منوی اصلی
بخش اعضا
انتخاب قالب
اطلاعات سایت
اعضا : 4944محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1057018
اوقات شرعی
جستجو
Loading
تشرف شيخ علي اكبر روضه خوان | نامه الکترونیک |
شيخ جليل فاضل ، شيخ علي اكبر روضه خوان فرمود: من دو مرتبه خدمت حضرت ولي عصر عجل اللّه تعالي فرجه الشريف مشرف شدم
مـرتـبـه اول ، شبي در مسجد كوفه در مقام حضرت صادق (ع ) خسته شده بودم و ازشدت گريه پـوسـتي بر صورت انداخته و به ديوار مسجد سمت حرم حضرت مسلم (ع ) تكيه داده بودم . ناگاه نـظـرانـداخـتم در آن دل شب چند قدم دورتر از مقام حضرت صادق (ع ) در فضاي مسجد، شبح شخص بزرگواري ظاهر شد كه نور بر زمين افكنده و گويا چراغي در زير عبا دارد. هر چه نظر را بـالاتـر بردم به همين شكل نورمي ديدم و گويا سرپوشي بر روي او گذارده اند كه وي را پوشانده اسـت ، لـكـن روشـني آن نيز نمايان مي نمود و همين طور تمام قامت ايشان كامل و به اين صورت مشخص بود. از مـشاهده آن شبح ، محو تماشا شدم و ابدا خيالي در ذهنم خطور نمي كرد. نفهميدم كه آيا ايشان مشغول عبادتند يا فقط ايستاده اند؟ مـدتـي بـديـن منوال گذشت تا آن كه حركت كردند و از روبروي من به طرف پشت سرم رفتند، چـون بـرگـشتم كسي را نديدم . برخاستم و به سمت صحن حضرت مسلم (ع )دويدم ، اما اثري از ايشان نديدم . بلافاصله به سمت حرم جناب هاني (ره ) دويدم ،ولي باز اثري نديدم . دوباره به سمت مسجد مراجعت نمودم و از شدت ناله وافسوس از درون فرياد كشيدم . والده از حجره بيرون آمد و به من فرمود: تو را چه مي شود؟ حكايت را براي ايشان بيان نمودم . مـرتـبـه دوم ، در حـرم مطهر حضرت ثامن الحجج (ع ) در طرف پايين پا، متحيرانه ايستاده بودم و انتظار جايي خالي را مي كشيدم ناگاه ديدم بزرگواري عمامه سياهي برسر دارد و رداي عزت بر تن نموده و در نهايت جلالت و بزرگي و رشادت ، از محل خود حركت فرمود و به من خطاب كرد كه : بيااين جا. مـن ، از اشـتـيـاقي كه به جاي خالي داشتم و اين كه مبادا كس ديگري سبقت بگيرد و آن مكان را اشغال كند، متوجه آن بزرگوار نشدم و با آن كه از پهلوي من گذشت و شايدلباس آن سرور هم با مـن تماس گرفته باشد، در نهايت به ايشان التفات نكردم و اين تشرف را غنيمت نشمردم يعني با خـود گـفتم خودم را به جاي خالي برسانم بعدا به آن بزرگوار نظر كنم . همين كه در جاي خود قرار گرفتم ، نظر كردم ، ولي او را نديدم . آن وقت متوجه شدم و با سرعت به دنبال آن سرور از اين طـرف بـه آن طـرف مـي دويدم وواله و حيران به اين و آن تنه مي زدم ، اما اصلا و ابدا كسي را كه شـبـاهـت بـه آن سـرورداشـتـه بـاشـد، نـيـافـتـم و آن شب را به تحير و سرگرداني و نااميدي گذراندم كمال الدين ج 1، ص 109، س 14. |
انتخاب قالب
- آوینی بین تفکر غرب و تکنولوژی آن تفکیک قائل نبود
- سلطان جهانم به چنين روز غلام است
- انقلاب مهدي و دگرگوني روابط اجتماعي
- باورداشت مهدويت
- آثار و فوايد وجودي امام عصر در زمان غيبت
- مسئوليت شيعيان در حكومت واحد جهاني مهدي
- کدیور به حامیان بهائیان پیوست
- جامعهسازی دینی در سیره نبوی
- بیانات امام خامنهای در جمع اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت
- دیدار جمعی از اساتید، كارشناسان، مؤلفان و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت با امام خامنهای