جمعه, 08 آذر 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5711
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1296555

اوقات شرعی



جستجو

Loading
اركان فلسفه تاريخ شيعي و جایگاه ظهور در آن(1) PDF
ادامه مطلب...
 
آثار و بركات حضرت بقية الله (آیت الله ناصری) PDF
سخنراني آيت الله ناصري روايت معتبري كه در اصول كافي از پيامبر اكرم(ص) و امام رضا(ع) و ديگر معصومين(ع) سؤال شد كه آيا ممكن است زمين در مقطعي بدون امام باشد. فرمودند: «لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها؛ يعني ابداً ممكن نيست و اگر زماني چنين اتفاقي بيفتد زمين اهلش را به درون خود فرو مي‌برد.» و عالم وجود متلاشي مي‌شود. معناي تعبير فوق اين است كه در جميع عوالم و منظومه‌ها ـ و نه فقط اين منظومه شمسي، بلكه در هر كدام از اين ميليون‌ها كهكشان، ميلياردها ثوابت و سيارات قرار دارد و در هر كدام از اينها ميليون‌ها مخلوق ـ همه موجودات مرهون عنايات امام زمان(ع) هستند. حقيقتاً چه نفعي از اين بالاتر مي‌توان تصور كرد. امام زمان(ع) محيط بر عالم وجود است ماه رجب بسيار ماه باشرافتي است! اين ماه هم ماه ولايت است و هم نبوت. هم ميلاد ولايت در آن واقع شده و هم نبوت در آن فعليت يافته است و علاوه بر آن ماجراهاي مهم ديگري هم در اين ماه اتفاق افتاده كه عبارتند از: آزادي نبي‌اكرم(ص) و مسلمان‌ها از تحريم اقتصادي چند ساله‌اي كه دچار آن شده بودند، ازدواج اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(س) در پانزدهم اين ماه؛ خلاصه اينكه امور مهمي در اين ماه واقع شده و شرافت فوق‌العاده‌اي به آن داده است. شايد تعبير خوبي نباشد ولي واقعيت اين است كه خداوند در اين ماه خيلي ريخت‌وپاش دارد و حيف است كه انسان از اين نعمت‌هاي عظماي الهي بهره‌اي نبرد. چه دعاهاي بسيار پرفايده و آكنده از مضامين عالي براي اين ماه وارد شده كه هر كدام از اين اذكار به حقايقي اشاره دارند به خصوص سورة توحيد كه من نديدم در هيچ ماهي به اندازة اين ماه نسبت به آن سفارش شده باشد. خواندن اين سوره در اين ماه آثار فوق‌العاده‌اي دارد و كاشف از اين است كه ارتباط ما بايد از ناحية توحيد و ولايت شروع شود. در اين ماه انسان خيلي راحت مي‌تواند براي «تخليه»2 موفق شود. زيارت رجبيه حضرت علي‌بن موسي الرضا(ع) كه چه مضامين عالي‌اي دارد، باز مربوط به اين ماه است. مكرر عرض كرده‌ام در نيمه شبي بلند شويد نماز شب و يا لااقل دو ركعت نماز حاجت بخوانيد و دست‌ها را به سوي خدا بلند كنيد و هرچه دلتان مي‌خواهد از او طلب كنيد به جان امام زمان قسم خدا احدي را محروم و دست خالي برنمي‌گرداند. ماه رجب ماه تجارت و ماه بايگاني كردن پرونده‌هاست و اميدواريم خداوند همه ما را از عنايات خاصه‌اش در اين ماه بهره‌مند بگرداند. باز يكي از اعمال اين ماه كه آثار بسيار فوق‌العاده‌اي دارد «اعتكاف» است. در آن ايام كه در نجف بوديم معمولاً بزرگان حاجات مهمشان را به وسيلة اعتكاف تأمين مي‌كردند. بحث ما دربارة منافع وجودي حضرت بقيه‌الله(ع) در ايام غيبت بود. شايد براي برخي اين سؤال پيش بيايد كه الآن ايشان در پس پرده غيبت هستند و نه تشرفي به محضرشان مي‌شود و نه استخاره‌اي براي ما مي‌گيرند و نه در مشكلات خانوادگي مثلاً علمي و... كاري براي ما مي‌كنند خلاصه، اين همه حاجت پاگير داريم و حضرت براي ما هيچ كاري نمي‌كنند پس نعوذ بالله حضرت كه بيش از 1167 سال از عمر شريفشان مي‌گذرد چه نفعي براي ما دارند؟ در جلسات قبل مفصلاً دربارة شباهت‌هاي ايشان با خورشيد ـ كه در چند روايت اين شباهت بيان شده است ـ صحبت كرديم. روايتي است از حضرت بقيةالله(ع) كه از ائمه ديگر(ع) نيز مشابه آن روايت شده كه حضرت مي‌فرمايند: «نحن صنايع ربّنا و الخلق بعد صنايع لنا (يا صنايعنا)» تعبير لطيفي است كه چند تن از معصومين(ع) فرموده‌اند: «ما دست‌پروردة حضرت حق هستيم و عالم وجود3 دست‌پروردة ما.» به عبارت ديگر يعني وجود ما منتسب به حضرت حق است و وجود جميع ماسوي الله منتسب به ما، و ما روح عالم وجوديم. ما روايات ديگري را هم داريم كه مشابه اين تعبير را دارند. روايت معتبري كه در اصول كافي از پيامبر اكرم(ص) و امام رضا(ع) و ديگر معصومين(ع) سؤال شد كه آيا ممكن است زمين در مقطعي بدون امام باشد. فرمودند: «لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها؛ يعني ابداً ممكن نيست و اگر زماني چنين اتفاقي بيفتد زمين اهلش را به درون خود فرو مي‌برد.» و عالم وجود متلاشي مي‌شود. معناي تعبير فوق اين است كه در جميع عوالم و منظومه‌ها ـ و نه فقط اين منظومه شمسي، بلكه در هر كدام از اين ميليون‌ها كهكشان، ميلياردها ثوابت و سيارات قرار دارد و در هر كدام از اينها ميليون‌ها مخلوق ـ همه موجودات مرهون عنايات امام زمان(ع) هستند. حقيقتاً چه نفعي از اين بالاتر مي‌توان تصور كرد. امام صادق(ع) در روايتي فرمودند: «منزه است حضرت حق كه كل عالم وجود را براي امام مسخر كرده و كليد‌هاي حركت را به دست او داده است.» مسلماً اين حركت شامل هر دو حركت وضعي و انتقالي اين ثوابت و سيارات مي‌شود. مگر در دعاي ندبه نمي‌خوانيم «اين السبب المتصل بين الارض و السماء» امام واسطة فيض است و چون افاضة فيض از مبدأ فياض به عالم وجود قطع نمي‌شود به طور طبيعي ما در هر لحظه به وجود امام زمان نيازمنديم. بزرگان اين مثال را زده‌اند كه هر خط مجموعه‌اي از بي‌نهايت نقطه است و گويا كه صدها و هزاران صفر كنار هم گذاشته‌اند و استمرار اين خط منوط به آن است كه اين افاضه هر لحظه ادامه پيدا كند و به محض آنكه قطع شود اين خط هم قطع مي‌شود. مثال ديگري كه بزرگان براي فهم اين موضوع زده‌اند مسئله ترانس‌ها (ترانسفورماتورها)يي است كه در ورودي شهرها نصب مي‌كنند. اگر برقي كه در مبدأ توليد برق وجود دارد به برق‌هاي شهري متصل شود همه آنها را مي‌سوزاند و به عكس هم اگر براي لحظه‌اي اين برق قطع شود فاجعه به بار مي‌آيد. البته اين ويژگي مختص حضرت بقيه‌الله(ع) نيست و چهارده معصوم(ع) همگي اين ويژگي را داشته‌اند. اين افاضة از مبدأ فياض به طور دائمي براي همه موجودات بوده است چه انسان باشند چه غيرانسان. علاوه بر آن امام زمان(ع) اشراف ولايت قيومي بر عالم وجود دارد و لحظه‌اي از من و شما و هيچ يك از موجودات غافل نيست ومعناي ولايت كليه‌اي كه گاهي از آن صحبت به ميان مي‌آيد همين است. به واسطه اين احاطة قيومي به عالم وجود، جميع كائنات مجذوب او هستند و گوش به فرمان و منتظر دستورات او. حضرت اباعبدالله(ع) قسم جلاله مي‌خوردند كه: «والله ما خلق الله شيئاً إلّا أمره بإطاعته لنا؛ به خدا سوگند كه خداوند هيچ چيزي را نيافريد مگر اينكه او را به اطاعت ما امر كرد.» يعني جميع موجودات مطيع فرمان ولي هستند. حضرت سلمان، رشيد حجري، كميل بن زياد نخعي، ميثم تمار، حبيب بن مظاهر نخعي و امامزاده‌ها هم ولايت داشته‌اند البته در حد و اندازه‌اي به مراتب پايين‌تر و كمتر از آن ذوات مقدسه. بعضي از علماي ما هم مثل مرحوم ملاحسين‌قلي همداني، سيد علي آقاي قاضي، آخوند خراساني، آقا سيد احمد كربلايي چنين ويژگي‌هايي داشته‌اند، كتاب‌ها را مطالعه كنيد ببينيد دربارة اين بزرگان چه مطالبي نوشته‌اند.4 باز اينكه در دعاي ندبه مي‌خوانيم: «أين باب الله الذي منه يوتي.» اشاره به همين موضوع است. اگر بخواهيم با منافع و بركات وجودي امام عصر(ع) آشنا شويم بايد سراغ زيارت جامعه برويم كه به معناي واقعي شناسنامه اهل بيت و چهارده نور مقدس(ع) است. در آنجا آمده: «بكم يمسك السماء أن تقع علي الأرض إلّا بأذنه.»... عرضه مي‌داريم: يابن رسول‌الله به واسطه شماست كه آسمان روي زمين فرود نمي‌آيد و عالم متلاشي نمي‌گردد و به واسطه رحمت وجود شماست كه باران رحمت بر ما مي‌بارد و در ادامه آمده: «و ساسة العباد و أركان البلاد و أبواب الإيمان و اُمناء الرحمن و...» كه بعد هم از اين منافع عام و هم نفع خاص اين ذوات مقدسه بيان مي‌شود: «به وسيله شماست كه عبادات ما مقبول درگاه خداوند مي‌شود و اعمال واجب ما به درجه مقبولي مي‌رسد.» اين تعبير زيارت جامعه اشاره به روايتي است كه حضرت حق مي‌فرمايد: «قسم به عزت و جلالم اگر كسي در روز قيامت با عبادت ثقلين ـ يعني جن و انس ـ بيايد در حالي كه همه روزها را روزه و شب‌ها را به عبادت گذرانده باشد، بدون ولايت اهل بيت(ع) آمده باشد، او را به رو در آتش جهنم مي‌اندازم.» فقط اين را فراموش نكنيم كه بايد متوجه حضرت باشيم. ذكر «يابن الحسن» را فراموش نكنيد. دنيا مي‌خواهي، آخرت مي‌خواهي، عزت و رياست مي‌خواهي و خلاصه هر چه مي‌خواهي بگو يابن الحسن، يابن الحسن. واسطه اوست و اوست كه بايد عنايت بكند. گفت: گر گدا كاهل بود تقصير صاحب‌خانه چيست؟ در اين ايام دعا كردن به امام زمان را فراموش نكنيد. حضرت را درِ خانه خدا واسطه كنيد. و امام زمان خيلي در خانه خدا آبرو دارد. مي‌دانيد آقا چقدر هر خلاف شرعي كه از شما مي‌بيند ناراحت و غمگين مي‌شود، حال در نظر بگيريد كه حضرت محيط به عالم وجود است و خلاف شرع‌هاي همة ما را مي‌بيند. ولي ايشان مأمور به جبر است و تحمل مي‌كند. اگر خداوند از قلب امام زمان(ع) خداوند محافظت نكرده بود متلاشي مي‌شد. هر كدام از ما سه چهار تا مصيبت ببينيم نمي‌توانيم خودمان را كنترل كنيم آن وقت اين همه مصائب بر قلب امام زمان(ع) وارد مي‌شود قطعاً با عنايت خداست كه اين قلب سالم مانده است. منظور اينكه به ياد امام زمان باشيد. هرچند حضرت هيچ احتياجي ندارند كه من و شما دعايشان كنيم و به ياد ايشان باشيم و خداوند خود ضامن شده كه وجود اين واسطه فيض را نگهداري كند ولي حقيقت اين است كه وقتي من دو ركعت نماز خواندم و به ايشان يا مادر بزرگوارشان هديه كردم سيم خودم را متصل كرده‌ام و آن موقع است كه انوار ولايت جلوه مي‌كند و مرا فرا مي‌گيرد و من استفاده مي‌كنم. نماز من يك شاهي ارزش ندارد. آخر اگر اين نماز و ذكر و ورد من اثر داشت كه بعد از اين همه دعا كه براي خودم كرده بودم اثر مي‌كرد. اين خود بهترين دليل است براي اينكه وقتي ما براي حضرت دعا مي‌كنيم در واقع استفاده‌اش براي خود ماست. وقتي ما مورد عنايت قرار بگيريم همانند يك لامپ يا باتري شارژ مي‌شويم و هرچه بيشتر به ايشان دعا كنيم بيشتر مورد عنايت قرار مي‌گيريم چرا كه همة كارها به دست حضرت است. يك داستان هم در پايان صحبت‌ها برايتان نقل مي‌كنم و دعايتان مي‌كنم. شخصي بود به نام حاج مؤمن كه با شهيد دستغيب به نجف مشرف شده بودند و شهيد دستغيب مي‌فرمودند: من افتخار مي‌كنم كه خداوند توفيق داده مدتي را در خدمت حاج مؤمن باشم و بعضي از داستان‌هاي مربوط به او را در كتاب داستان‌هاي شگفت نقل كرده است. شخصيتي بوده كه هر ماه مرتب به خدمت حضرت مشرف مي‌شده و بعضاً نمازهايش را به ايشان اقتدا مي‌كرده است. يكي از خاطراتي كه حاج مؤمن نقل كرده اين بوده كه روزي به منزل دايي‌اش مي‌رود5 و مي‌بيند كه همه دارند گريه مي‌كنند. علت را جويا مي‌شود مي‌گويند: حكم اعدام پسر ما صادر شده چون يك اسلحه از دولت جابه‌جا كرده است به ما گفته‌اند حكم اعدامش صادر شده و فردا فلان ساعت بياييد فلان جا جنازه‌اش را تحويل بگيريد. حاج مؤمن مي‌گويد: به دايي‌ام گفتم، دايي جان ناراحت نباش. امروز6 تمام كارهاي عالم زير نظر مولايم امام زمان است. تا امام زمان نخواهد غيرممكن است چنين اتفاقي بيفتد. من امشب از مولايم امام زمان(ع) مي‌خواهم كه واسطه شوند تا مشكل شما حل بشود و يك دستورالعملي هم به خود آنها دادم كه آن شب عمل كنند. فردا صبح به خانه آنها رفتم و ديدم كه خيلي خوشحالند. پرسيدم چه شد دايي؟ گفت: ديشب كه مشغول انجام آن عمل بوديم تا قبل از اذان صبح كه تمام شد بلافاصله يك عطر و نور فوق‌العاده‌اي فضا را احاطه كرد. ديديم يك آقايي اينجا ايستاده‌اند. سلام كرديم. جواب دادند. گفتند: ناراحت نباشيد فرزند شما قبل از ظهر صحيح و سالم به منزل باز مي‌گردد. از خوشحالي غش كرديم و مدتي بعد به هوش آمديم. آفتاب نزده بود و نماز صبح را خوانديم و منتظريم تا ببينيم چه مي‌شود. صحبت او كه تمام مي‌شود اندكي بعد پسرشان صحيح و سالم به منزل برمي‌گردد. خلاصه اينكه همه چيز به دست آقاست و تا نخواهند كاري نمي‌شود و چيزي اتفاق نمي افتد. به آقا توسلات داشته باشيد و حوائجتان را از آقا بخواهيد و سعادت و تكاملمان را از ايشان تقاضا داريم. خدايا قسمت مي‌دهيم به عزت محمد و آل محمد فرج امام زمان را نزديك بفرما؛ موانع ظهورشان را برطرف كن و اسامي ما را در طومار انصار و اصحابشان ثبت و ضبط بفرما. خدايا قسمت مي‌دهيم به عزت محمد و آل محمد قلوب ما را به نور ايمان و معرفت و تقوا و ولايت بيش از پيش منور بفرما. پي‌نوشت‌ها: . برخي از زمان‌ها، مكان‌ها، احوال بر بعضي ديگر شرافت دارند و علما من جمله رهبر معظم انقلاب [امام خميني] در اين باره مفصلاً صحبت كرده‌اند. حال اينكه آيا اين شرافت ذاتي است يا اكتسابي بحثي است بين بزرگان كه اينجا محل طرح آن نيست. . [تخليه و تجليه و... مراحلي هستند كه عرفا براي سير و سلوك برشمرده‌اند. و منظور از تخليه، پاك‌شدن از صفات رذيله مي‌باشد.] . منظور از خلق در اين روايت عالم وجود و همة مخلوقات است. . در يك روايت آمده است: «عبدي أطعني حتّي أجعلك مثلي» يعني بنده من مرا اطاعت كن تا تو را مثل خودم كنم يعني همانند من كه مي‌گويم باش موجود مي‌شود تو هم به هرچه بگويي باش، موجود مي‌شود، و مستجاب الدعوه مي‌شوي. اين بزرگان هم يك همچنين مسيري را طي كرده بودند. . زمان داستان مربوط به پيش از انقلاب اسلامي است. . منظور اين دوره است. ماهنامه موعود شماره 66
 
نوآوری و تمدن‌سازی اسلامی PDF
1 ـ نوآوری و تمدن‌سازی اسلامی

ما به دنبال هدف مشترك همه انبیاء الهی و ایجاد تمدن الهی هستیم. در این تمدن هم معنویت و اخلاق و فضیلت به معنای عبودیت و بندگی خداوند متعال، و هم عقلانیت کامل  و هم كارآمدی عینی اجتماعی وجود دارد.

تركیب سه شاخصه فوق «تعالی» است و جامعه الهی، جامعه‌ای دارای تعالی است، که به سمت آن حركت می‌كند و رو در روی «توسعه» و شاخصه‌های مربوط به آن قرار دارد. باید توجه کرد كه جامعه متعالی، از تركیب تجدد و تمدن جدید و نوپای غرب با آموزه‌های اسلامی به دست نمی‌آید، بلكه تعالی، هویتی مستقل دارد. نمی‌توان با اسلامی كردن تجدد و ایجاد مدرنیته اسلامی، به مفهوم رایج آن به تمدن الهی رسید. تمدن الهی كه مقصد آن تعالی انسان است بر بناهای استوار دیگری مبتنی است و باید کار خود را از زیربناهای خاص خود آغاز  نماید. 

1/1 ـ خودباوری پیش از نوآوری

اگر بخواهیم به سمت تعالی حركت کرده و زمینه‌ساز تحقق تمدن الهی باشیم، باید جامعه جهانی را تحت تأثیر قرار دهیم و در این مسیر، گام‌های اساسی برداریم.

 اولین گام در این راستا ایجاد خودباوری در امت اسلامی است. در این موضوع بارها امام (رض) ومقام رهبری تذکر داده‌اند خودباوری، در مقابل مسیری است كه دشمنان برای منحل كردن تمدن دینی در تمدن مادی خود، پی گرفته‌اند و آن، «تحقیر»، «فریفتگی» و «انحلال» امت اسلامی در درون تمدن و امت مادی است. كاری كه دشمن در طول تاریخ انجام داده است و اختصاص به دوره معاصر هم ندارد، نفی خودباوری مسلمانان است. اساساً رنسانس که آغاز شكل‌گیری تمدن جدید و فراگیر غرب بود، ابتدا تحقیر سایر ملت‌ها و سپس ایجاد فریفتگی نسبت به غرب را دنبال کرد. هرگاه این دوگام برداشته شد؛ یعنی ملتی احساس حقارت کرد و ارزش‌های خود را در مقابل ارزش‌های بیگانه از دست داد و به جای محور دیدن ارزش‌های خویش، ارزش‌های دیگران در نگاه او جلوه نمود، به تدریج، هویت و كرامت آن ملت و امت از کف خواهد رفت. نقطه محوری این از دست رفتن كرامت و هویت تحقیر ارزش‌هایی است كه جامعه دنبال می‌كند، به آن‌ها پایبند است و آن‌ها را جزو مقاصد عالی خود می‌داند. سران استكبار و تمدن مادی همواره خواسته‌اند ملت‌های مؤمن و امت ایمانی را به نقطه‌ای برسانند كه در مقابل ارزش‌های آنها احساس حقارت كنند. البته در طول تاریخ تحقیر ملت‌ها، شیوه‌ها و شكل‌های متفاوتی داشته است كه در دوره بعد از رنسانس بسیار پیچیده‌تر و به خصوص بعد از انقلاب صنعتی و فراگیر شدن محصولات صنعتی غرب، بستر آن فراهم‌تر شده است. البته از این منظر انسانها و جوامع متفاوت هستند. كسانی كه به كشورهای غربی سفر می‌كنند ظرفیت‌های متفاوتی دارند. برخی در مقابل نظم ظاهری غرب احساس حقارت می‌كنند؛ همین كه مثلاً نظم آنها را در رفت‌و‌آمد و ارتباطاتشان می‌بینند یا نظم را در مظاهر اجتماعی مشاهده می‌كنند، حقارت، آنها را فرا می‌گیرد. در مقابل یك فروشگاه زنجیره‌ای احساس حقارت می‌كنند! یا مثلاً در مقابل مترو و نظم حاكم بر آن منفعل می‌شوند. آنها وقتی به جامعه خود می‌آیند كاملاً پیداست كه در مقابل آن مظاهر، تحقیر شده‌اند و از موضع قدرت صحبت نمی‌كنند. برخی هم در مقابل نظم تكنولوژی و در برابر گستره علمی آنها خود را حقیر می‌بینند. آنها هم وقتی بر می‌گردند كاملاً پیداست كه در مقابل پیچیدگی تولید علم و دانش آنها و مجامع تحقیقاتی و كتابخانه‌های بزرگ آنها احساس حقارت می‌کنند. چنین جامعه‌ای در قدم بعد احساس فریفتگی و دچار انحلال می‌شود و این انحلال هم به دست خود این ملت اتفاق می‌افتد! ملتی كه فریفته ارزش‌های دیگران می‌شود و پیشرفت و توسعه و كمال را در راه دیگران می‌بیند، به خودی خود در آن مسیر و در مقابل آن حركتی كه آنها انجام داده‌اند منحل خواهد شد. 

اگر ما بخواهیم در مقابل آن جامعه آرمانی ـ كه تمدن مادی پیش‌روی بشر قرار داده است ـ افقی جدید بگشاییم باید خودباور باشیم. ایجاد خودباوری، در مقابل تحقیر قرار دارد و نقطه آغاز حركت به سمت تعالی است. البته خودباوری به مفهوم اتكا به نفسانیات نیست، بلكه برعكس، خودباوری به معنی احساس هویت بر محور ارزش‌هاست. خودباوری؛ یعنی اینكه انسان و جامعه، ارزش‌های متعالی را كه ارزش‌های دینی و انسانی است ـ كه به آن احساس وابستگی می‌كند ـ مهم‌ترین ارزش‌ها بداند. اگر جامعه‌ای، حول محور ارزش‌های متعالی جمع شود و ارزش‌های خود را والاتر از ارزش‌های رقیب بداند هویت او زنده شده است. این احساس هویت و خودباوری، نقطه آغاز حركت انسان و جامعه به سمت قله‌ها است. انقلاب اسلامی یك جوشش مجدد بر محور حركت انبیای الهی است كه در آن هویت جامعه اسلامی از نو به او بازگردانده شده است. این در حالی است كه تلاش جامعه غرب، منحل كردن هویت و تحقیر امت اسلامی بوده تا مسلمان‌ها از مسلمان بودنشان احساس حقارت ‌كنند. می‌دانیم بسیاری از مسلمان‌هایی كه قبل از انقلاب اسلامی، حتی جزو روشنفكران بودند و برای تحصیل به دنیای غرب می‌رفتند، از این كه اعلام مسلمانی كنند احساس حقارت می‌كردند و گاهی خودشان را غیرمسلمان معرفی می‌كردند. در همین دانشگاه‌های ما مسلمان‌ها برای احیای مناسك قطعی و رسمی مذهبی كه اکنون با افتخار انجام می‌شود، احساس حقارت می‌کردند. برخی از فعالان سیاسی در احوالات خود، نقل کرده‌اند که در زندان وقتی شب‌های جمعه می‌خواستند دعای كمیل بخوانند باید یك گوشه خلوتی پیدا می‌كردند عبایشان را روی سرشان می‌كشیدند تا كسی متوجه نشود كه مشغول مناجات با خدا هستند! این احساس خودكم‌بینی، در مقابل موج مادی‌گرایی؛ به خصوص، خودكم‌بینی در مقابل سوسیالیست‌ها و كمونیست‌ها بود. احساس هویت و خودباوری، به معنی اتكای به ارزش‌های اصیل الهی و ارزش‌های خودی است. همان چیزی كه در واقع با انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است. 


1/2 ـ ضرورت و غایت نوآوری

گام دوم در مسیر تعالی، نوآوری است. حال كه هویت تمدن اسلامی احیا شده است اگر بخواهیم به سمت تعالی و مقاصد اسلامی حركت كرده و با تمدن غربی زاویه پیدا كنیم و دنباله‌رو نباشیم، باید حتماً نوآوری داشته باشیم. نمی‌توان با اتكای به دست‌آوردهای دیگران كه در مسیر اهداف و ارزش‌های دیگری طراحی شده است، برای احیای تمدن دینی مبتنی بر هویت اسلامی و ارزش‌های اسلامی تلاش كرد. 

حال این‌که نوآوری در چه گستره‌ای باید اتفاق بیفتد،‌تابع این است كه ما مقصد خود  را چگونه تعریف می‌كنیم. اگر دنبال این باشیم كه درون مفاهیم و فرهنگ حاكمی كه ناشی از تمدن غربی است، جایگاه خود را گسترش دهیم و در جامعه جهانی مبتنی بر تعاریفی كه از تمدن مادی ناشی می‌شود، سهم تأثیر خود را افزایش دهیم، نوآوری ضرورت چندانی نمی‌یابد. به عنوان مثال در موازنه جهانی كشوری مثل چین را می‌بینیم که می‌خواهد سهم تأثیر خود را در جامعه جهانی افزایش دهد. این كشور، احیای هویت نموده و این هویت را در جهت افزایش سهم تأثیر خود در روابط بین‌الملل فعال می‌نماید؛ بدون این‌كه بخواهد تعاریف جهانی را تغییر دهد. چین در مقیاس جهانی، عدالت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تعریف جدیدی را نیاورده و نمی‌خواهد معادلات و تكنولوژی جدیدی را بر جهان حاكم سازد، بلكه در درون همین روابط حاكم بر جهان و در چارچوب ارزش‌ها، بینش‌ها، دانش‌ها و تكنولوژی موجود می‌خواهد سهم تأثیر خود را افزایش دهد، اما ما در پی احیای هویت اسلامی و تحقق تمدن نوین اسلامی هستیم. 

1/3 ـ نوآوری در سه مقیاس

نوآوری می‌تواند در سه مقیاس باشد، یكی مقیاس جامعه جهانی، دوم، مقیاس بین‌المللی، سوم، مقیاس ملی. معنی تصرف در مقیاس جهانی این است كه می‌خواهیم معادلات حاكم بر جهان را به نفع ارزشهای خود تغییر بدهیم و مفاهیم جدیدی را بر وحدت جامعه جهانی حاكم كنیم؛ ساختارهای كلان جامعه جهانی را بشكنیم و ساختارهای جدیدی را جایگزین كنیم. به تعبیر دیگر، می‌خواهیم  جهت حاكم بر تحولات جهانی را تغییر و این جهت را به ساختارهای حاكم بر كل جهان تسری دهیم. اگر بخواهیم در حوزه فرهنگ صحبت كنیم، باید مفاهیم پایه جامعه جهانی را تغییر دهیم سپس ساختارهای مبتنی بر آن را در مقیاس وحدت جهانی دگرگون کنیم.

اگر دنبال آوردن تكنولوژی جدید، نظام فكری جدید، بینش جدید و نظام ارزشی مسلّط بر جامعه جهانی نیستیم، بلكه می‌خواهیم درون همین چارچوب‌ها، سهم تأثیر یك ملت را افزایش دهیم؛ روابط بین‌المللی و مناسبات قدرت را در جهت حاكم بر جامعه جهانی تغییر دهیم اما نمی‌خواهیم تغییر جهت ایجاد شود؛ این تغییر در مقیاس دوم یعنی مقیاس بین‌المللی خواهد بود. 

اما گاهی می‌خواهیم در مقیاس ملی تصرف كنیم؛ یعنی نمی‌خواهیم وحدت كل جامعه جهانی و تعاریف حاكم بر مناسبات كل و همچنین سهم تأثیر خودمان را در موزانه تغییر دهیم، بلكه می‌خواهیم مبتنی بر همان تعاریف و مبتنی بر روابط مسلط بین‌الملل و در همان  منزلتی كه در جامعه جهانی برای ما تعریف شده است، درون خود را متحول كنیم؛ به طوری كه از فرآیندهای تحول جا نمانیم! در این صورت، ما معنی پیشرفت و توسعه را این‌گونه تعریف کرده‌ایم كه می‌خواهیم به عنوان یك قمر در منظومه قدرت جامعه جهانی حركت کنیم و از این كاروان عقب نیفتیم. 

اما می‌خواهیم سهم تأثیر خود را تغییر دهیم و كل مناسبات جهانی را دگرگون سازیم؛ یعنی می‌خواهیم تمدن جدیدی را بر جهان حاكم كنیم. دنبال تركیب‌سازی هم نیستم كه مدرنیته اسلامی درست كنیم، نمی‌خواهیم آموزه‌های اخلاقی و معنوی اسلام را با دستاوردهای غرب در حوزه تمدنی، تركیب‌سازی نمایم، بلكه معتقدیم تركیب‌سازی برای دوره گذار است و جهتی كه می‌خواهیم حاكم كنیم همان تعالی است و حق اصلی ملت‌ها را تعالی می‌دانیم. ما معتقدیم كه موعود انبیا این است كه جهت حاكم بر جامعه جهانی را به سمت قرب تغییر دهند و همه این مناسبات، به مناسبات قرب  تبدیل ‌شود. 

اما چنانچه درون فضای حاكم بر جامعه جهانی و مبتنی بر همین تكنولوژی موجود بخواهیم درون خودمان را بازسازی نماییم، این نوآوری در مقیاس ملی خواهد بود. همچنین اگر می‌خواهیم سهم تأثیرمان را در همین تمدن بالا ببریم؛ یک رقابت بین‌المللی در کار خواهد بود. رقابتی کنونی بین اتحادیه اروپا وآمریكا در همین راستا است؛ یعنی هر دو در درون ایدئولوژی برآمده از رنسانس و در چارچوب ایدئولوژی مسلط غرب كه حاصلش لیبرال دموكراسی است، می‌خواهند سهم تأثیرشان را بالا ببرند. حتی اکنون چالشی كه بین روسیه و غرب و بین چین و غرب وجود دارد در همین دایره است. به عبارت بهتر، حتی روسیه به دنبال تغییر ایدئولوژی جامعه جهانی به سمت سوسیالیسم و كمونیسم نیست. او می‌داند كه زمان آن ایدئولوژی تمام شده و ایدئولوژی غالب و برتر تمدنی مادی همان ایدئولوژی غرب و لیبرال دموكراسی است، لذا می‌خواهد درون همین ایدئولوژی سهم تأثیر خودش را افزایش دهد. 

2 ـ نوآوری و نفی تمدن غرب

ما مدعی هستیم که می‌خواهیم تعاریف حاكم بر وحدت جهانی را به هم بزنیم و معنی سعادت، عزت، كرامت و عدالت را متحول سازیم. ما می‌گوییم عدالت با مناسبات سوسیالیستی محقق نمی‌شود. تناسبات نظام سرمایه‌داری نیز عدالت اقتصادی ایجاد نمی‌كند و لیبرال دموكراسی، مفید عدالت سیاسی در توزیع قدرت در جهان نیست. ما، در این مقیاس، سخن داریم. پس، نوآوری‌ها باید در این مقیاس اتفاق بیفتد. گرچه حتماً ما باید در كوچك‌ترین مسائل هم دنبال نوآوری باشیم و برای رسیدن به نوآوری در مقیاس كلان و توسعه شیب بسازیم، ولی حتماً نوآوری ما باید متناسب با اهدافمان تعریف شود. 

2/1 ـ نگاه جهانی امام راحل(ره)

معمار بزرگ انقلاب اسلامی، امام راحل(ره)‌ در پی این بودند كه حكومت دینی را در یك كشور بنیانگذاری كنند، سپس بیداری امت اسلامی را ایجاد نمایند و هویت معنوی را در جامعه جهانی زنده کنند و مطالبات جامعه جهانی را تغییر دهند كه این تغییر مطالبات، تبدیل به یك انقلاب جهانی در مسیر ایجاد تمدن الهی به دست وجود مقدس امام زمان (ع) خواهد شد. این را هم می‌دانیم كه انقلاب همواره وقتی اتفاق می‌افتد كه مطالبات یك جامعه بر محور یك ایدئولوژی با ساختارهای موجود تنافی پیدا می‌كند. و ساختارها نمی‌توانند پاسخ‌گوی ظرفیت مطالبات باشند. از این‌رو حتماً بین این مطالبات و این نیازهای فعّال با ساختارها تناقض پیدا می‌شود و به یك جنبش، حركت و انقلاب در ساختارها تبدیل می‌شود. چیزی كه امام راحل(ره) و انقلاب اسلامی دنبال می‌كنند ایجاد یك انقلاب جهانی است كه مقدمه شكل‌گیری تمدن الهی در عصر ظهور می‌باشد. گام‌هایی انقلاب اسلامی در همین مقیاس بوده است. امام(ره)‌ شعارهایی كه می‌دادند واقعاً عملیاتی كردند؛ اگر می‌فرمودند دلیلی ندارد كه ما امت اسلام را به تصاحب قدرت دعوت نكنیم. اگر می‌فرمودند كه ما دنبال این هستیم كه قله‌های كلیدی جهان را فتح كنیم، واقعاً گام‌هایی كه برداشتند به بلندای همین ادعا بوده است. این‌گونه نبود كه امام(ره) مدعی تحول جامعه جهانی باشند، ‌اما تصرفاتشان در مقیاس ملی باشد. بی‌تردید از همان دیرباز، آن چیزی كه در آرمان‌ها و در نوع حركت امام(ره) به چشم می‌خورد، حركت در مقیاس ملی نبود. انگیزه‌هایی هم كه تحریك می‌كردند انگیزه‌های ملی نبود، بلكه انگیزه‌های الهی و حركت تدریجی در مقیاس جامعه جهانی بود. ایشان و خلف صالحشان مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) این حركت را پیش برده‌اند، و تاکنون خوشه‌های این نهال را هم چیده‌اند تا اینكه به نقطه‌ فعلی رسیده است. 

2/2 ـ تقابل انقلاب اسلامی و غرب 

اكنون چه دیگران بپذیرند و چه نپذیرند، هویت تمدن دینی احیاء و درگیری تمدن‌ها جدی شده است، كار به جایی رسیده است كه بدون اینكه ما مدعی جنگ تمدن‌ها باشیم غرب خودش در جنگ تمدن‌ها پیش‌دستی كرده است. تمدن غرب می‌فهمد هویت تمدّنی اسلام كه زنده می‌شود می‌تواند مجموعه تمدن غرب را درون هاضمه خودش هضم كند. اول ساختارها را منحل می‌كند. كما اینكه یكی از دو ایدئولوژی بزرگ را كه به یكی از دو اردوگاه بزرگ برآمده از تمدن غرب متعلق بود، منحل كرده و شكست داده است؛ یعنی اردوگاه سوسیالیسم و كمونیسم، از هم فروپاشید که متغیر اصلی و عامل عمده آن، انقلاب اسلامی بوده است. احساس خطر عمده‌ای كه غرب دارد همین است و لذا درگیری تمدن‌ها را راه انداخته است. ما می‌بینیم كه تقریباً نظریه جنگ تمدن‌ها، جدی شدن و بسط آن از ناحیه غرب و جدی كردن نظریه هانتینگتون، هم‌زمان با فروپاشی شرق و هم‌زمان با نظریه پایان تاریخ فوكویاما است. هم‌زمان كه فوكویاما می‌گوید تاریخ به نقطه پایانی خودش رسیده است و لیبرال دموكراسی به عنوان ایدئولوژی غالب در حال جهانی شدن است و دیگر رقیب ندارد نظریه برخورد تمدن‌ها در دستور كار غرب قرار می‌گیرد. نكته این است كه غرب دقیقاً فهمیده است كه این خیزش اسلامی احیای هویت كرده و جامعه اسلامی، دیگر در مقابل تمدن غرب احساس حقارت نمی‌كند و جایگاه واقعی خود را در جامعه جهانی مطالبه می‌نماید. این نکته ،تحلیل و نظریه‌پردازی زیادی نمی‌خواهد، بلكه نمایان است كه همه كانون‌های بحران برای تمدن غرب، كانون‌های اسلامی است. بحمدلله همه جا، یك نقطه این كانون، به نقطه كانونی دنیای اسلام كه جمهوری اسلامی است بر می‌گردد. این به معنی ابرقدرتی جمهوری اسلامی است. این ابرقدرتی، مبتنی بر فرهنگ است. ما ابرقدرتی فرهنگی هستیم و پیداست كه با جنگ فرهنگی جهان را فتح می‌كنیم. اگر احیا شدن هویت اسلامی یک واقعیت است و این هویت به یك برخورد تمدنی تبدیل شده است، در قدم بعد، این برخورد باید به یك تقابل همه‌جانبه در حوزه سیاست، فرهنگ و اقتصاد به سه حوزه چالش عظیم تمدنی تبدیل شود و به نقطه غلبه اسلام برسد. نکته اصلی منحل شدن استكبار جهانی در درون فرهنگ اسلام است پس محتاج نوآوری هستیم. 

غرب كاملاً فهمیده است كه در بین تمدن‌های موجود، تمدنی كه می‌تواند لیبرال دموكراسی را در درون خودش هضم كند، بدون اینكه بر روی فطرت انسان پای بگذارد و راه عبودیت را به سوی انسان ببندد، تمدن اسلامی است. توین‌بی كه یكی از بزرگترین فیلسوفان تاریخ معاصر غرب است گفته بود تنها فرهنگی كه جهاز هاضمه‌اش قدرت دارد فرهنگ غرب را در درون خودش هضم كند و چیز دیگری از او بسازد فرهنگ اسلامی است. در واقع، آنها لبه اصلی درگیری را درگیری با تمدن اسلامی قرار داده‌اند. از همین‌رو، مثلاً برای معنویت اسلامی، بدل‌سازی می‌كنند كه این یك كار تاریخی شیطانی است. سینمای ماورایی كه در غرب وجود دارد برای این است كه می‌خواهند بدل‌سازی كنند. اشاعه قرائت صوفیانه از اسلام در جهان ـ كه در واقع ـ‌قرائت صلح كلی است در مقابل قرائت انقلابی امام(ره) است که این هم به خاطر مقابله با تمدن اسلامی است. 

2/3 ـ انحلال تدریجی تمدن غرب

در هر صورت، ما اكنون در لبه برخورد تمدنی هستیم و در این مقیاس نیاز به نوآوری داریم. ما، در حوزه سیاست، فرهنگ و اقتصاد به نوآوری نیاز داریم. در حوزه فرهنگ، هم در محصولات، هم در ساختارها و هم در مفاهیم باید نوآوری كنیم. همچنین در مفاهیمی كه می‌خواهیم تولید كنیم مانند حوزه مفاهیم بنیادی و منطق‌ها، مدل و روش پژوهش، در حوزه مفاهیم تخصصی و دانش‌ها و در حوزه تكنولوژی باید نوآور باشیم. البته این نوآوری باید از طریق برنامه‌ریزی باشد و با دقت انجام بگیرد. این نوآوری، به معنی تعطیل تمدن غرب در فضای كنونی نیست، بلكه به معنی عبور از این تمدن و منحل كردن این تمدن در درون جهاز هاضمه خود است. ما از كود شیمیایی هم استفاده می‌كنیم، اما آن را در جهاز هاضمه یك موجود زنده‌ای به نام گیاه می‌ریزیم، سپس در الگوی غذای جهانی وارد می‌كنیم! ما تمدن غرب را حداكثر این‌گونه می‌بینیم. عنصر مثبت آن را باید از از جهاز هاضمه تمدن اسلامی عبور داد تا قابل مصرف باشد. با زرق و برق دادن و اضافه كردن نکاتی به كتاب ماركس، اقتصاد اسلامی ساخته نمی‌شود! اقتصاد سرمایه‌داری با روایت‌های اسلامی كه در كنار آن قرار می‌دهیم اقتصاد اسلامی نمی‌شود! نظام پولی غرب با جا‌به‌جا كردن برخی امور، به نظام اقتصاد اسلامی مبدل نمی‌گردد! چرخش اعتبارات غربی و بانك مركزی و ترکیب آن با شركت‌های سهامی بر محوریت توسعه سرمایه‌داری با چهار یا پنج روایت و آیه قرآن، اسلامی نخواهد شد. پس ما باید آنها را در درون جهاز هاضمه خود منحل كنیم. 

3 ـ شاخصه و ضابطه نوآوری

نكته مهم دیگر این است که نوآوری حتماً باید چند شاخصه داشته باشد: اولین شاخصه‌اش این است كه باید در جهت باشد؛ یعنی تعبد در آن حاكم باشد،‌چرا که اگر نوآوری مبتنی بر تعبد نباشد به کار تمدن اسلامی نمی‌‌آید؛ به ویژه اینكه نوآوری در جهان زیاد است! 

دوم این‌كه نوآوری باید قاعده‌مند باشد؛ یعنی اصول تفاهم علمی با نخبگان را در هر حوزه‌ای داشته باشد. اگر در حوزه فقاهت یا در حوزه دانش‌های تخصصی و یا در حوزه مفاهیم بنیادی است، باید با مردان میدان آن حوزه، قدرت تفاهم داشته باشد و خلاصه اینکه كاملاً قاعده‌مند و منضبط باشد.

سوم این كه نوآوری باید كارآمد باشد؛ یعنی حتی در نظری‌ترین محدوده‌ها اگر سخن می‌گوییم باید تلاش كنیم كه در همان محدوده كارآمدی داشته باشد و به بحث‌های نظری محض و خالی از غایت عملی تبدیل نشود. بنابراین، ما با این سه شاخصه نیاز به نوآوری داریم. چنان‌که گفته شد این نوآوری باید در همه عرصه‌ها باشد؛ آن هم در مقیاس ایجاد یك تمدن جهانی كه بتواند همه مفاهیم، ساختارها و محصولات موجود جامعه جهانی را آرام‌آرام و در یك فرآیند طولانی، در یك تمدن نوین اسلامی منحل سازد.
 
تشرف ملا حبيب اللّه و حاج سيد محمد صادق قمي PDF
مـلا حـبيب اللّه ، كه از متقين و مورد اعتماد است ، مؤذن مسجدي بود كه مرحوم حاج سيد محمد صادق قمي (ره ) آن را تاسيس كرد.
ايشان فرمود: عـادت مـن ايـن بود، كه يك ساعت قبل از طلوع فجر، به مسجد مي آمدم و نافله شب رادر آن جا مـي خـوانـدم و وقتي هوا گرم مي شد بر پشت بام مسجد بجا مي آوردم و بعد ازاداء نافله بر سطح ايـوان مـرتـفع مسجد مي رفتم و قبل از اذان قدري مناجات مي كردم .
وقتي كه صبح مي شد اذان مي گفتم و براي نماز پايين مي آمدم .
ايـن بـرنامه را نزديك به بيست سال اجرا مي كردم .
شبي از شبها كه تاريك بود و بادمي وزيد، بنابر عـادت بـه مـسـجد آمدم .
ديدم در مسجد باز است و يك روشنايي درآن جا ديده مي شود.
گمان كـردم خـادم ، در مـسـجـد را نـبـسته و چراغ را خاموش نكرده است .
داخل شدم كه ببينم جريان چـيـسـت ، ديـدم سيدي به لباس علماء ايران درمحراب مشغول نماز است و آن روشنايي از چهره مبارك ايشان ساطع مي شود نه ازچراغ ! درباره آن سيد و صورت نورانيش تفكر مي كردم .
وقتي از نماز فارغ شد، رو به من نمود و مرا به اسم صدا زد و فرمود: به آقاي خود (سيد محمد صادق قمي ) بگوبيايد.
بـدون تـامل امر او را اطاعت نمودم و رفتم كه مرحوم حجة الاسلام سيد محمد صادق قمي را خبر كنم .
چون به خانه اش رسيدم در را به آرامي كوبيدم .
ديدم ، آن مرحوم درحالي كه عمامه خود را به سـر كرده ، پشت در ايستاده و مي خواهد از خانه خارج شود.
سلام كرده و عرض كردم : سيد عالمي در مسجد است و شما را احضار نموده است .
فرمود: آيا او را شناختي ؟ گـفـتـم : نه ، نشناختم ، ولي از علماء ولايت ما نيست .
آقا! چقدر صورت او نوراني است ،من چنين صورت نوراني در مدت عمرم نديده ام .
اما مرحوم سيد محمد صادق به من جوابي نمي داد.
با ايشان بودم ، تا داخل مسجد شد.
ديدم نسبت به آن سيد، ادب خاصي را رعايت مي كند و خضوع كاملي در برابر ايشان دارد.
سلام كرد و نزديك ايشان نشست و با آن شخص مذاكره اي نمود.
بعد از مدت زماني ، آن سيد از مسجد خارج شد.
مـن كـه از خـضوع ايشان تعجب كرده بودم پرسيدم اين سيد كه بود؟ و چرا تا اين حدنسبت به او خضوع مي كرديد؟ رو به من نمود و فرمود: او را نشناختي ؟ گـفـتـم : نه ، از من تعهد گرفت كه در مدت حياتش ، اين جريان را بروز ندهم .
بعد فرمود:آن آقا، مولاي من و تو، حضرت صاحب العصر و الزمان عجل اللّه تعالي فرجه الشريف بود.
در ايـن جـا مـن بـه سوي در مسجد دويدم .
ديدم در بسته و مسجد تاريك است و احدي در آن جا نيست .
از سـخنان حضرت با ايشان چيزي نفهميدم ، جز آن كه امر به اقامه نماز جماعت صبح در اول فجر فرمودند.
مـلا حبيب اللّه اين مطلب را بروز نداد، مگر بعد از وفات حجة الاسلام سيد محمدصادق قمي ، و بر صدق اين قضيه ، سه بار به قرآن كريم قسم خورد
كمال الدين ج 1، ص 119، س 28.