منوی اصلی
بخش اعضا
انتخاب قالب
اطلاعات سایت
اعضا : 4706محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 931268
اوقات شرعی
جستجو
حكومت علوي، الگوي حكومت مهدوي 1 | نامه الکترونیک |
نوشته شده توسط حيدرعلي ميمنه جهرمي |
اشاره: شايد در اذهان بسياري ازمردم اين پرسش مطرح باشد كه اماممهدي، عليهالسلام، چگونه حكومتخواهد كرد و نظام سياسي - اداري كهاو برپا ميكند چه ويژگيهايي خواهدداشت؟ در پاسخ اين پرسش بايد گفت كهويژگيهاي حكومت مهدوي همانويژگيهاي حكومت علوي است; با اينتفاوت كه حكومت علوي تنها درگسترهاي محدود از كره خاك و در مدتزماني ناچيز برقرار شد و آن حضرتهم به دليل درگيري در جنگهاي داخلي،نتوانستبه همه آنچه كه در نظرداشت جامه عمل پوشد; اما امام مهدي، عليهالسلام، با پيش گرفتن سيرهجدش اميرالمؤمنان، علي،عليهالسلام، تا آستانه برپايي قيامتاز دالتبرميسازد و به همه اهدافخود دست مييابد. با توجه به فرارسيدن ماه شعبان،ماه تولد امام عدالت و ماه رمضان،ماه شهادت امام عدالت، بي مناسبتنديديم كه براي آشنايي بيشترخوانندگان عزيز موعود مروريداشته باشيم بر سيرهحكومتي امامعلي، عليهالسلام، در مدت زمانمحدود حكومتخويش. اميد كه مقبولافتد. با پيروزيهاي بزرگ اعراب مسلماندر نقاط مختلف جهان، سيل اموال ودرآمد به بيت المال سرازير شد و درزمان خليفه دوم، بر خلاف سنت پيامبرسبقت در اسلام يا شركت در جنگهايصدر اسلام ملاك برتري در دريافتبيت المال شد. خليفه هر چند بعدا از اينتبعيض مالي اظهار پشيماني كرد وسختگيريهايي به عمل آورد اما هرگزنتوانست اوضاع و احوال را به وضعپيشين بازگرداند (1) . عثمان در دوران زمامدارياش برخلاف وعدهاي كه هنگام قبول خلافتكرده بود نه به سنت پيامبر عمل كرد ونه سيره شيخين را مد نظر قرار داد،بلكه دستياران و اقوام خويش را درتصاحب بيت المال باز نگه داشت و بهبهانه صله رحم، اموال هنگفتي را بهآنان اعطا كرد و همان تبعيضات دورانعمر را با شدت بيشتري گسترش داد ودر نتيجه زمينداران و مالداران بزرگپديد آمدند. خود وي خانهاي از سنگ و آهك بناكرد كه درهايش از چوب عاج و عرعرساخته شده بود. وقتي كشته شد صد وپنجاه هزار دينار و يك ميليون درهم نقداز خود باقي گذاشت و ارزش املاكشدر «وادي القري» و ديگر جاها بيش ازصد هزار دينار برآورد شد. او اسب وشتران فراوان داشت (2) گوهرهايي كهدخترانش بر سينه ميآويختند چونآفتاب ميدرخشيد (3) . تمام خمس گرفته شده از افريقا رايكجا به مروان بخشيد و فدك را بهقطاع (4) وي درآورد. همه غنايمافريقا - ازطرابلس تا طنجه - را به عبدالله بن ابيسرح اهدا كرد. زيد بن ارقم - كليد دار بيت المال درزمان عثمان - كه از جايزه دويست هزاردرهمي به ابوسفيان و رداختيكصدهزار (درهم) به مروان با سفارشعثمان به خشم آمده بود. كليدها را جلوعثمان گذارد و گريست. عثمان گفت:چون صله رحم كردهام ميگريي؟ گفت: نه اما گمان دارم اين مالها رابه عوض انفاقهايي كه در راه خدا،هنگام حيات رسول الله كرديبرميداري، اگر صد درهم به مروانميدادي باز هم زياد بود (تا چه رسد بههزار درهم). عثمان گفت: پسر ارقم، كليدها رابگذار و برو! فرد ديگري را مسؤول بيتالمال خواهم كرد (5) از عطاهاي بي حساب عثمان، زبيرداراي چهار هزار دينار نقد، يك هزاراسب و يك هزار كنيز شده بود. طلحهاملاك فراوان و خانههاي مجلل داشت.عبدالرحمن بن عوف داراي هزار اسب،هزار شتر و ده هزار گوسفند بود و دراسكندريه، بصره و كوفه خانههاي باشكوه بنا كرده بود. (6) اميرالمؤمنين كهرابط ميان مردم معترض وخليفه بود،بادلسوزي تمام به وي پيشنهاد كرد جهتبرآوردن خواستههاي مردم سريعا بهحقوق از دست رفته آنان رسيدگينمايد و خطر قريب الوقوع را به وييادآور شد. عثمان براي اين امر مهلتخواست، حضرت در پاسخ فرمود: آنچه به مدينه مربوط است، در آنمهلتي نيست و آنچه بيرون از مدينهاست مهلتش رسيدن دستور تو بهآنهاست. (7) اما عثمان نخواستيا نتوانستبهقول خود وفا كند و بدين ترتيبموجبات قتل خويش را فراهم آورد. وجود اين تبعيضها، مسالهايزودگذر و موقتي نبود كه با رفتنعثمان از ميان برود بلكه در ميانخواص جامعه آن روز به صورت يكفرهنگ و عادت درآمده بود. اطرافيان و وابستگان خليفه بهصرف همين وابستگي و قرابت، از مالو مقام بسيار برخوردار ميشدند وباتوجيهات هوس پسندانه آن را حق خودميشمردند و تحت عنوان صله رحمسوسوي وجدان خويش را نيزخاموش ساخته با خيال راحت اموالمردم را به غارت ميبردند. امير المؤمنين، عليهالسلام، درتوصيف اين دوران ميفرمايد: او (عثمان) همانند شتر پر خوار وشكم برآمده همي جز جمعآوري وخوردن بيت المال نداشت. او باهمكاري بستگان پدرياش، همچونشتر گرسنه در بهار بر روي علف بيتالمال افتاده به خوردن مشغول شدنداما كارشان به نتيجه نرسيد». (8) بعد از قتل عثمان، مردم براي بيعتبا امام علي، عليهالسلام، به در خانه اوهجوم آوردند اما او بخوبي ميدانستتغيير اين فرهنگ وخارج ساختن اينعادت زشت از سر بزرگان قوم كاريبس دشوار است و به يك عمل جراحيبزرگ نياز دارد كه پيكره سرطاني آنروز اجتماع تحمل آن را نخواهد داشت. ولي، به دليل مسؤوليت الهي علما وحضور و اعلام آمادگي مردم برايتحقق اين تحول اجتماعي، اصلاحاتبزرگ خود را آغاز كرد و خطاب بهمردم، اوضاع آن دوران را به دورانقبل از اسلام و عمل خويش را بهاقدامات رسول خدا تشبيه كرد و ازامتحاني سختخبر داد (9) و اصولخللناپذير حكومتخود را اعلام نمودو تا آخر نيز بدان پاي فشرد. امام، عليهالسلام، دستور داد همهاسبها و شترها و اسلحههاي موجود درخانه عثمان - جز سلاح و مركبشخصي او - را به بيت المال بازگردانند. عمروعاص چون از اين ماجرااطلاع يافت، در نامهاي به معاويه نوشتهرچه ميخواهي بكن كه پسر ابوطالبهمه اموال تو را خواهد گرفت، آنچنانكهچوبي را پوست كنند. (10) اميرمؤمنان در دومين روز بيعت،براستي هشدار داد، اموال و قطايعي راكه عثمان، ناروا به ديگران بخشيده بهبيت المال باز خواهد گرداند. هرچند باآن، زناني را كابين بسته باشند و ياكنيزكان خريده باشند. (11) در ديدگاه علوي برتريهاي معنوي،همچون تقوا و صحبتبا رسول خداهرگز ملاك برتريهاي مادي و ماليقرار نگرفت و همگان به طور مساوي ازبيت المال بهرهمند شدند. به همين دليلبسياري از اشراف و رؤساي قبايل كهاكنون خود را از حقشان! محرومميديدند، امام عادل را رها كرده بهسراغ معاويه رفتند. حضرت در يكدرد دل خصوصي، با مالك اشتر، ازاينكه مردم او را رها كردهاند، شكوهكرد. مالك علت آن را شدت عدالت اودانست و گفت: اكثر مردم به دنبال دنياهستند، اگر بذل مال كني اطرافت جمعميشوند. فرمود: نميتوانم بيش از حق به كسيبدهم. اميد است كه خداوند گروهيكوچك را بر گروهي بزرگ غلبهدهد. (12) جامعه آن روز هرچند از بيماريها وانحرافات متعددي رنج ميبرد امادنياطلبي و فساد مالي از همه آنهاخطرناكتر بود و امير مؤمنان همچونطبيبي ماهر ابتدا به معالجه اين آفتاهتمام ورزيد. او دوست داشت همهانحرافات را از ميان بردارد اما از بيمپراكندگي بيشتر مردم و توقفبرنامههاي اصلاحي، از وارد ساختنفشار بيشتر خودداري كرد. او آرزوداشت روزي بتواند همه سنتهاي تعطيلشده رسول خدا، همچون تغيير مقامابراهيم، حرمت متعتين (عمره تمتع،نكاح متعه)، غصب فدك و... را به حالاول خود بازگرداند (13) اما هميناصلاحات نيز با مقاوت شديد روبروشد و كوهي از مشكلات و كارشكنيهارا در مقابل حكومت عدل امام قرار دادكه برداشتن آنها به صبري جميل،برنامهاي دقيق وموعظههاي مرديشفيق محتاج بود كه بزرگمردي چونعلي بن ابيطالب، عليهالسلام، همه آنهارا داشت. امام براي انجام اين اصلاحات ابتدااز خود و اطرافيانشان آغاز كرد. كارگزاران اميرالمؤمنين وقتيميديدند پيشوا و امامشان قبل از تعليمديگران به تعليم نفس خويش اقدامنموده است (14) و برا طرافيان خود نيزهمچون ديگران در اجراي قوانين وعدالت، نظارت دارد، براي خود عذر وبهانهاي نداشتند. آن حضرت معتقد بودكسي كه خود را به عدالت ملزم ننمود واولين تجربه عدالت را در كشور وجودخويش با بيرون راندن خواستههاي دلنيازمود و در كار خيري كه مردم راءبدان دعوت ميكند پيشي نگرفت (15) قادرنخواهد بود ديگران را به كارهاي نيك وعدالت وادار سازد. عدالتخواهي چنان با گوشت وخون امير مؤمنان آميخته بود كهرسول خدا فرمود: او در راه اجراي احكام الهيسختگير است. (16) او كاملا آگاه بود كه اگر شخصحاكم يا اطرافيانش اندكي از جادهعدالت و انصاف بيرون روند، زيردستان با شدت بيشتري حريم عدالت راميشكنند. به قول سعدي: اگر ز باغ رعيت ملك خورد سيبي برآورند غلامان او درخت از بيخ به پنجبيضه كه سلطان ستم روا دارد زنند لشكريانش هزار مرغ به سيخ از اينرو چشمهاي روشنتر ازآفتابش هميشه بر اطرافيانش نظارهميكرد و به آنان اندك مجالي براي دورشدن از جاده عدالت نميداد. آن حضرت در نامهاي به محمد بنابوبكر، آنگاه كه وي را به فرمانداريمصر فرستاد توصيه كرد كه حتي درنگاههايش به مردم عدالت داشته باشد.زيرا اگر حاكم ميان نگاه كردن بهبزرگان و اشراف جامعه با نگريستن بهضعفا و پا برهنگان تفاوت قائل شود،گروه اول به حمايتبي دليل او طمعميكنند و دسته دوم از عدالت وي نااميدميشوند. (17) هشدار امير مؤمنان به عقيل با آهنگداخته و سرزنش علي بن ابي رافع -متصدي بيت المال - به دليل عاريت دادنيك گردنبند به دختر خليفه و دستور بازگرداندن آن، در همين راستا قابلتفسير است. آن حضرت براي آنكه نشان دهدبرداشت نابجا از بيت المال، نوعيدزدي محسوب ميشود به عقيل كهدرخواست مال بيشتري داشت فرمود:شبانه صندوق تاجران بازار را بشكنو بردار. عقيل اظهار اشتخواهاندزدي نيستم. فرمود: دزدي از يك نفر آسانتر است ازسرقت از بيت المال است و خيانتبهيك گروه سختتر از خيانتبه يك فرداست. (18) روزي، در ميان لباسهاي مختلفيكه به بيت المال رسيده بود، يك پالتويكلاهدار از جنس خز، نظر امام حسن، عليهالسلام، را به خود جلب كرد; اماحضرت از دادن آن خودداري كرده بهعدالت تقسيم نمود و آن پالتو سهمجواني همداني شد و او چون شنيد امامحسن بدان نظر داشته، به وي تقديمكرد. (19) با مروري بر خطبهها و نامههايامام امير المؤمنين برنامههاي نظارتيايشان را براي تحت نظر گرفتنكارگزاران ميتوان به دو بخش تقسيمكرد: بخش فكري، فرهنگي و بخشاجرايي، حكومتي. . اقدامات فكري و فرهنگي امام اميرالمؤمنين براي حفظ وادامه سلامت كارگزارانش بهمناسبتهاي مختلف، جايگاه، وظايف وسرانجام انسان را براي آنان تبيينمينمود تا از گرفتار آمدنشان در دامغفلتبر حذر دارد. دامي كه بيشترينصيدش صاحب منصبان و حاكماناند.وي هنگام اعزام يكي از مديران به محلماموريت و يا در حين خدمت، طينامههايي آنان را به ياد نظارت خداوندبر اعمال بندگان و سختيهاي قيامتميانداخت و نسبتبه مسؤوليت الهيآنها بيدار باش ميداد. در نامهاي بهيكي از ماليات بگيران خود «او را به تقواو ترس از خدا در امور پنهان فرمانميدهد، آنجا كه غير خدا هيچ شاهدينيست.» (20) و نيز ميفرمايد: در راه خدا آنچه بر شما واجباست انجام دهيد كه خداوند از ما و شماخواسته با كوششهاي خود از اوسپاسگزاري كنيم. (21) شبيه چنين سفارشهايي در نامه بهمالك اشتر و محمد بن ابيبكر (22) نيزديده ميشود. و نيز به مالك سفارشفرمود: مبادا به بهانه اطاعت از فرمانديگري، فرمان خدا را ناديده گيري. اميرالمؤمنين حكومت و زمامداريرا به عنوان امانت در دست كارگزارانمعرفي ميكرد كه خيانت در آن ودستدرازي به بيتالمال، همسنگخيانتبه خون مسلمانان (23) و نشانهعدم اعتقاد فرد خائن به قيامت است. (24) در نامه معروف به عثمان بنحنيف (25) بعد از گله و شكايت از او وبيان زندگاني سراسر زهد خود، علتاينگونه سخت گيري بر نفس را ترس ازروز هولناك قيامت ميشمارد و كسانيرا كه به غذاهاي تشريفاتي و نابودشدني دنيا مشغول گشتهاند بهحيوانات پرواري تشبيه كرده است تامخاطب را از خواب غفلتبيدار كند ودر پايان به فرماندار خود مينويسد: پسر حنيف، از خدا بترس و بههمان قرصهاي نان اكتفا كن تا خلاصيتو از جهنم امكان پذير گردد. (26) روش ديگر امام، عليهالسلام، براينظارت بر زمامداران از طريق فكري،فرهنگي، توجه دادن آنها به عواقبشوم خيانت در همين دنياست، اگركسي به قبر و قيامت هم كاري نداشتهباشد، بايد بداند كه «ستم، نامه عزلشاهان بود» مملكتي ممكن استبه كفربماند ولي به ظلم باقي نخواهد ماند، اگرزمامدار در پي كسب نام نيك دردنياست، بايستي متوجه باشدهمانگونه كه امروزيان اعمال گذشتگانرا نقد و بررسي كرده مورد قضاوتقرار ميدهند، آيندگان نيز اعمال ما راخواهند سنجيد. «مردم به كارهاي تو - مالك -همانگونه نظر ميكنند كه تو درباره آنهاميگفتي» (27) بسياري از حيف و ميلها در بيتالمال بدان دليل صورت ميگيرد كهحاكم ميخواهد با دادن اموال همهمردم به گروهي خاص، آنان را دراطراف خود نگه دارد تا روز مبادا از اوو حكومتش دفاع كنند. البته بهرهمنداناز اين اموال چند صباحي زبان به مدحو ثناي او خواهند گشود و در ظاهرموجب سرافرازي حاكم در دنياميگردند اما سنتخداوند بر اين قرارگرفته است كه سرانجام ازسپاسگزاري آنان محروم ميگردد وهنگام نياز و لغزش بدترين رفيقان وملامت كنندهترين دوستان باشند. (28) خداي تعالي با هيچ يك از بندگانخود بي دليل نه سر خصومت و دشمنيدارد و نه با احدي پيمان قوم و خويشيو برادري بسته است، بلكه همه چيز براساس حكمت و قانون استوار گرديدهو باطل در آن راه ندارد يكي از اينحكمتهاي الهي هلاكت قوم ستمكار باهر نام و عنوان است. اميرمؤمنان درنامهاي به فرماندهان نظامي علتسقوط و هلاكتحكومتهاي گذشته رادر دو مساله ديده است: يكي آنكهزورمندان آنها به گونهاي عملميكردند كه مردم مجبور شدندحقوقشان رااز طريق رشوه و ديگرراههاي ناصواب خريداري نمايند وديگري سوق دادن مردم به سوي باطلاز سوي حاكمان است. (29) شيوه ديگر اميرالمؤمنين براي دورساختن زمامداران از ارتكاب خيانت،تحريك احساسات و غيرت آنها بود. درنامهاي به ابن عباس مينويسد. من در كارهاي تو شريكم اگر زيانيبرساني به امام و پيشواي خود زيانرساندهاي. (30) و در نامهاي احتمالا بههمين شخص براي آنكه او را از راهخطايي كه رفته بود پشيمان كند،ميفرمايد: من تو را شريك در امانتم - يعنيحكومت - قرار دادهام و از ميان همهخاندانم به تو اعتماد كردم، حالا كهاوضاع بر من سختشده، تو هم مرارها كردهاي؟! چطور مال حرام ازگلويت پايين ميرود (31) ... گاهي حضرت در سخنرانيهايعمومي نيز به مردم هشدار ميداد كهخداوند شما را به وسيله اموالميآزمايد. روزي مولاي متقيان در حالسخنراني بود، مردي برخاست و ازمعني فتنه و امتحان پرسيد. امام پاسخداد: وقتي آيه «الم احسب الناس انيتركوا، ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون» نازل شد از رسول خداپرسيدم مقصود از آزمايش و فتنهچيست؟ فرمود: يا علي! امت، بعد از منامتحان خواهند شد... اين مردم پس ازمن با ثروتشان آزمايش ميشوند،ديندار بودن را منتي بر خدا قرارميدهند... رشوه را به نام هديه و ربارا به رسم تجارت حلالميشمارند (32) ... . اقدامات اجرايي و حكومتي اقدامات فرهنگي و سفارشحاكمان و كارگزاران به يادآوريقيامت و نظارت خداوند هرچندضروري و كارساز است، اما هرگزكافي نيست. بلكه در كنار آن بايستياقدامات حكومتي و نظارتي نيز اعمالگردد. اقدامات امام اميرالمؤمنين در اينخصوص عبارتند از: -2. انتخاب اصلح براي مديريت يكي از مهمترين وظايف حاكماسلامي، انتخاب شايستهترين افرادبراي مديريتهاي مختلف كشور است. اميرالمؤمنين، مدير جامعه را بهقطب آسيا تشبيه كرده (33) و تغيير آن راموجب تغيير اوضاع زمانه دانستهاست (34) در بسياري موارد دين و اعتقادمردم نيز اعتقاد مدير آن جامعهميباشد چنانكه رسول خدا،صلياللهعليهوآله، در نامههاي خود باامپراتور روم و پادشاه ايران، گناهمسلمان نشدن مردم را به عهده آناندانست. رهبر جامعه اسلامي چنانكه بههر دليل فردي را به مديريتبخشي ازكشورش برگزيند، در حاليكه ميداندديگري از او شايستهتر است، بهفرمايش پيامبر اكرم،صلياللهعليهوآله، به خدا و رسول خداو همه مسلمانان خيانت كرده است. (35) رسول خدا جواني بيست و چندساله به نام «عتاب بن اسيد» را بهفرمانداري مكه انتخاب كرد و به اوفرمود: ميداني چه مقامي به تو دادهام؟تو را فرماندار اهل الله، عز و جل،نمودهام و بعد فرمود: لو اعلم لهم خيرا منكاستعملته، عليهماگر بهتر از تو سراغ داشتم او را بدينامر برميگزيدم. (36) يكي از ياران پيامبر از وي مقام ومنصبي خواست، حضرت دستي بهشانهاش زد و فرمود: تو براي حكومت ضعيفي و آنكه ازعهده بر نيايد، در آخرت خوار وپشيمان خواهد شد. (37) امام اميرالمؤمنين نيز در دورانزمامداري خود بدين امر مهم توجهكافي داشت، خود به انتخاب اصلحاقدام ميكرد، مديران ضعيف را معزولمينمود و به كارگزاران خود اين امر راءتوصيه ميفرمود.
حيدرعلي ميمنه جهرمي ---------------------------------------------------------- پينوشتها: . ر.ك: شهيدي، سيدجعفر، تاريخ تحليلياسلام. . ر.ك: المسعودي مروج الذهب، ج1، جز 2،ص 332. . ر.ك: علي، حماسه جاويد، ص45. . «قطاع»، قطعه زميني است كه حاكم بهفردي واگذار ميكند و سود بسيار اندكي ازاو ميگيرد اما از دادن ماليات معاف است.ر.ك: ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج1،ص 269. . ر.ك: ابن ابي الحديد، همان، ج1، ص198. . ر.ك: علي حماسه جاويد، ص45. . نهجالبلاغه، خطبه 164. . همان، خطبه 2. . همان، خطبه 16. . ر.ك: ابن ابي الحديد، همان، ج1، ص90. . ر.ك: نهجالبلاغه، خطبه 15. . شرح نهجالبلاغه، ابن ابي الحديد، همان،ج1، ص180. . ر.ك: الكليني، محمدبن يعقوب، الكافيروضه)، ج1، ص85. . ر.ك: نهجالبلاغه، كلمات قصار 73. . ر.ك: همان، خطبه 86. . امام اميرالمؤمنين در زمان پيامبر مدتيبه ولايت و جمع زكات و خراج يمن منصوبشد، بعضي از صحابه پيامبر كه با او بودندخواستند بر شتر صدقه سوار شوند، امامعلي، عليهالسلام، اجازه نداد و فرمود: سهمشما به اندازه سهم ديگران است و عاملي راكه در غياب حضرت با اين اشخاص مداراكرده بود ملامت كرد. آنها از سختگيري علي،عليهالسلام، به پيامبر شكايتبردند، پيامبرفرمود: از علي شكايت نكنيد كه براي خداسختگير است، حق با علي است و او بهتنهايي ارزش يك سپاه در راه خدا را دارد. . ر.ك: نهجالبلاغه، نامه 27. . المجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، ج41،ص 114. . ر.ك: همان، ص401. . ر.ك: نهجالبلاغه، نامه 26. . همان، نامه 51. . ر.ك: همان، نامه 27. . ر.ك: همان، خطبه 176. . ر.ك: همان، نامه 41. . عثمان بن حنيف بن واهب بن الحكم بنثعلبة بن الحارث الانصاري - در زمانحكومت عمر متصدي اخذ ماليات ازبخشهايي از عراق بود - اميرالمؤمنين او را بهولايتبصره گماشت، طلحه و زبير چون بربصره تسلط يافتند بعد از شكنجههاي زياد،او را از بصره بيرون كردند، وي بعد ازشهادت علي بن ابيطالب، عليهالسلام، دركوفه ماند و در زمان معاويه از دنيا رفت (ابنابي الحديد، همان، ج16، ص205) عثمان ازصحابه رسول خدا بود و در جنگ احدشركت داشت. . ر.ك: نهجالبلاغه، نامه 45. . همان، نامه 53. . همان، خطبه 126. . ر.ك: همان، نامه 79. . ابن ابي الحديد، همان، ج15، ص126. . نهجالبلاغه، نامه 41. . همان، خطبه 156. . ر.ك: همان، خطبه 3. . ر.ك: همان، نامه 31. . البيهقي، سنن، ج10، ص11. . اسد الغابه، ج3، ص358. . مديريت و فرماندهي در اسلام، ص153. مجله موعود شماره 17 |
انتخاب قالب
- بيانات مقام معظم رهبری در سومين نشست «انديشههاى راهبردى» با موضوع زن و خانواده
- امكان و ضرورت تحقق جامعه ديني
- آوینی بین تفکر غرب و تکنولوژی آن تفکیک قائل نبود
- سلطان جهانم به چنين روز غلام است
- انقلاب مهدي و دگرگوني روابط اجتماعي
- باورداشت مهدويت
- آثار و فوايد وجودي امام عصر در زمان غيبت
- مسئوليت شيعيان در حكومت واحد جهاني مهدي
- کدیور به حامیان بهائیان پیوست
- جامعهسازی دینی در سیره نبوی