منوی اصلی
بخش اعضا
انتخاب قالب
اطلاعات سایت
اعضا : 4944محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1057050
اوقات شرعی
جستجو
Loading
تشرف سيد بحرالعلوم در مسجد سهله | نامه الکترونیک |
عالم جليل آخوند ملا زين العابدين سلماسي (ره ) فرمود: روزي در مـجلس درس فخر الشيعه ، آية اللّه علامه بحر العلوم (ره ) در نجف اشرف نشسته بوديم ، كه عالم محقق جناب ميرزا ابوالقاسم قمي - صاحب كتاب قوانين -براي زيارت علامه وارد شدند. آن سـال ، سـالي بود كه ميرزا از ايران براي زيارت ائمه عراق (ع ) و حج بيت اللّه الحرام آمده بودند. كساني كه در مجلس درس حضور داشتند كه بيشتر از صد نفر بودندمتفرق شدند. فقط من با سه نفر از خواص اصحاب علامه ، كه در درجات عالي صلاح و ورع و اجتهاد بودند، مانديم . محقق قمي رو به سيد كرد و گفت : شما به مقامات جسماني (به خاطر سيادت ) وروحاني و قرب ظـاهـري (مـجـاورت حـرم مـطـهـر اميرالمؤمنين (ع )) و باطني رسيده ايد. پس از آن نعمتهاي نامتناهي ، چيزي به ما تصدق فرماييد. سـيد بدون تامل فرمود: شب گذشته يا دو شب قبل [ترديد از ناقل قضيه است ] براي خواندن نماز شـب بـه مسجد كوفه رفته بودم . با اين قصد، كه صبح اول وقت به نجف اشرف برگردم ، تا درسها تعطيل نشود. [سالهاي زيادي عادت علامه همين بود. ] وقـتـي از مـسـجـد بـيرون آمدم ، در دلم براي رفتن به مسجدسهله شوقي افتاد، اما خود رااز آن مـنـصـرف كردم ، از ترس اين كه به نجف اشرف نرسم ، ولي لحظه به لحظه شوقم زيادتر مي شد و قلبم به آن جا تمايل پيدا مي كرد. در هـمـان حـالـت ترديد بودم كه ناگاه بادي وزيد و غباري برخاست و مرا به طرف مسجد سهله حركت داد. خيلي نگذشت كه خود را كنار در مسجدسهله ديدم . داخل مسجد شدم ، ديدم خالي از زوار و مترددين است جز آن كه شخصي جليل القدرمشغول مناجات با خداي قاضي الحاجات است آن هـم با جملاتي كه قلب را منقلب وچشم را گريان مي كرد. حالم دگرگون و دلم از جا كنده شد و زانوهايم مرتعش و اشكم از شنيدن آن جملات جاري شد. جملاتي بود، كه هرگز به گوشم نـخـورده و چشمم نديده بود، لذا فهميدم كه مناجات كننده ، آن كلمات را نه آن كه از محفوظات خودبخواند، بلكه آنها را انشاء مي كند. در مـكان خود ايستادم و گوش مي دادم و از آنها لذت مي بردم ، تا از مناجات فارغ شد. آنگاه رو به من كرد و به زبان فارسي فرمود: مهدي بيا. پيش رفتم و ايستادم . دوباره فرمود كه پيش روم . باز اندكي رفتم و توقف نمودم . براي بار سوم دستور به جلو رفتن داد و فرمود: ادب در امتثال است . [يعني تا هر جا كه گفتم بيا نه آن كه به خاطر رعايت ادب توقف كني . ] من هم پيش رفتم تا جايي رسيدم كه دست ايشان به من و دست من به آن جناب مي رسيد. ايشان مطلبي را فرمود. آخـوند ملا زين العابدين سلماسي مي گويد: وقتي صحبت علامه (ره ) به اين جارسيد، يك باره از سخن گفتن دست كشيد و ادامه نداد و شروع به جواب دادن محقق قمي راجع به سؤالي كه قبلا ايشان پرسيده بود كرد. آن سؤال اين بود، كه چرا علامه باآن همه علم و استعداد زيادي كه دارند، تـالـيفاتشان كم است . ايشان هم براي اين مساله دلايلي را بيان كردند، اما ميرزاي قمي دوباره آن صحبت حضرت با علامه را سؤال نمود. سيد بحرالعلوم (ره ) با دست خود اشاره كرد كه از اسرار مكتومه است كمال اليدن ج 2، ص 99، س 21.
|
انتخاب قالب
- امكان و ضرورت تحقق جامعه ديني
- آوینی بین تفکر غرب و تکنولوژی آن تفکیک قائل نبود
- سلطان جهانم به چنين روز غلام است
- انقلاب مهدي و دگرگوني روابط اجتماعي
- باورداشت مهدويت
- آثار و فوايد وجودي امام عصر در زمان غيبت
- مسئوليت شيعيان در حكومت واحد جهاني مهدي
- کدیور به حامیان بهائیان پیوست
- جامعهسازی دینی در سیره نبوی
- بیانات امام خامنهای در جمع اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت