شنبه, 02 آذر 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5711
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1295232

اوقات شرعی



جستجو

Loading
معجزات امام زمان(ع)-3 PDF
برآمدن آرزوي زيارت
حضرت محمد بن احمد مي‏گويد: بيست و چند بار، حج به جاي آوردم. و هر بار، خود را به پردة كعبه مي‏آويختم و به حطيم و حجرالأسود و مقام ابراهيم مي‏رفتم و دائماً مشغول دعا مي‏گشتم، و بيشترين دعايم، زيارت مولايم حضرت صاحب‏الزّمان(ع) بود. در يكي از سال‏ها كه براي خريد مايحتاج، در مكه مانده‏بودم، جواني همراه من بود كه همراه خود پنبة رنگ‏ شده داشت. بهاي آنها را به وي پرداختم و پنبه‏ها را از دستش گرفتم، ولي آن جوان شروع به چانه‏زني كرد، در حالي كه من به انتظار ايستاده بودم. ناگاه كسي ردايم را كشيد و صورتم را به سويش برگرداندم؛ مردي با هيبت را ديدم كه از تماشايش ترسيدم. به من گفت: آيا آن را نمي‏فروشي؟ و من نتوانستم كه جواب منفي بدهم و از چشمم نهان شد و ديگر چشمم وي را نديد. و گمان بردم كه مولايم بوده باشند. روزي از روزها، در باب «صفا» نماز مي‏گزاردم، و به سجده رفته، چانه‏ام را بر سينه‏ام گذارده بودم كه فردي مرا با پاي خويش تكان داد و به من گفت: سرت را از سينه‏ات بردار. پس همين‏كه چشم گشودم، همان مردي را ديدم كه از فروش پنبه‏ها سؤال كرده بود و هيبتش سبب شد كه چشمم تار شود و از ديدگانم نهان گردد. با همان اميد و يقين برخاستم و مدتي در حج، در آن موقف، دائماً دعا مي‏كردم. و در آخرين سال، به همراه يمان بن فتح و محمد بن قاسم علوي و علان كليني، در پشت كعبه نشسته بوديم و گفت و گو مي‏كرديم كه...
ادامه مطلب...
 
تشرف سيد جعفر قزويني با پدر بزرگوار خود PDF
سيد جليل ، آقا سيد جعفر قزويني مي گويد: بـا پدرم - مرحوم آقاي سيد باقر قزويني - به مسجدسهله مي رفتيم .
وقتي نزديك مسجد رسيديم ، به او گفتم : اين حرفهايي كه از مردم مي شنوم ، يعني هر كس چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله بيايد حضرت مهدي (ع ) را مي بيند، پايه و اساسي ندارد.
پدرم غضبناك متوجه من شد و گفت : چرا اساسي نداشته باشد؟ فقط به خاطر آن كه تو نديده اي ؟ آيـا هـر چيزي كه تو نديده اي اصل ندارد؟ و خيلي مرا سرزنش كرد، به طوري كه از گفته خويش پشيمان شدم .
داخل مسجد شديم .
هيچ كس در آن جا نبود.
وقتي پدرم در وسط مسجد، براي خواندن دو ركعت نـمـاز اسـتـجاره ايستاد، شخصي از طرف مقام حضرت حجت (ع )متوجه او شد و از كنارش عبور نـمـود.
بـه او سلام كرد و با ايشان مصافحه نمود.
دراين جا پدرم به من توجه كرد و پرسيد: اين آقا كيست ؟ گفتم : آيا او حضرت مهدي (ع ) است ؟ فرمود: پس كيست ؟ من به دنبال آن حضرت دويدم ، ولي احدي را نه در مسجد و نه در خارج آن نديدم
كمال الدين ج 2، ص 72، س 37.

 
گزيده‌ی بيانات رهبر انقلاب درباره‌ی توسعه و عدالت PDF
اقتصاد ما سرمايه‌داری نيست
در نظام‌هاى سرمايه‌دارى، اساس، رشد اقتصادى و شكوفايى اقتصادى و ازدياد و توليد ثروت است. هركه بيشتر و بهتر توليد ثروت كند، او مقدّم است. آن‌جا مسأله اين نيست كه تبعيض يا فاصله پيش آيد. فاصله در درآمدها و نداشتن رفاهِ جمع كثيرى از مردم، نگرانى نظام سرمايه‌دارى نيست. در نظام سرمايه‌دارى، حتى تدابيرى كه ثروت را تقسيم كند، از نظر نظام سرمايه‌دارى، تدابير منفى و مردودى است. نظام سرمايه‌دارى مى‌گويد: «معنى ندارد كه ما بگوييم ثروت جمع كنيد تا آن را از شما بگيريم تقسيم كنيم! اين معنى ندارد. اين‌كه شكوفايى نخواهد شد!» نظام اسلامى اين‌گونه نيست. نظام اسلامى معتقد به يك جامعه‌ى ثروتمند است، نه يك جامعه‌ى فقير و عقب‌مانده. معتقد به رشد اقتصادى است؛ ولى رشد اقتصادى براى عدالت اجتماعى و براى رفاه عمومى، مسأله‌ى اوّل نيست. آنچه در درجه‌ى اوّل است، اين است كه فقير در جامعه نباشد؛ محروم نباشد؛ تبعيض در استفاده از امكانات عمومى نباشد. هركس براى خودش امكاناتى فراهم كرد، متعلّق به خود اوست. اما آنچه كه عمومى است مثل فرصت‌ها و امكانات متعلّق به همه‌ى كشور است و بايد در اين‌ها تبعيضى وجود نداشته باشد. معنى ندارد كه يك نفر پاى خود را بگذارد روى دوش مأمورين دولتى و با ترفند و خداى ناكرده با اِعمال روش‌هاى غلط، امتياز بگيرد، رشدى افسانه‌اى بكند و بعد بگويد: «آقا، من ثروت را خودم به دست آورده‌ام.» در نظام اسلامى، چنين چيزى را نداريم. ثروتى كه بر پايه‌ى صحيحى نيست، از اصل نامشروع است.
بيانات در مراسم تنفيذ حكم رياست جمهوری حجت‌الاسلام و المسلمين هاشمی رفسنجانی 12/5/1372

مدل توسعه، بومی و غيرتقليدی
ما دنبال چه نوع توسعه‌يى هستيم؟ اين نكته‌ى اساسى، در بحث‌هاى اقتصادى و غيراقتصادى جارى است. كسانى دنبال اين هستند كه حرفى را پرتاب كنند و ذهن مردم را از مسائل اصلى دور نگه دارند: مدل چينى، مدل ژاپنى، مدل فلان. مدل توسعه در جمهورى اسلامى، به اقتضاى شرايط فرهنگى، تاريخى، مواريث و اعتقادات و ايمان اين مردم، يك مدل كاملاً بومى و مختص به خود ملت ايران است؛ از هيچ‌جا نبايد تقليد كرد؛ نه از بانك جهانى، نه از صندوق بين‌المللى پول، نه از فلان كشور چپ، نه از فلان كشور راست؛ هرجا اقتضايى دارد. فرق است بين استفاده كردن از تجربيات ديگران، با پيروى از مدل‌هاى تحميلى و القايى و غالباً هم منسوخ.
سخنرانی در ديدار نمايندگان هفتمين دوره‌ى مجلس شوراى اسلامى 27/3/1383

اين منطق ما نيست
بايد توجه كنيم كه ما هم توسعه‌محوريم، هم عدالت‌محور. ما طبق برخى از سياست‌هايى كه امروز در دنيا رايج است و طرفداران زيادى هم دارد، نيستيم كه صرفاً به رشد توليدات و رشد ثروت در كشور فكر كنيم و به عدالت در كنار آن، فكر نكنيم؛ نه، اين منطق ما نيست. نوآورى نظام ما همين است كه مى‌خواهيم عدالت را با توسعه و با رشد اقتصادى در كنار هم و با هم داشته باشيم و اين‌ها با هم متنافى نيستند. ما ديدگاهى كه تصور كند اين‌ها با هم نمى‌سازند و يا بايد اين را انتخاب كرد يا آن را، قبول نداريم. اين نكته بايد در همه‌ی موارد، هم در كاهش حجم دولت، هم در مسأله‌ى خصوصى‌سازى، هم در نگاه كلى به مسائل اقتصادى و هم در تقسيم منابع ميان بخش خصوصى و بخش تعاونى و بخش دولتى رعايت شود.
ديدار با رئيس‌جمهور و اعضاى هيأت دولت 4/6/1383


يك روز هم نبايد تحمل كنيم
آنچه كه در اين بين بايستى با وسواس و دقّت دنبالش باشيد، مسأله‌ى «عدالت اجتماعى» است كه با رشد و توسعه هم سازگار است. بعضى اين‌طور تصوّر مى‌كردند - شايد حالا هم تصوّر كنند - كه ما بايستى دوره‌اى را صرف رشد و توسعه كنيم و وقتى كه به آن نقطه‌ى مطلوب رسيديم، به تأمين عدالت اجتماعى مى‌پردازيم. اين فكرْ اسلامى نيست. «عدالت» هدف است و رشد و توسعهْ مقدمه‌ى عدالت است. آن روزى كه در كشور عدالت اجتماعى نباشد، اگر بتوانيم بايد آن روز را تحمّل نكنيم. اگر مى‌بينيد كه در كشور هنوز تفاوت و فاصله‌ى طبقاتى وجود دارد و هنوز كسانى در فقر و محروميت هستند، به‌خاطر اين است كه مسؤولان كشور بيش از اين نمى‌توانند. خرابى‌اى كه در ساليان طولانى به وجود آمده، عميق‌تر و بيشتر از آن است كه در طول اين مدت كوتاه بشود آن را برطرف كرد، والاّ اگر بتوانيم يك روز هم نبايد تحمّل كنيم.
بيانات در ديدار با رئيس‌جمهور و هيأت وزيران 8/6/1374

آن فكر نو را پيدا كنيد
وقتی نگاه می‌كنيم، برای دهه‌ی چهارم ـ برای اين ده سالی كه پيش روی ماست ـ دو شاخص عمده وجود دارد كه بايد اين دو را حتماً بدست بياوريم: يكی پيشرفت است، يكی عدالت. ما مثل بعضی از كشورها و نظام‌های دنيا فقط به پيشرفت فكر نمی‌كنيم؛ ما پيشرفت را همراه با عدالت می‌خواهيم... نه عدالتِ بدون پيشرفت مطلوب است، نه پيشرفتِ بدون عدالت. عدالت بدون پيشرفت يعنی برابری در عقب‌ماندگی، برابری در فقر؛ اين را نمی‌خواهيم. پيشرفت بدون عدالت را هم هرگز مطالبه نمی‌كنيم؛ پيشرفت، همراه با عدالت... ممكن است بعضی از صاحب‌نظران و به اصطلاح تئوريسين‌های اقتصادی بگويند: آقا نمی‌شود؛ اگر بخواهيد به پيشرفت اقتصادی دست پيدا كنيد، ناچار بايد فاصله‌ی طبقاتی را قبول كنيد و بپذيريد! اين‌جاست كه ما عرض می‌كنيم «نوآوری». نبايد خيال كنيم كه نسخه‌های اقتصادی غرب، آخرين حد دستاورد بشری است؛ نه، اين هم يك نسخه‌ای است، دوره‌ای دارد؛ آن دوره طی می‌شود و فكر تازه و فكر نويی به ميدان وارد می‌شود؛ بگرديد آن فكر نو را پيدا كنيد.
بيانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى‏1/1/1387

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله خامنه‌ای
www.khamenei.ir
 
تشرف سيد بحرالعلوم در مسجد سهله PDF
عالم جليل آخوند ملا زين العابدين سلماسي (ره ) فرمود: روزي در مـجلس درس فخر الشيعه ، آية اللّه علامه بحر العلوم (ره ) در نجف اشرف نشسته بوديم ، كه عالم محقق جناب ميرزا ابوالقاسم قمي - صاحب كتاب قوانين -براي زيارت علامه وارد شدند.
آن سـال ، سـالي بود كه ميرزا از ايران براي زيارت ائمه عراق (ع ) و حج بيت اللّه الحرام آمده بودند.
كساني كه در مجلس درس حضور داشتند كه بيشتر از صد نفر بودندمتفرق شدند.
فقط من با سه نفر از خواص اصحاب علامه ، كه در درجات عالي صلاح و ورع و اجتهاد بودند، مانديم .
محقق قمي رو به سيد كرد و گفت : شما به مقامات جسماني (به خاطر سيادت ) وروحاني و قرب ظـاهـري (مـجـاورت حـرم مـطـهـر اميرالمؤمنين (ع )) و باطني رسيده ايد.
پس از آن نعمتهاي نامتناهي ، چيزي به ما تصدق فرماييد.
سـيد بدون تامل فرمود: شب گذشته يا دو شب قبل [ترديد از ناقل قضيه است ] براي خواندن نماز شـب بـه مسجد كوفه رفته بودم .
با اين قصد، كه صبح اول وقت به نجف اشرف برگردم ، تا درسها تعطيل نشود.
[سالهاي زيادي عادت علامه همين بود.
] وقـتـي از مـسـجـد بـيرون آمدم ، در دلم براي رفتن به مسجدسهله شوقي افتاد، اما خود رااز آن مـنـصـرف كردم ، از ترس اين كه به نجف اشرف نرسم ، ولي لحظه به لحظه شوقم زيادتر مي شد و قلبم به آن جا تمايل پيدا مي كرد.
در هـمـان حـالـت ترديد بودم كه ناگاه بادي وزيد و غباري برخاست و مرا به طرف مسجد سهله حركت داد.
خيلي نگذشت كه خود را كنار در مسجدسهله ديدم .
داخل مسجد شدم ، ديدم خالي از زوار و مترددين است جز آن كه شخصي جليل القدرمشغول مناجات با خداي قاضي الحاجات است آن هـم با جملاتي كه قلب را منقلب وچشم را گريان مي كرد.
حالم دگرگون و دلم از جا كنده شد و زانوهايم مرتعش و اشكم از شنيدن آن جملات جاري شد.
جملاتي بود، كه هرگز به گوشم نـخـورده و چشمم نديده بود، لذا فهميدم كه مناجات كننده ، آن كلمات را نه آن كه از محفوظات خودبخواند، بلكه آنها را انشاء مي كند.
در مـكان خود ايستادم و گوش مي دادم و از آنها لذت مي بردم ، تا از مناجات فارغ شد.
آنگاه رو به من كرد و به زبان فارسي فرمود: مهدي بيا.
پيش رفتم و ايستادم .
دوباره فرمود كه پيش روم .
باز اندكي رفتم و توقف نمودم .
براي بار سوم دستور به جلو رفتن داد و فرمود: ادب در امتثال است .
[يعني تا هر جا كه گفتم بيا نه آن كه به خاطر رعايت ادب توقف كني .
] من هم پيش رفتم تا جايي رسيدم كه دست ايشان به من و دست من به آن جناب مي رسيد.
ايشان مطلبي را فرمود.
آخـوند ملا زين العابدين سلماسي مي گويد: وقتي صحبت علامه (ره ) به اين جارسيد، يك باره از سخن گفتن دست كشيد و ادامه نداد و شروع به جواب دادن محقق قمي راجع به سؤالي كه قبلا ايشان پرسيده بود كرد.
آن سؤال اين بود، كه چرا علامه باآن همه علم و استعداد زيادي كه دارند، تـالـيفاتشان كم است .
ايشان هم براي اين مساله دلايلي را بيان كردند، اما ميرزاي قمي دوباره آن صحبت حضرت با علامه را سؤال نمود.
سيد بحرالعلوم (ره ) با دست خود اشاره كرد كه از اسرار مكتومه است
كمال اليدن ج 2، ص 99، س 21.