منوی اصلی
بخش اعضا
انتخاب قالب
اطلاعات سایت
اعضا : 4944محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1057020
اوقات شرعی
جستجو
Loading
تشرف حاج علي آقا و رفقايش در مسجد سهله | نامه الکترونیک |
عالم كامل شيخ عبدالهادي در محضر آية اللّه حاج شيخ حسنعلي تهراني نقل فرمود: مـن در نـجـف اشـرف مـؤمـن متقي حاج علي آقا را ملاقات مي نمودم .
ايشان هميشه درشبهاي چهارشنبه به مسجدسهله مشرف مي شد. شـيـخ عبدالهادي گفت : روزي از او پرسيدم كه در اين مدت آيابه حضور مبارك حضرت سيدنا و مولانا صاحب الزمان (ع ) رسيده اي ؟ در جـواب گـفـت : در سن جواني با جمعي از مؤمنين و اخيار، بر اين عمل مداومت داشتيم و ابدا چيزي مانع ما نبود. يازده نفر بوديم و برنامه ما اين بود كه در هر شبي ازبين رفقا، يكي بايد اسباب چاي و شام براي همه تهيه مي كرد. تـا آن كـه شبي نوبت به يكي از رفقا كه مرد سراجي بود، افتاد و او هم تهيه اي ديد و نان وآذوقه را در دكان خود مهيا كرد. از قضا آن ها را فراموش كرده و مثل هفته هاي قبل ،دكان خود را بسته بود و روانه مسجد سهله شده بود. آن روز هوا دگرگون و سردبود. جمعيت ما پراكنده ، دونفر دونفر براه افتادند تا آن كه در مسجد سهله اجتماع كرديم . نماز را طبق معمول خوانديم و روانه مسجد كوفه شديم ، چون در حجره نشستيم ،گفتيم : شام را حاضر كنيد. ديديم كسي جواب نمي دهد. گفتيم : امشب نوبت كيست ؟ بـه يـكـديگر نگاه كرديم و ديديم نوبت آن مرد سراج است . به او گفتيم : چه كرده اي مؤمن ؟ ما را امشب گرسنه گذاشته اي ؟ چرا در نجف نگفتي كه ديگري شام را تهيه كند؟ گفت : من همه چيز را مهيا كردم و به دكان آوردم . اما وقت حركت آنها را فراموش نمودم و الان به يادم آمد. و وقتي به نجف برگشتيم به آنجا مي رويم و واقعيت رامي فهميد. آن شـب ، شـب سـردي بـود و بـه اندازه هميشه كسي در مسجد نبود. در حجره را بستيم ،ولي از گرسنگي خوابمان نمي برد، لذا با هم صحبت مي كرديم ، چون قدري گذشت ،ناگاه ديديم كسي در حـجره را مي كوبد. خيال كرديم اثر هوا است . دوباره در را كوبيد،چون حوصله نداشتيم يكي از ما فرياد زد: كيست ؟ شخصي با زبان عربي جواب داد:در را بازكن . يـكـي از رفـقا با نهايت ناراحتي در را گشود و گفت : چه مي خواهي ؟ چون خيال كردمرد غريبي است و آفتابه مي خواهد يا كار ديگري دارد. ديـديـم مـرد جـليل و سيد بزرگواري است . سلام كرد و به همان يك سلام ما را برده وغلام خود نمود. همگي با او مانوس شديم . فرمود: آيا مرا در اين جا جا مي دهيد؟ گـفـتـيـم : بـفـرمـايـيـد اختيار داريد. تشريف آورد و نشست . ما همگي جهت تعظيم واحترام او برخاستيم و نشستيم و به بيانات روح افزايش زنده شديم . بعد از مدتي فرمود: اگر خواسته باشيد، اسباب چاي در خورجين حاضر است . يكي از رفقا برخاست و از يـك طرف خورجين ، سماوري بسيار اعلا با لوازم آن را بيرون آورد. مشغول شديم و به يكديگر اشاره كرديم كه تا مي توانيد چاي بخوريد كه بجاي شام است . در اين اثناء، آن بزرگوار مي فرمود: قال جدي رسول اللّه (ص ) و احاديث صحيحه بيان مي كرد. بـعـد از صرف چاي فرمود: اگر شام خواسته باشيد در اين خورجين حاضر است . قدري به يكديگر نـظـر كرديم تا آن كه يكي از ما برخاست و از طرف ديگر خورجين ،يك قابلمه بيرون آورد و وس ط مجلس گذاشت . وقتي در آن را برداشت مملو از برنج طبخ شده و خورش روي آن بود و بخاري از آن مـتصاعد مي شد مثل اين كه الان ازآتش برداشته باشند. از آن برنج و خورش خورديم و همگي سـيـر شديم و مقداري باقي ماند. فرمود: آن را براي خادم مسجد ببريد. برخاستيم و در جستجوي خادم رفتيم و غذا را به او داديم . سيد بزرگوار فرمود: خيلي از شب گذشته ، بخوابيد. هـمگي استراحت كرديم ، چون سحر شد يكي يكي برخاسته تجديد وضو نموديم ودر مقام حضرت آدم (ع ) جـمـع شـديـم و ادعيه معمول و نماز صبح را ادا كرديم . بناي حركت ، به سمت نجف شد گـفـتيم خوب است در خدمت آن سيد بزرگوار روانه شويم . هر كس از ديگري پرسيد: آن سرور كجا رفت ؟ ولي همه گفتيم : جز اول شب ، ديگر ايشان را ملاقات نكرديم . به دنبال او گشتيم وتمام مسجد و مـتـعـلقاتش و هر محل ديگري را كه احتمال مي داديم ، مراجعه كرديم ،ابدا اثر و نام و نشاني از آن جناب نيافتيم . از خادم مسجد پرسيديم : چنين مردي راملاقات نكرده اي ؟ گفت : اصلا اين طور كسي را نديده ام و هنوز در مسجد هم بسته و كسي بيرون نرفته است . بالاخره از ملاقات مايوس گشته و با خود مي گفتيم كه اين عجايب چه بود؟ يكي گفت : آن سيد كـجـا رفـت و چه شد و حال آن كه در مسجد هنوز بسته است . ديگري گفت : ديدي در آن هواي سرد و آن وقت شب ، چگونه بخار از غذا متصاعد بود. يكي ديگر مي گفت : چه سخناني مي گفت و مي فرمود: قال جدي رسول اللّه (ص ). در ايـن جـا هـمـگـي يـقـيـن كـرديم كه غير از حضرت ولي عصر عجل اللّه تعالي فرجه الشريف كس ديگري نبوده و براي جدايي از ايشان و عدم معرفت در آن وقت افسوس خورديم كمال الدين ج 1، ص 107، س 5.
|
انتخاب قالب
- آوینی بین تفکر غرب و تکنولوژی آن تفکیک قائل نبود
- سلطان جهانم به چنين روز غلام است
- انقلاب مهدي و دگرگوني روابط اجتماعي
- باورداشت مهدويت
- آثار و فوايد وجودي امام عصر در زمان غيبت
- مسئوليت شيعيان در حكومت واحد جهاني مهدي
- کدیور به حامیان بهائیان پیوست
- جامعهسازی دینی در سیره نبوی
- بیانات امام خامنهای در جمع اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت
- دیدار جمعی از اساتید، كارشناسان، مؤلفان و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت با امام خامنهای