف دنيا، چه خبراست؛ قبل از آن، اصلاً خبر نداشتند كه در دنيا چه خبر است! سلاطين قاجارى آنقدر گرفتار حرمسراها و سفرهخانهها و گرفتاريهاى شخصى و مسائل بىارزش خودشان بودند كه اصلاً از اينكه در دنيا چه دارد مىگذرد، خبر نداشتند. رنسانس چه بود؟ چطور به وجود آمد؟ چرا به وجود آمد؟ نتيجهاش چه شد؟ اصلاً اين قضايا را تا دوران فتحعلى شاه و بعد از آن ملتفت نبودند! بعد كه جنگ ايران و روس شد و دستگاه قاجارى به واسطهى سلاحهاى پيشرفتهى روسها - كه آن روز از امكانات جديد و سلاحهايى كه براى خودشان ساخته بودند، بهره بردند - تو دهنى محكمى خورد، تازه كسانى را به اروپا فرستادند و سفراى اروپايى هم كه در ايران زندگى مىكردند، دست و پايى باز كردند. پيغامآورها و مأموران ويژهاى هم براى زمينهسازى نفوذ سياسى به ايران گسيل شدند و با روشهاى خودشان به ايران آمدند. اولين كسانى كه با موج به اصطلاح مدرنيته مواجه شدند، چه كسانى بودند؟ شاهزادهها، رجال دربار قاجارى و شخصيتهاى متنفذ سياسى آن روز. عامهى مردم كه خبرى نداشتند، علما كه اطلاعى نداشتند و ديگران كه چيزى نمىدانستند. اينها هم به جز خيلى افراد معدود، عموماً - تقريباً مىشود گفت بدون استثنا - در مواجههى با اين فرهنگ و پيشرفتهاى غربى مات و مبهوت شدند؛ دست و پاى خودشان را گم كردند و نتوانستند ذهن و عقل خودشان را به كار بگيرند و از پيشرفت طرف مقابل، به فكر پيشرفت خود بيفتند. نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه در دوران مشروطيت و بعد از استقرار آن، روشنفكرهاى درجهى اول ما عقيدهشان اين شد كه اگر ايران بخواهد پيشرفت كند، بايد از فرق سرتا پا غربىِ كامل بشود! اين، يعنى تقليد محض. و همينطور هم عمل كردند و اين روند تا حكومت پهلوى ادامه داشت.
|
آخرین به روز رسانی در پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت ۰۹:۵۹ |
ادامه مطلب...
|