دوشنبه, 11 آذر 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5711
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1297881

اوقات شرعی



جستجو

Loading
نقدهای وارده بر بهائیت PDF

سيد علي محمد شيرازي (1236 ـ 1266) يكي از شاگردان سيدكاظم رشتي مؤسس فرقه شيخيه بود كه پس از فوت استاد، ادعا كرد كه باب واسطه وصول به امام زمان است و بعد ادعا كرد كه خود قائم موعود است و در نهايت نيز ادعاي نبوت و... را نمود تا اين كه در سال 1266 هـ .ق در تبريز به دار آويخته شد، او كه با ادعاهاي خود فرقه اماميه را بنا نهاده بود، مي‌گفت خاتم، ظهورات مشيت اوليه و آخرين حلقه سلسه نبوت نيست، بلكه ظهور بعد از او كه از آن به من يظهره الله تعبير مي‌كرد، به مراتب بالاتر از ظهور خود اوست.[1]

ادامه مطلب...
 
امام مهدي در قرآن كريم PDF

سخنران: آيت‏اللَّه محمد هادي معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه
بحث از ظهور پر بركت حضرت حجت(عج)، با استناد به آيات قرآني، به مقدمه‏اي كوتاه نياز دارد.
اگر ما خواسته باشيم اين مسأله را از صريح آيات به دست آوريم، شايد خواسته‏اي بي مورد باشد. اساساً پيغمبر اكرم‏صلي الله عليه وآله از روز اول اين تذكر را به عامه مسلمانان داد و فرمود: قرآن داراي ظهر است و بطن؛
«ما من القرآن آية الاولها ظهر و بطن(21)».
اين حديث از متواترات است، يعني كتب حديثي اهل سنت و شيعه اتفاق دارند اين حديث از پيغمبر اكرم‏صلي الله عليه وآله صادر شده است.
سِرّ مطلب اين است كه قرآن كريم داراي دو جهت است كه بايد مورد عنايت قرار گيرد.
مطلب اول
اول اين‏كه آيات و سوره‏هاي قرآن در مناسبت‏هاي مختلف و به عنوان علاج حادثه يا واقعه‏اي نازل شده است. اين موجب مي‏شود دلالت آيه نوعي وابستگي پيدا بكند با آن شأن نزول. اگر اين‏طور شد، دلالت هميشگي قرآن كه پيامي جاوداني باشد، مقداري زير سؤال مي‏رود. لذا پيغمبر اكرم‏صلي الله عليه وآله فرمودند: عنايت شما فقط به اين اسباب نزول نباشد. در پس پرده يك معناي عامي وجود دارد كه جنبه شمولي دارد و براي هميشه است. لذا ابوبصير از امام صادق‏عليه السلام سؤال مي‏كند اين كه پيغمبر اكرم‏صلي الله عليه وآله فرموده است: «ما في القرآن آية الاولها ظهر و بطن(22)»، يعني چه؟ امام عليه السلام مي‏فرمايد: «ظهره تنزيله و بطنه تأويله(23)»؛ يعني ظاهر قرآن و ظهر قرآن همان دلالتي است كه با رعايت و عنايت به شأن نزول‏ها روشن مي‏شود كه تقريباً مي‏توان نوعي مقطعي بودن و محدوديت از آن فهميد؛ ولي قرآن به اين اكتفا نكرده است.
مطلب دوم
قرآن جنبه دوم هم دارد كه جنبه جاويد است، جاويد بودن قرآن به ظهر آن نيست آنچه بقاي قرآن را ضمانت كرده است تا پيامي هميشگي باشد، بطن قرآن است.
بطن قرآن چيست؟
درباره بطن بحث‏هاي بسيار شده است كه مقصود از بطن چيست؟ بطن معنايش خيلي ساده است؛ يعني اين‏طور نيست كه نتوان به آن پي برد. بطن آيات در اختيار ائمه‏عليهم السلام است و آن‏ها از بطن آيات آگاهي دارند؛ اما راه رسيدن به آن را به ما ياد داده‏اند. بطن آيات قرآن آن مفاهيمي است كه جنبه شمولي داشته و از قيودي كه آيه را فرا گرفته جدا شده باشد.
ضابطه تفسير و تأويل
همان گونه كه تفسير ضابطه دارد، تأويل هم ضابطه دارد. ضابطه اين است كه آن خصوصيات و ويژگي‏هايي كه آيه را فرا گرفته طبق قانون «سبر و تقسيم» از آيه جدا كنيم؛ سپس آنچه از دلالت آيه به دست آمد، آن بطن آيه است؛ مثلاً در آيه «وَمَآ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»؛(24) مخاطب آيه مشركين است و مورد سؤال مسأله نبوت. آيا بشر مي‏تواند پيغمبر بشود يا نه؟ كساني كه بايد از آن‏ها اين سؤال بشود علماي اهل كتاب به ويژه يهود هستند كه در يثرب و حجاز ساكن بودند.
عرب‏ها بسياري از مسائل مربوط به معارف را از اين‏ها سؤال مي‏كردند و عقيده داشتند اين‏ها دانشمندند.
آيه بنابر اين عقيده مشركين مي‏گويد كه پيغمبر اسلام‏صلي الله عليه وآله بشر و از جنس شماست. اگر در پيامبري او ترديد داريد از يهود و از اهل كتاب بپرسيد كه پيغمبران آن‏ها چه كساني هستند و بودند. آن‏ها به شما خواهند گفت. اين ظاهر آيه است. پس آيه بر حسب ظهر به مشركين و مسأله نبوت و رجوع مشركين به اهل كتاب مقيد مي‏شود.
اما ما طبق قانون «سبرو تقسيم» ويژگي‏هاي آيه را بررسي مي‏كنيم تا مشخص شود كدام يك از اين ويژگي‏ها در هدف آيه دخالت دارد و كدام يك ندارد. آن‏هايي كه دخالت ندارند حذفشان مي‏كنيم؛ براي مثال آيا خطاب به مشركين خصوصيتي دارد؛ يعني مشرك بودن در مخاطب بودن به اين آيه خصوصيتي دارد؟ قطعاً ندارد، چرا؟ چون آنچه موجب شده آيه به مشركين اين سخن را بگويد جهل آن‏ها است نه شرك آن‏ها. پس مشرك بودن در هدف آيه دخالت ندارد و آنچه دخالت دارد جهل آن‏ها است.
مسئله نبوت
مورد سؤال در آيه، مسأله نبوت است. آيا بشر مي‏تواند پيامبر باشد يا نه؟ آيا اين مسأله در مدلول آيه خصوصيتي دارد يا اين‏كه در مورد شك در هر مسأله‏اي از معارف ديني است چه معارف چه فروع احكام و چه مسائل مربوط به شؤون دين؟ (مسأله نبوت يا غير آن)، پس خصوص مسأله شك در مسأله نبوت هيچ خصوصيتي در هدف آيه ندارد و لغو مي‏شود.
بعد كساني كه بايد از آن‏ها سؤال بشود چه كساني بودند؟ اهل كتاب و يهود بودند. آيا سؤال از يهوديان و اهل كتاب خصوصيتي دارد و در هدف آيه مهم است يا دانا بودن نسبت به مشركين نادان مد نظر است؟
نتيجتاً به دست مي‏آيد كه دانا بودن آن‏ها مدخليت در هدف آيه دارد نه اهل كتاب يا يهودي بودن.
پس وقتي اين ويژگي‏ها را بررسي كرديم و اين موارد را كنار گذاشتيم، بطن آيه به دست مي‏آيد.
بطن آيه چيست؟ بطن آيه اين است: آن كه به مسائل ديني فروعاً و اصولاً جاهل است، بايد به دانايان رجوع كند. پس استخراج بطن آيه مشكل نيست. راه دارد. لذا امروزه اگر از دليل جواز تقليد عامي از مجتهد پرسش شود، همين آيه را مي‏خوانند:
«...فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون(25)».
ايراد و جواب
اين‏كه امام صادق‏عليه السلام مي‏فرمايد: ما اهل ذكر هستيم؛ يعني اساساً آنچه هدف آيه است رجوع به عالم است، ما سر آمد علما هستيم و بايد همه جهال به ما رجوع كنند. اين كه تفسير صافي مي‏گويد، طبق فرمايش امام صادق‏عليه السلام اين آيه اصلاً خطاب به مشركين نيست و خطاب به مسلمين است، درست نيست. يكي از اشكالاتي كه به تفسير صافي وارد است، همين است كه مسأله تأويل و بطن با مسأله تنزيل و تفسير خلط شده است.
امام صادق‏عليه السلام در اين زمينه بطن آيه را مي‏گويد. اساساً پيغمبر اكرم‏صلي الله عليه وآله از ابتدا اشاره فرموده است كه آنچه بقاي قرآن و شمولي بودن و جاويد بودن آن را ضمانت مي‏كند، جنبه بطن آن است؛ يعني همان مفاهيم كلي كه قابل تطبيق در هر زمان و هر مكان است؛ و فقط به شأن نزول‏ها كه آيه را وابسته مي‏كند، اعتبار نيست.
بررسي آيات ظهور
با اين مقدمه، به بررسي آياتي كه دلالت بر ظهور منجي عالم حضرت حجت(عج) دارد مي‏پردازيم.
آيه اوّل
«وَنُرِيدُ أَنْ نَّمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الْورِثِينَ * و نمكن لهم في الارض...»(26)
اين آيه درباره بني اسرائيل و در قصه حضرت موسي‏عليه السلام و فرعون است. پس اين آيه، از لحاظ تنزيل و از لحاظ ظهر، به داستان بني‏اسرائيل در زمان حضرت موسي‏عليه السلام و فرعون مربوط است.
يك اصل
اما در اين آيه يك اصلي مطرح شده است و آن اين كه، اراده ازلي الاهي بر اين تعلق گرفته كه مستكبرين ريشه كن شوند و مستضعفين و عباداللَّه الصالحين، وارثين ارض و حاكمين در زمين باشند؛ آن هم در پهناي زمين. آيه اين اصل را مطرح مي‏كند.
پس محتوا و مفهوم عام آيه به خصوصِ زمان حضرت موسي‏عليه السلام و بني اسرائيل مربوط نيست. آنچه در آن زمان تحقق يافت، گوشه و جلوه‏اي از اين اراده ازلي الاهي بود كه بايد مستضعفين بر مستكبرين پيروز گردند و مستضعفين وارث زمين گردند. اما آيا آن اراده ازلي به‏طور كامل تحقق يافت؟ نه.
اين‏جا خداوند به‏طور حتم فرموده است «نُرِيدُ» اين اراده بايد تحقق پيدا كند. در زمان حضرت رسول (ص) و همچنين در فتراتي از زمان كه از جمله عصر حاضر گوشه و نموداري از اراده ازلي الاهي تحقق يافت؛ اما اين وعده الاهي حتماً بايد به‏طور شمول محقق شود و همه جهان را فرا گيرد. قطعاً اين اراده بايد تحقق پيدا كند و اين اراده جز با ظهور حضرت حجت(عج) امكان‏پذير نيست.
در حديث مفضل بن عمر مي‏گويد:
«سمعت اباعبداللَّه‏ عليه السلام يقول ان رسول‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله نظر الي علي و الحسن و الحسين (عليهم السلام) و بكي‏ و قال انتم المستضعفون بعدي، قال المفضل قلت ما معني ذلك؟ قال عليه السلام، معناه انكم الائمة بعدي، ان‏اللَّه عزوجل يقول «و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين» قال‏عليه السلام و هذه الآية جارية فينا الي يوم القيامة.(27)»
اين اراده ازلي حق تعالي هميشه جريان دارد يعني گهگاه نمود پيدا مي‏كند تا تحقق نهايي.
حضرت علي‏عليه السلام در نهج البلاغه مي‏فرمايد:
«لَتعْطِفَنَّ الدنيا علينا بعدَ شِماسِها عَطْفَ الضَروس عَلي وَلَدِها.»(28)
يعني: اين دنيا كه امروزه از ما رو گردان است روزي به ما رو خواهد آورد همانند ناقه‏اي كه به فرزندش از روي علاقه، روي مي‏آورد.
آن وقت حضرت اين آيه را تلاوت فرمود:
«وَنُرِيدُ أَنْ نَّمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمْ الْورِثِينَ.»(29)
ابن ابي‏الحديد در شرح اين خطبه مي‏گويد:
«و الامامية تزعم ان ذلك وعد منه بالامام الغائب الذي يملك الارض في آخر الزمان و اصحابنا يقولون انه و عد بامام يملك الارض و يستولي علي الممالك.(30)»
ببينيد تا اين جا بين ما و علماي اهل سنت فرقي نيست در اين‏كه اين آيه حتماً به دست يكي از فرزندان حضرت زهراعليها السلام تحقق خواهد يافت و به‏طور شمولي بر تمام زمين مستولي خواهد شد و همه مستكبران را نابود خواهد كرد و صالحين وارث زمين خواهند گرديد.
ابن ابي‏الحديد مي‏گويد ما هم قبول داريم شيعه هم قبول دارد. با اين تفاوت كه اهل سنت مي‏گويد ضرورت ندارد كه آن امام فعلاً حيات داشته باشد بلكه به وقت خودش متولد خواهد شد و اين كار را انجام خواهد داد؛
«...لا يلزم ان يكون موجودا بل يكفي في صحة هذا الكلام ان يخلق في آخر الوقت....(31)»
پس ما با برادران اهل سنت در اصل ظهور مهدي(عج) اختلاف نداريم و اين‏كه از وُلد امام حسين‏عليه السلام است، اين هم اتفاق نظر است.
تفاوت ديدگاه
نقطه فارق بين ما و اهل سنت اين است كه شيعه يك فلسفه‏اي دارد و آن فلسفه، وجود واسطه در فيض است. شيعه عقيده‏اش اين است كه پيوسته بايستي حجت حق به‏طور حيّ و زنده در روي زمين باشد تا واسطه بركات و فيوضات الاهي براي همه جهانيان باشد. اين اصل، پايه مكتب تشيع را تشكيل مي‏دهد.
امام حسين‏عليه السلام هفت زيارت مطلقه و هفت زيارت مخصوصه دارد. زيارت مطلقه اول اصح سنداً است؛ چون از ابن قولويه و سند آن بسيار معتبر است و علامه اميني مقيد بود هر وقت به كربلا مشرف مي‏شد، همين زيارت را بخواند. ما مي‏دانيم تمام ادعيه و زيارات مكتب سيّار است؛ يعني دانشگاهي است كه هميشه شيعه در اين دانشگاه تربيت مي‏شود.
اصول معارف، عقايد و زيربناي عقيده اسلامي ناب در همين زيارات و ادعيه به شيعه تعليم مي‏شود. اين‏ها به صورت زيارت و به صورت دعا است؛ اما في الواقع درس و تربيت است. در اين زيارت اين جمله را وقتي كه جلوي ضريح امام حسين‏عليه السلام مي‏ايستيم مي‏خوانيم:
«اِرادةُ الرَّبِّ في مَقاديرِ اُمُورِهِ تَهبِطُ اليكم و تَصدُرُ مِنْ بيُوتِكُمْ(32)...»؛ يعني يگانه واسطه فيض به‏طور مطلق و فراگير شما هستيد.
آيا شما كه مقابل ضريح امام حسين‏عليه السلام اين جمله را مي‏گوييد، توجه داريد؟ اين درسي است از عقايد شيعيان.
يا در زيارت رجبيه مي‏خوانيم:
«...انا سائلكم و آملكم فيما اليكم التفويض و عليكم التعويض...(33)»
اين مطالب را ما در مقابل ضرايح ائمه‏عليهم السلام عرض مي‏كنيم. معنايش اين است كه ما عقيده خودمان را اظهار مي‏داريم. اين عقيده شيعه است. بنابر اين اصل و مبناي شيعه، وجود حجت ضرورت دارد. مبناي تشيع ضرورت وجود حجت به عنوان واسطه در فيض است.
آيه دوم
آيه ديگري كه در اين زمينه است مي‏فرمايد:
«وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن‏م بَعْدِالذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبَادِيَ الصَّلِحُونَ.»(34)
زبور همين مزامير داوودعليه السلام است كه هم نسخه عربي و هم نسخه فارسي‏اش كه چاپ لندن است، موجود است و بنده آن را دارم. همين عبارتي را كه قرآن كريم مي‏فرمايد: «و لقد كتبنا في الزبور(35)» در زبور فعلي هست. اين آيه مي‏فرمايد ما در زبور داوودعليه السلام اين مطلب را نوشتيم. اين مثل همان آيه قبلي است؛ يعني يكي از اساسي‏ترين مسائلي است كه اراده ازلي حق به آن تعلق گرفته است كه «ان الارض يرثها.(36)» اين يرثها جنبه شمولي دارد؛ يعني به‏طور فراگير حاكمان زمين عباد صالحين خواهند بود. خوب اين در چه زماني تحقق يافته. آيا اين وعده الاهي تنها وعده است؟ يا قطعيت دارد و بايد تحقق پيدا كند.
حالا من عبارت فارسي كه در زبور است، مي‏خوانم عربي آن را هم نوشته‏ام.
آيه شريفه مي‏فرمايد: «و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر(37)»؛ يعني اول يكسري موعظه كرديم. بعد از آن، اين مطلب را مطرح كرديم: «ان الارض يرثها عبادي الصالحون.(38)» در مزامير داوودعليه السلام مزمور 37 (فصل 37) چنين آمده است:
«نزد خداوند ساكت شو و منتظر او باش و در مكانش تأمل خواهي كرد و نخواهد بود و اما حليمان وارث زمين خواهند شد و از فراواني سلامتي متلذذ.»
آيه سوم
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمْ الَّذِي ارْتَضَي لَهُمْ‏وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ‏م بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً...(39)»
اين آيه هم اشاره به همين جهت دارد.
درباره حضرت عيسي بن مريم‏عليه السلام و اين‏كه در آخرالزمان رجوع مي‏كند، اين آيه مي‏فرمايد:
«وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ - وَقَالُوا أَلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلاًم بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ - إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنهُ مَثَلاً لِّبَنِي إِسْرآءِيلَ - وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنْكُمْ مَلئِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ - وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ.»(40)
ابن حجر هيثمي در كتاب صواعق المُحرِقه - اين كتاب رد بر شيعه نوشته شده «في الرد علي اهل البدع و الزندقه» - درباره دوازده امام‏عليهم السلام عالي نوشته مخصوصاً درباره حضرت حجت(عج) به تفصيل سخن رانده است او مي‏گويد:
«قال مقاتلُ بن سليمان و مَنْ تَبِعَهُ من المفسرين ان هذه الايه نَزَلَتْ في المهدي(عج).»
باز همين ابن حجر مي‏گويد:
«و ستاتي الاحاديث المصرحه بانه من اهل بيت النبوي‏عليهم السلام ففي الآية دلالة علي البركة في نسل فاطمة و علي‏عليهما السلام و ان‏اللَّه لَيُخْرِجُ منهما سفيرا طيبا و اَن يَجْعَلَ نسلهما مفاتيح الحكمه
و معادن الرحمة و سر ذلك انه اعاذها و ذريتها من الشيطان الرجيم و دعا لعلي بمثل ذلك.»(41)
بعد اين روايت را نقل مي‏كند.
قال رسول‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله: «كيف انتم اذا انزل ابن مريم و امامكم منكم.»(42)
حضرت عيسي‏عليه السلام نزول پيدا مي‏كند ولي امام از خود شما است.
و قوله تعالي: «و اِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلّسَّاعَة...»(43) اي من علائم الساعه حيث نزوله في آخرالزمان.(44)
در اين زمينه، در حديث ديگري از ترمذي در جامعش (جلد چهار صفحه 501) و ابوداوود در سنن (جلد چهار صفحه 106) آمده است:
«لا يزال هذا الدين قائما (عزيزا) حتي يكون عليكم اثنا عشر خليفه كلهم من قريش.(45)»
اين احاديث در صحيح مسلم هم هست و احمد و ديگران هم دارند.
حديث ديگري از پيامبرصلي الله عليه وآله مي‏فرمايد:
«يا عليُّ، إنَّ بِناخَتَمَ اللَّهُ الدِّينَ كَما بِنا فَتَحَهُ... (46)»
شيخ عبدالوهاب شعراني عارف معروف از عرفاي برجسته جهان تسنن است. او كسي است كه در كتاب يواقيت و جواهر و ديگر كتبش تمام آراي شيخ اكبر شيخ محي‏الدين ابن عربي را مطرح كرده است. او در يواقيت و جواهر (جلد دوم صفحه 143) مي‏گويد:
«ان المهدي(عج) من اولاد الامام الحسن العسكري‏عليه السلام و مولده ليلة النصف من شعبان سنة خمس و خمسين و مأتين و هو باق الي ان يجتمع بعيسي بن مريم فيكون عمره الي وقتنا هذا سبع مأة و ست»(47)
شعراني كه در سال 958 مي‏زيسته است بعد مي‏گويد:
«و عبارة شيخ محي‏الدين من الفتوحات» [باب 366 فتوحات ]«انه لابد من خروج المهدي(عج) و لكن لا يخرج حتي تمتلاء الارض ظلما و جورا فيملأها قسطا و عدلا و لو لم يكن من الدنيا الا يوم واحد لطول‏اللَّه تعالي ذلك اليوم حتي يلي ذلك الخليفه من عترة رسول‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله من ولد فاطمه‏عليها السلام جده الحسين بن علي بن ابيطالب و والده الحسن العسكري ابن الامام علي النقي ابن الامام محمد التقي ابن الامام علي الرضا ابن الامام موسي الكاظم ابن الامام جعفر الصادق ابن الامام محمد الباقر ابن الامام علي زين العابدين ابن الامام الحسين ابن امام علي بن ابيطالب‏عليهم السلام يواطي‏ء اسمه اسم رسول‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله يبايعُهُ المسلمون بين الركن و المقام.»(48)
نكته جالب
ابن عربي مطلبي دارد كه خيلي عجيب و ارزشمند است. ايشان مي‏گويد ما عصمت امام مهدي(عج) را به روايات متواتره از پيغمبر اكرم‏صلي الله عليه وآله اثبات مي‏كنيم؛ چون پيغمبر اكرم‏صلي الله عليه وآله درباره‏اش فرموده است كه خطا نمي‏كند، سهو نمي‏كند؛ ولي عصمت پيغمبرصلي الله عليه وآله را با دليل عقلي ثابت مي‏كنيم. مي‏گويد عصمت پيغمبرصلي الله عليه وآله با دليل عقلي ثابت مي‏شود، ولي اثبات عصمت امام منتظر(عج) به فرمايش پيغمبر اكرم‏صلي الله عليه وآله است. اين را من خودم در فتوحات ديدم. آن وقت اين نكته را براي شما مي‏گويم چون شما همه محقق هستيد، متوجه اين نكته بشويد. در ادامه شعراني مي‏گويد:
اين مطالبي را كه از فتوحات نقل مي‏كنم از نسخه قونيه يكي از شهرهاي تركيه فعلي است؛ زيرا نسخه مصري مجسوس فيها است.
شيخ عبدالوهاب شعراني مي‏گويد، نسخه مصري مجسوس فيها است؛ يعني اعتباري به آن نيست. متأسفانه اين چاپي كه الان در دست است، نسخه مصري است. قطعاً نسخه قونيه در كتابخانه‏هاي تركيه وجود دارد؛ و اين شهادتي است از بزرگ‏ترين شخصيتي كه شارح كلام شيخ محي‏الدين است كه در كلمات شيخ دست برده‏اند.


 
شاخص های بهائیت PDF
1 - فرقه بهائيت توسط رهبراني که قدرت استيلاي خود را دارند تاسيس و هدايت مي شود
2 - ساختار تشکيلاتي در بهائيت به صورت برعکس انگليس است ، فرقه در ساختار تشکيلاتي بسيار خودکامه و تماميت خواه است .رهبران فرقه فقط به تبعيت محض افراد از ابعاد مختلف مي انديشند لم و بم يا چون و چرا در بهائيت وجود ندارد . 
3 - رهبران فرقه بهائيت بي صبرانه در پي جذب فريبکارانه شما هستند .
4 - در فرقه به دليل بهره گيري سران از تکنيک ترس و ارعاب اعضاء مرتب از رهبري مي ترسند .
5 - فرقه براي عضو گيري و شکار انسانها از تکنيک فريب استفاده مي کند . فرقه به مردم حقه مي زند تا آنها را جذب کند و فريب مي دهد تا آنها را نگه دارد اگر مردم عملکرد و اعتقادات واقعي فرقه را از قبل بدانند به آنها نخواهند پيوست پس يک فرقه نياز دارد واقعيت را تا زماني که فکر ميکند شما آماده قبول آن هستيد مخفي نگه دارد .
6 - فرقه داراي روابط عمومي آراسته و ظاهر الصلاحي است که ماهيت واقعي گروه را مخفي مي کند. تمامي آحاد بهائي داراي دو چهره هستند و قطعاً چهره آنها در مواجهه با غير بهائيان واقعي نيست بلکه صوري و ساختگي مي باشد. چرا که در پشت اين چهره ، چهره ديگري در مقابل تشکيلات مربوطه دارند که در آن کليه برداشت خود از شخصيت شما را دقيقاً گزارش مي کنند که شما از آن بي خبريد .
7 - در فرقه بهائيت جلسات پر جلوه نمايش داده مي شود و به جاي پاسخ به پرسش افراد آنها تشويق مي شوند تا در جلسات حاضر شوند.
8 - در فرقه بهائيت با استفاده از تکنيک ويژه سازي به وابستگان تلقين مي شود که تنها در فرقه خوشبخت مي شوند و هيچ سازمان ديگري قدرت اين را ندارد که شما را خوشبخت کند فرقه خود را نوآور و منحصر به فرد مي داند رهبران آن ادعا مي کنند سنت شکني کرده و چيز بديع و نوئي را رائه داده اند که تنها راه رسيدن به سعادت است .
9 - در در فرقه بهائيت براي جذب نيرو از تکنيک بازسازي فکري استفاده ميشود ابتدا در ذهن فرد مقابل نسبت به اعتقادات قبلي اش نقطه تنفر ايجاد ميکنند و با استفاده از روش مجاب سازي تفکرات و اعتقادات فرقه اي را جايگزين مي کنند
10 - فرقه بهائيت خواهان گسترش مانور روي زندگي شما است طوري که ارتباط شما با فرقه به حداکثر و ارتباط با افراد خارج از فرقه را قطع و يا به حداقل برساند .
11 - در فرقه بهائيت زمان و وقت وابستگان به منظور ايجاد سرگرميها و مشغوليتهاي ذهني از طريق ابلاغ ماموريتهاي بي پايان کنترل مي شود در فرقه اعضاء با برنامه هاي تشکيلاتي مشغول مي شوند تا به دليل اين همه مشغوليت و خستگي فرصت پرداختن به مسائل ديگر را نداشته باشند . در بهائيت براي افراد از زماني که شروع به تکلم مي کنند تا زماني که بميرند برنامه تعريف مي شود و اين ماموريتها انتها ندارد به عبارت عاميانه تر فرد وابسته به بهائيت هميشه دنبال نخود سياه است .
12 - در فرقه بهائيت از تکنيک بمباران عشق استفاده ميکنند چرا که به اين موضوع مهم واقفند که اگر بتوانند روابط عمومي شما را کنترل کنند ميتوانند خود شما را هم کنترل کنند . زماني که شما براي اولين بار وارد فرقه مي شويد آنها بمباران عشق را روي شما پياده ميکنند . دوستان مورد نظر خود را برايتان انتخاب ميکنند. در فرقه کوشش مي شود تمام روابط موازي شما با ديگران قطع و يا به حداقل برسد زيرا فرقه از اينکه ديگران روي شما نفوذ داشته باشند واهمه دارد.
13 - در فرقه بهائيت زمان و وقت وابستگان به منظور ايجاد سرگرميها ، مشغوليتهاي ذهني از طريق ابلاغ مأموريتهاي بي پايان کنترل مي شود در فرقه اعضاء به حدي با برنامه هاي تشکيلاتي مشغول ميشوند تا به دليل اين همه مشغوليت و خستگي فرصت پرداختن به مسائل ديگر را نداشته باشند . در بهائيت براي افراد از زماني که شروع به تکلم ميکنند تا زماني که بميرند برنامه تعريف مي شود و اين مأموريتها انتها ندارد به عبارت عاميانه تر فرد وابسته در بهائيت هميشه دنبال نخود سياه است.
14 - در فرقه بهائيت از تکنيک فشار بي وقفه استفاده مي شود . در فرقه به افراد دستور داده مي شود چه بپوشند ، چه بخورند ، چگونه رفتار کنند و چگونه به پرسشها پاسخ دهند . در فرقه بهائيت براي درخواست اعضاء براي پذيرش دگرگوني اساسي يا تغيير روش زندگي ميل فزاينده اي وجود دارد .
15 - در فرقه بهائيت از تنکيک ايزوله کردن براي ترک خانواده ، دوستان ، شغل و ... براي رسيدن به هدف فرقه اي استفاده مي شود . در فرقه بهائيت از هر کس سعي مي کند عقايد و احساسات واقعي خود را کتمان کند بنا بر اين اعضاي فرقه طوري تعليم مي بينند که نه تنها اعضاي بيروني را فريب دهند بلکه ديگر اعضاي دروني را هم اغفال مي کنند .
16 - در فرقه بهائيت افرادي که تحت تاثير تبليغ به تازگي بهجمع آنها ÷يوسته اند نسبت به آنچه که در جريان است ناآگاه نگه داشته مي شوند ، فرد اغفال شده کاملاً نسبت به استحاله گام به گام و فعاليتهاي هماهنگ رواني ، اجتماعي و... به منظور تغيير ، کاملا نا آگاه مي ماند ( ايجاد فضاي لازم براي بازسازي فکري )
17 - کنترل اطلاعات وابستگان فرقه : در فرقه بهائيت هر گونه اطلاعات خارج از فرقه به ويژه اگر در جهت در جهت مخالف باشد شيطاني تلقي مي شود به اعضاء گفته مي شود مطالب مخالف فرقه را نخوانند اگر اين اطلاعات در نزد کسي يافته شود او از فرقه رانده مي شود . فرقه به اعضاء آموزش مي دهد تا هر نوع اطلاعات انتقادي را فوراً نابود کنند حتي تصور اينکه اين اطلاعات درست باشد را به مخيله اش راه ندهند 
18 - کنترل محيط اجتماعي و فيزيکي : در فرقه بهائيت محيط اجتماعي و هرگونه رفتار فيزيکي وابستگان از سوي تشکيلات مربوطه به شدت کنترل مي شود وابستگان تعليم ديده اند چگونه محيط اجتماعي و رفتار فيزيکي ديگر اعضاء را تحت نظر گرفته و گزارشات کاملاً محرمانه به سران تشکيلات ارائه نمايند.
19 - بنا نهادن سيستم بسته و ساختار خود کامه که هيچ واکنشي را بر نمي تابد.
20 - بکار گيري سيستم پاداش و تنبيه : در فرقه بهائيت بر اساس اين تکنيک وابستگان سعي ميکنند بنده خوبي براي سران فرقه باشند تا مسير رشد تشکيلاتي و فرقه اي را براي خود فراهم نمايند.در بهائيت هيچ کس جرأت اعلام نظر را ندارد حتي نسبت به کسب و تأمين معاش در ايام خاص فرقه اي که در صورت سر پيچي با برخورد سرسختانه سران و تشکيلات مخوف مواجه مي شود.
21 - ايجاد حس ناتواني ( سلب اراده و شعور آگاهانه ) در اعضاء و تبديل وي به انساني رباتيک و قابل کنترل از راه دور : هر وابسته به فرقه سياسي بهائيت بر اساس تعاليم فرقه اي که از دوران شروع سخنگويي تا زمان فوتش شروع و ادامه مي يابد نمي تواند تصميم شخصي و خارج از چارچوب تعاليم فرقه اي اتخاذ کند چون اراده آن را از دست داده است همچنين بر اساس همين تعاليم فرقه وي تنها در مسيري قادر به حرکت است که آموزش آنرا ديده است درست مثل آدمهاي ماشيني که نرم افزار حرکت وي را تعريف کرده باشند . چرا که هر چه حس ناتواني در وابستگان افزايش يابد قدرت قضاوت و درک و تلقي درست آنها ازجهان و محيط پيراموني تخريب مي شود . در فرقه سوالات وابستگان به شدت سرکوب مي گردد تا اعتماد بنفس دروني آنها فرسوده شود.
22 - در فرقه بهائيت مرزهاي غير قابل عبور ترسيم مي شود تا وابستگان به طرق مختلف کنترل گردند به افرادي که قصد گذر از اين مرز را دارند با عناوين مختلف حمله ميکنند . بر همين اساس است که خانم رئوفي بهائي مسلمان شده و فعال در عرصه افشاگري بر عليه فرقه ناجوانمردانه و بدون مراعات حدود اخلاقي از سوي فرقه مورد حمله قرار گرفته است .
23 - ترويج تفکر عدم اعتماد به خارج از فرقه در بين وابستگان : در فرقه بهائيت تمامي وابستگان در کارگاههاي آموزشي در خصوص اين بند آموزش لازم را ديده اند بر اين اساس يک وابسته فرقه بهائيت در ارتباط با افراد غير فرقه اي مي داند چه بگويد چگونه رفتار کند و چگونه گزارش نمايد.
24 - در بهائيت افرادي که تازه جذب مي شوند در ابتدا نمي دانند به کجا مي روند يعني از طرح و هدف غائي و نهائي شکارچيان خود کاملا غافل هستند قبل از اينکه بدانند چه اتفاقي افتاده است خود را در تور فرقه گرفتار يافته و به آرامي از گذشته و خانواده جدا شده و تماما به فرقه وابسته شده اند .
25 - در فرقه بهائيت از مکانيسم کنترل ذهني براي مهخار افراد استفاده مي شود در اين فرقه به وابستگان تعليم داده مي شود که ترک فرقه مساوي ترک خدا است .
26 - در فرقه سيستم ارزش گذاري ارتباط مستقيم با فعاليت فرد به تشکيلات و سران را دارد . اگر فرد و خانواده در جهت منافع فرقه گام بردارد ارزشمند است در غير اينصورت دستگاه ارزشگذاري او را به ضد ارزش تبديل مي کند .
27 - در فرقه بهائيت نهاد خانواده در صورتي ارزشمند است که در جهت منافع فرقه اي باشد در غير اينصورت به راحتي منهدم مي شود
28 - ساختار گزارش دهي در فرقه بهائيت : در فرقه بهائيت هر کس ترغيب مي شود تا مراقب محيط خود باشد تا هر آنچه را که مي بيند به راس فرقه گزارش نمايد . بر همين اساس است که هر بهائي يک جاسوس است . همين ساختار گزارش دهي و گزارش گيري در بهائيت است که اين فرقه را دربست در اختيار کشورهاي معاند نظام جمهوري اسلامي قرار داده و از وجود آن استفاده هاي ترکيبي و چند وجهي مي کنند .
29 - در فرقه سياسي بهائيت هر عضو وابسته داراي شماره ثبت است درست مثل شماره گذاري اتومبيل تا هرگونه خلافي در پرونده کلاسه مربوطه جمع آوري شود . اين پرونده در سرنوشت فرقه اي عنصر وابسته بسيار مهم است .
30 - در فرقه بهائيت هيچکس به دليل بي اعتنائي و يا کاهلي در انجام فرائض ديني نکوهش نمي شود بلکه بخاطر کاهلي در فعاليت فرقه اي مخصوصاً تشکيلات اداري به شدت سرزنش مي شود .
31 - در فرقه بهائيت افتخار به کار و خدمات ( اعم از پرداخت وجه و .... ) تشکيلاتي است هر کسي اگر زير چتر تشکيلات فعاليت نمايد در ظل امر ا.. تلقي مي شود ولي اگر فرد غير تشکيلاتي باشد علي رغم اعتقاد به بهائيت کاملاً مطرود و مغضوب است.
32 - در فرقه بهائيت افراد داراي حداقل دو چهره هستند چهره ظاهري ( مظلوم ، عاطفي ، خوش برخورد ، منصف ، خادم ) در پشت اين چهره ، چهره باطني (کينه توز ، مغرض ، گزارشگر در راستاي اهداف فرقه اي ، حساس نسبت به آنچه که بايد در ارتباطات جمع آوري کند و ...(
 
بيانات مقام معظم رهبری در چهارمين نشست «انديشه‌هاى راهبردى»‌ با موضوع آزادی PDF
بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اولاً خيلى خوشحالم و حقيقتاً خيلى متشكرم از يكايك حضار، بخصوص برادران و خواهرانى كه زحمت كشيده بودند، تحقيق كردند، مقاله تنظيم كردند، بعد كوشش كردند آن مقاله را خلاصه كردند - پيدا بود ديگر، مقاله‌ها كاملاً خلاصه شده بود - كه بايد خدا به ما توفيق بدهد، بتوانيم اصل مقاله‌ها را كه حالا چاپ كردند، در اختيار گذاشتند، وقت كنيم و ان‌شاءاللّه ببينيم. حالا بنده كه اقبال اين وقت پيدا كردن را بعيد است داشته باشم، اما دوستان خوب است به اصل مقالات مراجعه كنند و تأمل كنند؛ چون ما با اين مقوله كار داريم. همچنين از مجرى محترم و عزيزمان آقاى دكتر واعظزاده كه طبق معمول با سخنان كوتاه، مطالب زيادى را بيان ميكنند و با تظاهر كم، عقبه‌ى وسيعى از كار را با خودشان اين طرف و آن طرف ميكشانند، تشكر ميكنم. واقعاً ايشان و همكارانشان خيلى زحمت ميكشند؛ ميدانم.
لازم است يك تشكر ويژه هم از همه‌ى دست‌اندركاران بكنيم. خب، اين روزها مشاهده ميكنيد به تبع اين گلاويز شدن‌هائى كه استكبار جهانى و در واقع دشمن درجه‌ى يك آزادى، با كشور ما و با جمهورى اسلامى پيدا كرده - سر همين قضاياى اقتصادى و آثار آن بر عملكرد مجموعه‌ى حكومت و در زندگى مردم - طبعاً يك دغدغه‌ى عمومى در فضاى سياسى كشور وجود دارد؛ يعنى هيچكداممان فارغ از اين فكر نيستيم؛ در عين حال اين كار اصلى و اساسى و بلندمدت، دچار وقفه و تعطيل نشد؛ يعنى تقريباً به طور دقيق، طبق همان برنامه‌ريزى‌اى كه كرده بودند، اين اجلاس در زمان خود تحقق پيدا كرد. اين، بنده را، هم خوشحال ميكند، هم متشكر ميكند از همه‌ى دست‌اندركاران.
جمهورى اسلامى از برگزارى جلسات نشستهاى انديشه‌هاى راهبردى چند هدف عمده دارد، كه اين هدفها را ما نميخواهيم فراموش كنيم و از جلوى چشممان خارج كنيم.
ادامه مطلب...