پنجشنبه, 14 آذر 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5711
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1299107

اوقات شرعی



جستجو

Loading
اصحاب حضرت مهدي(ع) برادران پيامبر(ص) PDF
سخنراني آيت‌الله العظمي وحيد خراساني 
 درخصوص حضرت ولي عصر و صاحب الامر(ع) محرم غيب و امين اسرار خداوند متعال، به آنچه مورد رضايت خداوند است كه در حق ايشان بيان شود، متوسل مي‏شويم.
بعضي از عباراتي كه در شأن آن بزرگوار(ع) وارد شده، فهم و تصور اعماقشان دشوار است. مثل اين فراز از دعاي ندبه:
بنفسي أنت من عقيد عزٍّ لايسامي.1
يعني خداي متعال مقامي را به تو اعطا نموده كه با آن مقام به قلة عزتي رسيده‏اي كه هيچ كس را توان رسيدن به آن نيست، يا مقام هيچ كس نمي‏تواند با آن برابري كند. 
درك اين جمله، منوط به درك مفهوم امامت و درك اين مطلب است كه امام مهدي(ع) كه امامت به او ختم مي‏شود، كيست؟
تمام عالم، منتظر وجود حضرت آدم و فرزندان او بود و سرّ آن در كلام خداوند متعال نهفته است كه:
إنّي أعلم ما لاتعلمون.2
من چيزي را مي‌دانم كه شما نمي‌دانيد.
و تمام بني آدم منتظر نبوت و رسالت پيامبران بودند، زيرا رسالت پيامبران، تعليم و تربيت بني‏آدم و راهبري آنها تا رسيدن به نهايت كمالشان بود.
و تمام پيامبران و رسولان و رسالت آنان، انتظار خاتم انبياء(ص) بوده است؛ به دليل اينكه تربيت انسان‌ها و رسيدن آنها به كمال فقط با رسالت آن بزرگوار محقق مي‏شد و به ثمر مي‏رسيد.
اما عجيب‏تر و بزرگ‌تر اين است كه خاتم پيامبران، خود به آمدن حضرت مهدي(ع)، خاتم امامان و تحقق دهندة اهداف رسالت، چشم دوخته بود.
اگر اين مسأله را بفهمي، خواهي فهميد ولي عصرو امام زمان، صلوات الله عليه، كيست.
امام زمان(ع) غيب مخصوص خداوند 
از امام صادق(ع) در مورد تفسير اين آيه سؤال شد: 
الم? ذلك الكتاب لاريب فيه هديً للمتّقين? الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاة و مما رزقناهم ينفقون.3
الف، لام، ميم. اين است كتابي كه در (حقانيت) آن، هيچ ترديدي نيست، (و) ماية هدايت تقواپيشگان است. آنان كه به غيب ايمان مي‌آورند، و نماز را برپا مي‌دارند، و از آنچه به ايشان روزي نموده‌ايم انفاق مي‌كنند.
آن حضرت(ع) در جواب فرمودند: 
مراد از متقوّن، همان شيعيان حضرت علي(ع) هستند، و مراد از «غيب» همان حجت غائب(ع) است. و گواه آن فرمودة خداوند متعال است، كه مي‏فرمايد:
و يقولون لولا أنزل عليه آيةٌ من ربّه فقل إنمّا الغيب لله فانتظروا إنّي معكم من‏المنتظرين.4و5
و [كافران] مي‌گويند، چرا آيتي (نشانه‌اي) از پروردگارش، براي او نازل نمي‌شود؛ پس بگو همانا غيب مخصوص خداست، پس منتظر باشيد كه ما نيز از منتظران هستيم.
در جايي كه امام صادق(ع) اينگونه استدلال مي‏كنند كه نوابغ بشريت بايد عقل خود را به كار بيندازند و در اعماق كلام آن حضرت به تفكر بنشينند، امام صادق(ع) در اين مورد به كلام خداوند استدلال مي‏كنند.:
و يقولون لولا أنزل...
معناي اين استدلال، اين است كه نزول آيه از سوي خداوند امري است قطعي و تحقق يافته، و خداوند به پيامبرش امر نموده است كه منتظر آن باشد. و اين، آية مورد انتظار از غيب است و مختص به خداوند متعال؛
فقل إنّما الغيب لله.
بنابراين، به خاتم انبياء، اولين شخصيت عالم وجود و عصارة خلقت و بعثت، امر شده است كه مردم را به آية غيب وعده دهد. آيه‏اي كه به دست فرزند موعودش (ع) تحقق مي‏يابد و به آنها بگويد:
إنّي معكم من المنتظرين.
وجود عالم، از ابتدا تا انتها، در انتظار آمدن پيامبر خدا بود و او، خود، نيز در انتظار آمدن مهدي موعودش(ع). اين است همان امام مهدي(عج) كه تمامي آنچه دنيا آنرا از دست داده، در وجود او پيداست. او همان كسي است كه تمام پيامبران از آدم تا خاتم، چشم به او دوخته‏اند.
ياران امام مهدي(ع)، برادران پيامبر
اين همان مقام بزرگ و منزلت عظيم است، كه حديثي معتبر، كه هيچ شكي در سند آن نيست، برآن دلالت مي‏كند؛ رسول خدا(ص)، خاتم الانبياء و سيد رسولان، منتظر نوادة خويش مهدي موعود(عج) است و ديدار اصحاب او را آرزو مي‏كند و مي‏فرمايد:
چقدر دوست دارم برادران خود را ببينم.
و يا اينكه مي‏فرمايند:
آه كه چقدر مشتاق ديدن برادران خود هستم.
اصحاب به ايشان عرض كردند: آيا ما برادران شما نيستيم. فرمودند:
شما ياران من هستيد، و برادرانم، كساني هستند كه هنوز نيامده‏اند.
اصحاب عرض كردند كه: اي رسول خدا! چگونه آن دسته از امت خود را كه هنوز نيامده‏اند، مي‏شناسيد؟ حضرت فرمودند:
اگر كسي در بين يك گله اسب، اسبي ممتاز و بي‏نظير داشته باشد، آيا مي‏تواند او را به راحتي بشناسد يا خير؟
عرض كردند: بله، مي‏تواند. سپس پيامبر(ص) فرمودند: 
برادران من نيز در روز قيامت نوري دارند كه آنها را از ديگران جدا مي‏كند، و من پيش از آنها وارد حوض مي‏شوم. و اما آگاه باشيد كه عده‏اي هم هستند كه از كنار حوض من رانده مي‏شوند، همچنان كه شتر گمراه رانده مي‏شود. آنها را خطاب مي‏كنم: آيا شتاب نمي‏كنيد، گفته مي‏شود: آنها بعد از تو تغيير كردند و من مي‏گويم: دور شويد، دور شويد.6
ماه رمضان، ماه امام زمان(ع) است
اين، ماه رمضان است كه به سوي شما مي‏آيد، ماه خداوند متعال، و ماه قرآن:
شهر رمضان الّذي أنزل فيه القرآن هديً للنّاس و بينّاتٍ من الهدي? و الفرقان.7
ماه رمضان [همان ماه] است كه در آن، قرآن فروفرستاده شده است، [كتابي] كه مردم را راهبر، و [متضمن] دلايل آشكار هدايت، و [ميزان] تشخيص حق از باطل است.
ماه امام زمان(ع) است، كه ملائكه در شب قدر، بر او نازل مي‏شوند:
إنّا أنزلناه في ليلة القدر? و ما أدري?ك ما ليلة القدر? ليلة القدر خيرٌ من ألف شهرٍ? تنزّل الملآئكة و الرّوح فيها بإذن ربهّم من كلّ أمرٍ.
ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل كرديم. و از شب قدر، چه آگاهت كرد. شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است. در آن [شب] فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان، براي هر كاري [كه مقدر شده است] فرود مي‌آيند.
« الملائكة» دلالت بر جنس ملك و ملكوت دارد، و با آنها (ملائكه) «روح» نيز نازل مي‏شود. روحي كه در مقام و منزلت با تمام ملائكه برابري مي‏كند. آري، آنها تمام امر را بر ولي امر نازل مي‏كنند.
در اين ماه، اوقات خود را به امور بيهوده، سپري نكنيد. بلكه اوقات خود را فقط در ذكر خدا بگذرانيد. چرا كه ماه، ماه خداست. همچنين وقت خود را با قرآن پر كنيد، چرا كه ماه، ماه قرآن است؛ و قسمت سوم وقت خود را نيز به امام زمان(ع) اختصاص دهيد؛ در اين ماه به گونه‏اي عمل كنيد كه اسم شما در دفتر او ثبت شود.
خادم امام زمان(ع) باشيد
خادم اين و آن نباشيد. آيا مي‏خواهيد خادم كسي باشيد كه با اندك قدرتي كه به‌دست مي‏آورد، خود و شخصيت و تعادل خود را فراموش مي‏كند، بلكه خادم كسي باشيد كه خداوند به بركت وجود او، آسمان را از فرو افتادن بر زمين نگاه مي‏دارد.
قدر خودتان را بدانيد و شخصيت والاي خود را به قيمتي ارزان نفروشيد. خود را به خدا بفروشيد، به قرآن و، به صاحب الزمان(ع). انسان چگونه مي‏تواند عاشق خدا شود، در حالي كه عشق ديگري او را احاطه كرده است؟ يا چگونه مي‏تواند عاشق صاحب الزمان(ع) شود، در حالي كه عاشق كس ديگري، غير از امام زمان(ع) است؟
مزاج عشق بس مشكل پسند است
قبول عشق بر طاق بلند است
يعني اينكه يكي از صفات عشق، تكبر آن است كه در قبول عاشق حقيقي، بسيار سخت‏گيري مي‏كند. هيچ‌گاه «عدم» را شريك «وجود» قرار ندهيد و هيچ‌گاه معدوم را با موجود تركيب نكنيد.
با وجود نور وارد تاريكي نشويد و خود را وقف امام زمان(ع) كنيد. امام باقر(ع) به عبدالحميد واسطي فرمودند:
آيا فكر مي‏كني، كسي كه خود را وقف خداي عزوجل كند، خداوند براي او هيچ گشايشي قرار نمي‏دهد؟البته. والله، خدا براي او فرج و گشايش قرار مي‏دهد. خداوند رحمت كند بنده‏اي راكه خودش را وقف ما كند، خداوند رحمت كند بنده‏اي كه امر ما را احيا نمايد.
عبدالحميد مي‏گويد، سؤال كردم: اگر قبل از درك حجت قائم(عج) بميرم چه؟ فرمودند: 
كسي كه بگويد، اگر قائم آل محمد(ع) را درك مي‏كردم، هر آينه، او را ياري مي‏نمودم، مثل كسي است كه در كنار او شمشير مي‏زند، بلكه مثل كسي  است كه در ركاب ايشان به شهادت مي‏رسد.3
اگر قدم به قدم، در اين مسير پيش برويد، شما از مخلصان هستيد و نه مشركان. به دو كلمه اكتفا كنيد:
ـ حي و قيوم و منزهي كه وجود عالم از اوست؛ و
ـ كسي كه عالم وجود به خاطر اوست؛
كه همان صاحب الزمان، ارواحناله الفداست. به غير از اين دو، چيز قابل ذكري وجود ندارد. اگر خودتان را وقف اين دو نماييد، از مصاديق اين حديث شريف مي‏شويد كه از امام صادق(ع) نقل شده كه ايشان فرمودند:
روزي رسول خدا(ص) در بين جمعي از اصحاب خود، دوبار فرمودند: «خدايا ديدار برادرانم را نصيبم كن.» اصحابي كه دور حضرت بودند، گفتند: اي رسول خدا، آيا ما برادران شما نيستيم؟ حضرت فرمودند: خير، شما ياران من هستيد؛ و برادران من قومي هستند كه در آخرالزمان به من ايمان مي‏آورند در حالي كه مرا نديده‏اند. خدا اسامي آنها و پدران آنها را قبل از آنكه آنها را از صلب پدرانشان و رحم مادرانشان خارج نمايد، به من آموخته است. آنها كساني هستند كه  پايداريشان بر دين خود، از راه روندة برخار مغيلان و از نگهدارندة آتش سوزان در دست بيشتر است. آنها در ظلمات، چراغ‌هاي هدايت‌اند و خداوند آنها را از هر فتنه‏اي در زمين پر از ظلمت نجات مي‏دهد.10
اين عبارت را پيامبر، دوبار فرموده‏اند، نه يك بار. اين جمله، از كسي است كه نفسش، نگاهش، كلامش با عالم وجود برابري مي‏كند. اصحاب سؤال مي‏كنند كه آيا ما براداران شما نيستيم؟ مي‏فرمايند: خير، شما اصحاب من هستيد و برادرانم غير از شمايند.
روح من فداي شما، اي صاحب‏الزمان(عج)، اي مرد خدايي! تو كيستي كه شاگردان مكتب تو، كساني كه تو آنها را تربيت نموده‏اي، و خادماني كه شرف خدمت در حضور تو را دارند، به مقامي مي‏رسند كه برادران پيامبر به شمار مي‏روند تا جايي‌كه پيامبر آرزوي ديدار و گفت‌وگوي با آنان را دارد. چه سرّي در وجود تو نهفته است كه از آن در وجودشان دميده‏اي؛ اي غيب پنهان خداوند، و اي راز سربستة حق!
 اين چه معدني است، در وجود تو و اين چگونه تربيتي است كه آنها را دردينشان سرسخت‏تر از كسي قرار مي‏دهد كه در شب تار، تيغ‌هاي خار مغيلان دست او را مي‏برند، اما او هيچ اعتنايي به آن نمي‏كند، يا سرسخت‏تر از كسي كه آتش گداخته را در دست مي‏گيرد و هيچ توجهي به سوختن دست خود ندارد؟ اين چه درجه‏اي از ايمان است كه سبب اشتياق پيامبر به ديدار آنان شده است.
آنها عصارة عالم خلقت و ثمر، درخت نبوت و امامت‌اند، كساني كه امام(ع) در غيبت خود، آنها را تربيت كرده است. كساني كه با صبر خود، امتحانات الهي را پشت سرگذاشته‌اند و به مقام برادري پيامبر نايل شده‌اند، كه مقامي بس عظيم است و بعد از مقام معصومين(ع) قرار دارد. اگرچه اين مقام آنها به درجة مقام اخوت اميرمؤمنان حضرت علي(ع) با پيامبر اكرم(ص) نمي‏رسد. آنها كساني‏اند كه با صبر خود و وقف خود براي خدا، و رسول او، و حجت او، به اين مقام بلند دست يافته‏اند.
عصر غيبت، عصر آزمايش
اينگونه است كه عصر غيبت، عصر امتحان و آزمايش است. عصري است كه در آن گوهرهاي پنهان با انواع امتحانات الهي آشكار مي‏شوند.
عبدالرحمان بن سيابه از امام صادق(ع) نقل كرد كه ايشان فرمودند:
چگونه خواهد بود، حالتان وقتي كه بي امام هادي و راهنما شويد؟ بعضي از بعضي ديگر تبرّي مي‏جويند، در آن زمان است كه از يكديگر جدا شده، پالايش و غربال مي‏شويد، و در آن هنگام «تميّزون» (متمايز مي‌شويد).
و اين، مرحلة نخست است كه اشاره دارد به مرحله جدا شدن خبيث از طيّب.
و مرحلة دوم، «تمحّصون» (پالايش مي‌شويد)؛ مانند پالايش سنگ معدن، مثل طلايي كه ذوب مي‏كنند و سپس به آن موادي مي‏افزايند تا ناخالصي‌هايش جدا شود.
و مرحلة سوم، «تغربلون» (غربال مي‌شويد)؛ مانند غربال كردن گندم، براي جداكردن گندم‌هاي تلخ و ضعيف كه از غربال به پايين مي‏افتند.
در روايتي از شيخ طوسي است، كه وقتي امام به اين جا رسيدند، آن را سه بار مطرح كردند؛
لايكون فرجنا حتيّ تغربلوا ثمّ تغربلوا ثمّ تغربلوا، يقولها ثلاثاً، حتيّ يذهب الله تعالي الكدر ويبقي الصّفوّ.
فرج ما نخواهد رسيد، مگر آنكه غربال شويد و غربال شويد و غربال شويد، تا جايي‌كه خداوند متعال، آلودگان را از پاكان جدا نمايد. 
يعني اين غربال مؤمنان در نزديكي زمان ظهور، سه بار اتفاق خواهد افتاد.11
و مرحلة غربال، سخت‏ترين اين مراحل است.
اين همان راه و مسيري است كه رسول خدا(ص) در امت خود انتظار آنرا دارد. و اين همان تكامل است كه خداي متعال با قوانين و سنت‏هاي خود در آزمايش امت‏ها، انبيا و امامان(ع) قرار داده است، تا درخت بشريت در ساية دولت عدل الهي به ثمر بنشيند. اين از اسرار غيبت است كه خداي متعال براي خاتم امامان، از عترت پيامبر(ص) تقدير نموده است.
اين همان [امام] غايبي است كه خداوند، او را مظهر غيب و شهادت خود قرار داده است. او در غيبت خود، مظهر غيب الغيوب است و وقتي كه ظهور نمايد، خداوند او را مظهر شهادت (احقاق كنندة هر حقي و باطل كنندة هر باطلي) قرار مي‏دهد. اين چه قدرتي است كه خداوند به او عطا مي‏كند، و به وسيلة او هر حقي را احقاق مي‏كند، و هر باطلي را باطل مي‏نمايد.
سلام خدا بر تو اي نهايت آرزوها؛ 
المنتهي? إليه مواريث الأنبياء، ولديه موجود آثار الأصفياء، المؤتمن علي السّرّ، والوليّ للأمر.12
[كسي كه] تمام مواريث پيامبران به او رسيده و آثار برگزيدگان نزد او مي‌باشد؛ امين بر اسرار (الهي) و ولي امر (پروردگار).
فرازي از ميراث‌هاي انبياء را بخوانيد تا خبرش را دريابيد؛ و در آن باره خداوند مي‏فرمايد: 
و إذ قال ربّك للملآئكة إنّي جاعلٌ في الأرض خليفةً قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدّما‏ء و نحن نسبّح بحمدك و نقدّس لك قال إنّي أعلم ما لاتعلمون? و علّم آدم الأسماء كلّها ثمّ عرضهم علي الملآئكة فقال أنبئوني بأسماء هؤلآء إن كنتم صادقين.13
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمين، جانشيني خواهم گماشت، [فرشتگان] گفتند: آيا كسي را در آن مي‌گماري كه در آن فساد انگيزد و خون‌ها بريزد؟ و حال آنكه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مي‌كنيم و به تقديست مي‌پردازيم؛ فرمود: من چيزي مي‌دانم كه شما نمي‌دانيد. و [خدا] همة [معاني] نام‌ها را به آدم آموخت، سپس آنها را برفرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست مي‌گوييد، از اسامي اينها به من خبر دهيد.
سپس اين  امر به صحيفه‏هاي آدم و ادريس و نوح، پيراهن ابراهيم، عصاي موسي، انگشتر سليمان، كمال موسي و جلال و شكوه عيسي و صبر ايوب مي‏رسد و ادامه مي‏يابد تا به ميراث حضرت محمد(ص) كه همان قرآن منزل است، مي‏رسد.
سلام بر تو اي حافظ اسرار پروردگار جهانيان، سلام بر تو يابن رسول الله، ما به تو ظلم كرديم؛ ما به شما اهل بيت(ع) ظلم كرديم، در حالي‌كه هرچه ما داريم از شماست، به بركت وجود شما اهل بيت، خلايق روزي داده مي‏شوند و به بركت وجود شما زمين و آسمان ثبات دارند. ما شعار خدمت به شما را سر داديم، اما بيشتر از آنكه در خدمت شما باشيم، كمر به خدمت ديگران بستيم، بلكه ما به شما بي‏احترامي كرديم.
اما كرم شما اهل بيت(ع)، حد و مرز ندارد، بابت گذشتة ما، عفو خود را شامل حالمان كنيد و عنايت خود را شامل حالمان كنيد تا خدا ما را براي خدمت به شما، در باقيماندة عمر قبول فرمايد. ما اميدواريم كه چشم عنايتي به ما بيفكنيد، از آن نگاه‌هايي كه دنيا را متحول مي‏كند. تو همان كسي هستي كه به‌وسيلة او:
أشرقت الأرض بنور ربّها.14
و زمين به نور پروردگارش روشن گردد.
پس چه مي‏شود اگر تاريكي‏هاي وجود ما را به روشنايي خود بزدايي؟ و تو همان كسي هستي كه خداي عزوجل درباره‏اش فرموده است: 
إعلموا أنّ الله يحيي الأرض بعد موتها.15
بدانيد، همانا خداوند زمين را پس از مرگش، زنده مي‌گرداند.
پس با آنچه خداي متعال به تو ارزاني داشته، قلب‌هاي ما را زنده كن.
پروردگارا! بر خليفه و حجت خود درود فرست، به اندازه‏اي كه در حيطة علم توست، درودي بي‏پايان، تا تداوم ملك تو، و ما را از اعوان و انصار و شيعيان و پيروان او قرار بده.
و آخر دعوانا أن الحمدلله ربّ العالمين.

پي‏نوشت‏ها:
? اين سخنراني در تاريخ 14 شعبان 1420 ق. ايراد شده است؛ متن عربي برگرفته از: الحقّ المبين في معرفة المعصومين، علي كوراني
. محدث قمي، مفاتيح الجنان، دعاي ندبه.
. سورة بقره(2)، آية 30.
. سورة بقره(2)، آية 3ـ1.
. سورة يونس(10)، آية 20.
. شيخ صدوق، كمال‌الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 340؛ نيز تأويل الآيات، ج 1، ص 31.
. صفار، بصائر الدرجات، ص 104 و در صحيح مسلم النيسابوري: ج1، ص150.
. سورة بقره(2)، آية 185.
. سورة قدر(97)، آية 4ـ1.
. المحاسن البرقي: ج1، ص173. 
. صفار، همان، ص 104؛ عباس بن معروف از طريق نجاشي و او از طريق حماد بن عيسي، و او از كساني است كه و حمادبن عيسس از ابي الجارود، به توفيق شيخ مفيد(ره) مورد وثوق است، و او نيز از ابوبصير، نقل كرده‏اند.
. الامامة و التبصرة، ص130؛ نيز: شيخ‌ طوسي، الغيبة، ص 339 ؛  قرب الأسناد، ص 369؛ كليني،  اصول كافي، ج1، ص370 و ج8، ص67.
. محدث قمي، همان، زيارت حضرت صاحب‌الأمر(ع).
. سورة بقره(2)، آية 30ـ31.
. سورة زمر(39)، آية 69.
. سورة حديد(57)، آية 17.


ماهنامه موعود شماره 57

 
بيانات مقام معظم رهبری در چهارمين نشست «انديشه‌هاى راهبردى»‌ با موضوع آزادی PDF
بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اولاً خيلى خوشحالم و حقيقتاً خيلى متشكرم از يكايك حضار، بخصوص برادران و خواهرانى كه زحمت كشيده بودند، تحقيق كردند، مقاله تنظيم كردند، بعد كوشش كردند آن مقاله را خلاصه كردند - پيدا بود ديگر، مقاله‌ها كاملاً خلاصه شده بود - كه بايد خدا به ما توفيق بدهد، بتوانيم اصل مقاله‌ها را كه حالا چاپ كردند، در اختيار گذاشتند، وقت كنيم و ان‌شاءاللّه ببينيم. حالا بنده كه اقبال اين وقت پيدا كردن را بعيد است داشته باشم، اما دوستان خوب است به اصل مقالات مراجعه كنند و تأمل كنند؛ چون ما با اين مقوله كار داريم. همچنين از مجرى محترم و عزيزمان آقاى دكتر واعظزاده كه طبق معمول با سخنان كوتاه، مطالب زيادى را بيان ميكنند و با تظاهر كم، عقبه‌ى وسيعى از كار را با خودشان اين طرف و آن طرف ميكشانند، تشكر ميكنم. واقعاً ايشان و همكارانشان خيلى زحمت ميكشند؛ ميدانم.
لازم است يك تشكر ويژه هم از همه‌ى دست‌اندركاران بكنيم. خب، اين روزها مشاهده ميكنيد به تبع اين گلاويز شدن‌هائى كه استكبار جهانى و در واقع دشمن درجه‌ى يك آزادى، با كشور ما و با جمهورى اسلامى پيدا كرده - سر همين قضاياى اقتصادى و آثار آن بر عملكرد مجموعه‌ى حكومت و در زندگى مردم - طبعاً يك دغدغه‌ى عمومى در فضاى سياسى كشور وجود دارد؛ يعنى هيچكداممان فارغ از اين فكر نيستيم؛ در عين حال اين كار اصلى و اساسى و بلندمدت، دچار وقفه و تعطيل نشد؛ يعنى تقريباً به طور دقيق، طبق همان برنامه‌ريزى‌اى كه كرده بودند، اين اجلاس در زمان خود تحقق پيدا كرد. اين، بنده را، هم خوشحال ميكند، هم متشكر ميكند از همه‌ى دست‌اندركاران.
جمهورى اسلامى از برگزارى جلسات نشستهاى انديشه‌هاى راهبردى چند هدف عمده دارد، كه اين هدفها را ما نميخواهيم فراموش كنيم و از جلوى چشممان خارج كنيم.
ادامه مطلب...
 
بيانات مقام معظم رهبری در سومين نشست «انديشه‌هاى راهبردى»‌ با موضوع زن و خانواده PDF
سم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اللّهمّ سدّد السنتنا بالصّواب و الحكمة
خوشامد عرض ميكنم به همه‌ى برادران و خواهران، و تشكر ميكنم از شركت حضار محترم در اين كار دسته‌جمعىِ بسيار بااهميت. همچنين تشكر ويژه‌اى دارم از سخنرانان و سخنگويان؛ چه آنهائى كه مطالبى را عرضه كردند، چه آنهائى كه اعتراضاتى را بيان كردند. از رئيس و مدير برنامه، جناب آقاى دكتر واعظزاده هم صميمانه تشكر ميكنم؛ هم به خاطر اداره‌ى خوب اين جلسه، و هم بيشتر به خاطر تمهيد و سازماندهى اساسى‌اى كه براى شكل و محتواى اين جلسه، ايشان به كمك يك جمعى در طول چند ماه انجام دادند.

هدف از اين جلسه و اين نشستها، تبادل نظر عالمانه با جمعهاى نخبگانى است درباره‌ى مسائل اساسى كشور. اگر گفته ميشود انديشه‌هاى راهبردى، بله، در واقع سعى بر اين است كه به يك انديشه برسيم؛ منتها ميتوان تقسيم كرد، تنويع كرد؛ انديشه در باب عدالت، انديشه در باب زن و خانواده؛ بعد فهرست طولانى‌اى داريم در حدود بيست و چند موضوع، كه هر كدام از اينها عنوان انديشه رويش دارد؛ انديشه‌ها به اين لحاظ است؛ والّا بنا بر اين است كه اين جمع نخبگانى با زايش فكرى و معنوى و كمكى كه به اسلام و نظام جمهورى اسلامى خواهند كرد، ان‌شاءالله در هر زمينه‌اى به يك نظر واحد و يك انديشه‌ى واحد برسيم.
ادامه مطلب...
 
امكان و ضرورت تحقق جامعه ديني PDF
ضرورت حركت به سمت جامعه ديني در همه ابعاد تا چه اندازه مي‌تواند براي ما حياتي باشد؟ آيا اين ضرورت آنچنان كه بايد و شايد درك شده است؟دراين مورد با حجت الاسلام دكتر عبدالعلي رضايي صاحب كتاب «تمدن اسلامي» وعضو هيأت علمي دفتر فرهنگستان علوم اسلامی به گفت‌وگو نشستيم كه حاصل اين نشست پيش روي شما است.

- مهندسي جامعه‌اي ديني والهي در دنياي معاصرتا چه حد ضروري است واهمال درباره اين ضرورت به كجا مي‌انجامد؟
جامعه ايران اسلامي به‏ عنوان وارث تمدن و فرهنگ كهن، كه آميزه ‏اي از دو عنصر «ايراني» و «اسلامي» است از نقادان جدي تمدن مادي، بلكه از داعيان و مدعيان تمدني نوين با صبغه اسلامي است. اين تمدن نوين به آرامي، اما پيوسته و مستحكم، با شعارهايي نو و البته برخاسته از فرهنگي عميق و ريشه‏ دار در حال احيا شدن است. بديهي است كه اقتباس كردن از علم سكولار و تمدن مادي، با اين همه اختلاف در مبادي (مقدمات، ابتداييات و ضروريات)، مباني (زيربناها، زيرساخت‌ها و استدلالات) و نتايج (محصولات، خروجي‌ها و فرآيندها) نمي‏تواند تصميمي عقلاني باشد. مدرنيته محصول تمدن سكولار است كه با آرمانشهر تمدن الهي فرسنگها فاصله دارد. تمدن موجود را نه مي‏توان به سادگي فراموش كرد و از كنار علوم، ساختارها و محصولات آن به ‏راحتي گذشت، و نه مي‏توان مطلقاً از آن بهره برد و در عين حال بر شعار «توحيدمحوري» در مقام «انگيزه، انديشه و عمل» در هر سه بعد فردي، اجتماعي و تاريخي تكيه كرد. طريق وسط كه همواره حكم عقل متعبد بوده است، تنها شيوه‏اي است كه مي‏تواند جوامع اسلامي را از خطرات حاكميت نظام ارزشي مادي برهاند و در عين حال، آنها را از استفاده از بخش قابل‏ توجهي از محصولات آن در دوران گذر محروم نسازد. در هر حال، اقتباس محض از علم و تمدن مادي، به ‏غايت خطرناك است و همين امر است كه به ‏عنوان يك دليل سلبي، ضرورت بحث درباره مهندسي تمدن اسلامي را تمام مي‏كند. در غير اين صورت، انفعال، بلكه انحلال، در نظام ارزشي بيگانه و دست كشيدن از شعارهاي محوري خود در نظام اسلامي اجتناب‏ ناپذير خواهد بود؛ حقيقتي كه ديروز در بخش عمده‏اي از جهان اسلام رخ نشان داد و اگر امروز انديشمندان نظام نوپاي اسلامي در ايران، از گذشته عبرت نگيرند، فردايي روشن‏تر از آنچه بر امت اسلامي رفته است، در انتظار جامعه ما نخواهد بود.

از عمده دلايل سلبي ديگر براي پرداختن به بحث علم ديني و مهندسي تمدن الهي هجوم همه‏ جانبه تمدن مادي با صور و اَشكال گوناگون، به هيمنه تمدن اسلامي است. در واقع «توحيدمحوري» به ‏عنوان ويژگي اصلي جوامع الهي، از صدها سال پيش - خصوصاً هزاره سوم ميلادي - مورد تهاجم همه ‏جانبه نظام مفاهيم، معادلات و محصولات مادي قرار گرفته است. تمدن مادي از سالها پيش با طرح شعار جهاني‏ سازي، عملاً گام هايي در برخورد با شالوده تفكر توحيدگرايي برداشته است. ساده‏لوحانه است اگر دايره اين برخورد را صرفاً در گستره ضيق امور اقتصادي، محدود بدانيم و از هجوم اصلي دشمن در دو عرصه سياست و فرهنگ، خصوصاً نظام ارزش‌ها، بينش‌ها و دانش‌ها، غفلت كنيم.

مشابه ‏سازي، از شگردهاي اصلي دشمنان نظام توحيدي در طول تاريخ
- بويژه سده ‏هاي اخير - بوده است. دفاع موذيانه و هم‏زمان از «تحجر و روشنفكري» و تلاش براي اشاعه اين افكار در ميان مللي كه به آنها «جهان سوم» مي‏گويند، در غالب اوقات مؤثّر افتاده است، زيرا جوامع اسلامي با غفلت يا تغافل از فرهنگ كهن خود، مسحور شعبده‏ هاي فناوري مادي گشته و با فراموش كردن پيشينه درخشان خويش در عرصه علم و ادب و فرهنگ، ريزه‏ خوار اين خوان شده ‏اند. ظهور نظام هاي بشرساخته‏ اي همچون بهائيت، وهابيت، و طالبانيزم و امثال آن در سالها و سده‏ هاي اخير، نشان از آن دارد كه برنامه‏ ريزي تمدن مادي براي شكستن پايه‏ هاي اعتقادات تحت‏سلطه، كارگر افتاده است و شعار «جهاني‏ سازي» نيز با همين ابزار و شيوه ‏هاي حاكميت نظام الحادي را بر جوامع اسلامي تضمين مي‏كند.

در اين حال، طبيعي است كه اسلام مكتب ضدحقوق بشر قلمداد شود! با حذف آخرين لوح دعوت پيامبران الهي (يعني اسلام) از لوح قلوب اهل توحيد، منشور ماده ‏پرستي مدرن سرلوحه رفتار اجتماعي ملل دنيا قرار خواهد گرفت و اين بار نه‌تنها سوسياليزم، بلكه اسلام و مكاتب توحيدي را هم بايد تنها در موزه تاريخ جست‌و‌جو كرد.

از طرفي وقوع انقلاب اسلامي ايران مانع جدي بر سر راه توسعه نظام سرمايه‌ داري بوده و از اين رو نمي‏توان انتظار سازگاري تئوريك بين انقلاب اسلامي ايران و شعارهايي همچون «جهاني شدن، هماهنگ‏سازي اعتقادات بشري» و امثال آن را توقع داشت؛ زيرا اينها پديده ‏هايي متفاوت و برخاسته از چند خاستگاه متفاوت هستند.

امروز انقلاب اسلامي ايران پرچم دفاع از اسلام، بلكه كليه مكاتب ناب توحيدي را در دنياي مادي برداشته است تا تحقير دوباره اديان الهي را مانع شود. شعارمحوري انبياء(ع) نيز در جريان تاريخ چيزي جز «عدالت‏ گستري» در كره خاك نبوده است، و امروز اين شعار را با جديت تمام تهديد و تحديد مي‏كنند. همين شيوه برخورد هم ما را براي تفكر پيرامون موانع و راهكارهاي وصول به تمدن الهي، دوچندان مي‏كند و اين يكي ديگر از دلايل ضرورت طرح اين بحث است.

- آيا مدل‌هاي موجود توانسته‌اند نيازهاي وجودي بشر را پاسخ دهند؟
ناكارآمدي مدل‌هاي مادي در پاسخ‏گويي به نيازهاي فطري بشردليل ديگري براي لزوم مهندسي تمدني جديد است.
مدل‌ هاي مادي موجود گرچه توانسته ‏اند به صورت بخشي، نيازهاي فردي و اجتماعي انسان براساس چارچوب‌ هاي مادي را پاسخ دهند؛ اما قطعاً از پاسخ‏گويي به نيازهاي تكاملي و فطري بشر، ناتوان‏اند. اين واقعيتي است كه هيچ‏گاه به ‏صورت جدي، چه در مقام نظر و چه در عمل، طراحان و معماران تمدن مادي آن را دنبال نكرده ‏اند. اصولاً تفسير آنان از تكامل و فطرت ناب بشري با آنچه مكاتب توحيدي معرفي مي‏كنند بسيار متفاوت است.

همين ناكارآمدي مدلهاي مادي و ارائه تفسيرِ نامتناسب با فطرت بشري دليل روشني بر ناتواني اين مدلها در تحقّق و توسعه اهداف جامعه الهي است. توانمندي اين الگوها قطعاً در حاكميت بخشيدن به نظام ارزش مادي، قابل‏ دفاع است، اما هرگز اين روشها براي گسترش تعبد در جوامع الهي طراحي نشده‏ اند. اين واقعيت نيز مي‏تواند عزم انديشمندان جامعه اسلامي را براي تدوين علم اسلامي بيشتر كند؛ علم اسلامي كه بتواند نيازهاي فطري بشر را با هدف حاكميت ارزش‌هاي ناب توحيدي پاسخ دهد.

از ديگر دلايل سلبي، اشباع شدنِ روح بشر معاصر از شعارهاي تمدن مادي است؛ شعارهايي كه تا ديروز از جذابيت زيادي برخوردار بود، اما هنگامي كه انسان توحيدي و غيرتوحيدي آنها را تجربه كرد، پوچ بودن غالب آنها ثابت شد. طبيعي است تنزل اين جذابيت ها بر گزينش شعاري نو را ضروري مي‏كند؛ شعاري كه نواقص موجود را در بر نداشته باشد و بتواند روح تشنه بشر را سيراب كند. در غير اين صورت، نااميدي از كمال شعارهاي پيشين و نبود شعارهاي نوين، جوامع را به مرز انتحار اجتماعي سوق خواهد داد. البته ارائه شعارهاي جديد امري است كه بايد تحقق آن را در فراسوي حكومت اسلامي جست‌و‌جو كرد.

- اهداف مهندسي جــامعــه ديني براساس تمدن اسلامي چيست؟
هدف نخست ايجاد زمينه تحقق آرمان‌هاي ديني از طريق تمدن‌ سازي است.
اصولاً تحقق شعارها و آرمانهاي ديني در گرو توليد علم ديني و ايجاد تمدن اسلامي است و اين تمدن نيز به نوبه خود منوط به شامليت و جامعيت دين بر روابط فردي و اجتماعي است. مكتبي كه نتواند كارآمدي خود را در قالب سرپرستي تكامل الهي به اثبات برساند و احكام خود را در بستر جامعه و تمدن جريان دهد و وظايف يك شهروند جامعه را از مهد تا لحد ساماندهي كند، حتماً از جامعيت لازم برخوردار نيست. در اين صورت چنين مكتبي نخواهد توانست دو حوزه «اعتقاد» و «عمل» اجتماعي را به يكديگر پيوند زند.

البته در ميان مذاهب اسلامي، تنها تشيع از قدرت نظام ‏سازي و ايجاد تمدن توحيدي برخوردار است. مهم‏ترين نمونه عيني اين توانمندي، حكومت ده ‏ساله نبوي و حاكميت پنج‏ ساله علوي است كه الگويي كامل از يك دولت قدرتمند اسلامي را به جامعه و تاريخ بشري معرفي كرد. بدون‏شك، اگر انحرافاتِ پس از رحلت نبي‏ اكرم(ص) به‏ وقوع نپيوسته بود، اين دو حكومت مي‏توانست در قالب يك تمدن نوين الهي رخ نشان دهد و بشر را از رنج تاريخي ظلم و ناسپاسي رهايي بخشد؛ اما سنت الهي چنين است كه اين دو الگوي كامل به ‏دست با كفايت آخرين ذخيره الهي(عج) و در زمان موعود، به ‏صورت مستمر، حياتي دوباره يابد تا همگان از حاكميت احكام الهي در عينيت بهره‏مند شوند.

- انقلاب اسلامي ايران در راستاي اقامه تمدن اسلامي چقدر زمينه‌ساز بوده است؟
از ديگر ادله‏اي كه ضرورت بحث از تمدن‏ سازي اسلامي را تمام مي‏كند، وجود نيازهاي اساسي انقلاب اسلامي است كه امروز توانسته است پرچم دين‏ محوري را در اداره عيني جامعه به اهتزاز درآورد. گرچه قدرت سياسي، فرهنگي و اقتصادي نظام اسلامي ايران هيچ‏گاه قابل‏ قياس با حكومت موعود جهاني به رهبري حضرت مهدي(عج) نيست و هيچ‏يك از رهبران انقلاب اسلامي نيز چنين داعيه‏ اي در سر نداشته ‏اند، اما چون اين حركت مؤثر در ساختارها و روابط موجود جهاني، با نام «دين» به وقوع پيوسته است و هدف اصلي خود را زمينه‏ سازي براي اقامه تمدن اسلامي مطرح كرده است، عملاً رسالت انديشمندان مسلمان را در ارائه بحث «مهندسي تمدن اسلامي» مضاعف مي‏سازد.

- آيا مي‌توان از جهاني‌شدن اسلامي در برابر «جهاني سازي‌غربي» سخن گفت؟
آخرين دليل اثباتي را مي‏توان در «حكومت جهاني» به ‏عنوان محوري‏ترين شعار هر دو تمدن مادي و الهي جست‌و‌جو كرد. به بيان بهتر، هر دو تمدن داعيه سرپرستي تكامل اجتماعي بشر را در طول تاريخ داشته‏ اند و به شعار «جهاني‏ سازي و جهاني‏ شدن» بر پايه نظام ارزشي خود، اعتقاد جدي دارند. اين شعار الزاماتي را براي طرفين ايجاد مي‏كند كه كمترين آنها بحث جدي درباره تمدن‏ سازي و ترسيم دكترين نظامات اجتماعي بر پايه دنياپرستي يا خداپرستي است. گرچه تمدن مادي قرن‌هاست اين بحث را به ‏صورت نظري و عملي دنبال كرده است، كماكان طرح اين بحث بنيادين براي داعيه‏داران تمدن الهي حياتي است. تبيين شاخصه‏ ها و چارچوب تمدنِ نوين اسلامي، گام نخست در تجديد حيات دين در دو صحنه عمل اجتماعي است و عملي شدنِ اين مهم تنها از عهده انديشمندان دردآشناي اسلام، مورد انتظار است.

براي مهندسي تمدن اسلامي به چه فاكتورها و عواملي نيازمنديم؟
براي دستيابي به تمدن اسلامي نيازمند تبيين عوامل «درونزا» و «برونزا» هستيم.
مهمترين عامل بيروني كه مي‏تواند حدود و ثغور يك تمدن را ترسيم كند همان فلسفه تكامل است كه با نگاه به جريان تاريخي حركت بشر و نوع تفسيري كه از اين حركت ارائه مي‏دهد، عملاً چارچوب تمدن را به تصوير مي‏كشد. طبيعي است هر انديشه‏اي كه فاقد فلسفه تكامل باشد، نخواهد توانست سيماي تمدن موجود خود را براي خود و ديگران رسم كند.

اما اين عامل بيروني تنها در كنار فلسفه ‏اي ديگر به نام فلسفه شدن (يا فلسفه چگونگي) كه ترسيم ‏كننده تغييرات عيني يك پديده (همچون تمدن) است مي‏تواند تعريف كاملي از موضوع ارائه كند. نبود فلسفه شدن، به معناي باقي ماندن فضاي بحث در مفاهيم نظري محض است كه البته نمي‏توان از چنين فضاي ضيقي انتظار معجزه عملي داشت؛ همچنان كه اگر هر دو فلسفه تكامل و چگونگي در ذهن معماران يك مكتب طراحي شده باشد اما اين انديشه فاقد منطق و متدولوژي تغييرات عيني باشد، باز نمي‏توان از عهده تفسير مراحل پيدايش، تغييرات و تكامل يك شي‏ء متغير و متحرك برآمد. تنها در اين حال است كه سخن گفتن از مهندسي تمدن اسلامي جايگاهي منطقي و واقعي خواهد داشت.

پس مهمترين عامل درونزا در مهندسي تمدن اسلامي فلسفه شدن يا چگونگي است كه براساس آن مي‏توان تغييرات يك پديده را دائماً ترسيم كرد؛ اما اين فلسفه گرچه فلسفه عمل محسوب مي‏شود، به‏خاطر روح حاكم بر آن (و هر فلسفه مادي يا الهي) نمي‏توان آن را بدون واسط، در عينيت جريان داد. سرپل ارتباطي مفاهيم نظري يك فلسفه (حتي اگر فلسفه عمل باشد) «منطق و متدلوژي» است. در واقع با اين واسط مي‏توان به «مفاهيم، معادلات و برنامه ‏هاي» عيني دست يافت.

روشهايي كه به ‏عنوان سه منطق مهندسي تمدن اسلامي، قابل‏طرح‏اند و حول محور فلسفه شدن يا چگونگي، هماهنگ مي‏شوند عبارت‏ اند از:
روش استنباط احكام اجتماعي‏
روش توليد معادلات كاربردي‏
روش طراحي برنامه‏ هاي اجرايي‏
طبيعي است چون هر سه منطق، موضوع مهندسي تمدن اسلامي به‏ شمار مي‏روند، به‏ ناچار بايد از متن جهان‏ بيني الهي استخراج شوند.

- ديدگاه‌هاي موجود در خصوص علم ديني كه پايه جامعه ديني خواهد بود چند دسته‌اند؟
يكي ديگر از سرفصل‌هاي اين مباحث، بررسي نظريه ‏هاي موجود در خصوص علم اسلامي است. در اين خصوص سه ديدگاه اساسي وجود دارد.
ديدگاه اول) ضرورت اداره جامعه اسلامي براساس فقه سنتي (فقه فردي)است.
رايج‏ترين نظريه موجود كه طرفداران و منتقدان بسياري نيز دارد، ديدگاهي است كه فقه فردي را ابزار كارآمد اداره جامعه اسلامي معرفي مي‏كند.

ديدگاه دوم) ضرورت اداره جامعه اسلامي براساس فقه پويا مي‌باشد.
از ديگر نظرياتي كه پس از تشكيل حكومت اسلامي در ايران جناح‌هاي مختلفي از انديشمندان جامعه مطرح كردند ضرورت تمسك به فقه پويا براي اداره جامعه اسلامي است. اين گروه با متهم كردن فقه موجود به ضيق بودن محدوده موضوعات آن و لزوم توسعه در موضوعات فقهي به‏گونه‏اي كه بتواند ابزار اداره حكومت اسلامي و پاسخگوي مسائل مستحدثه باشد، از انديشه خود در اين مورد دفاع مي‏كنند. اين ديدگاه قائل به ضرورت احصاي موضوعات فقهي و استنباط احكام موضوعات جديد از طريق توسعه موضوعات است.

ديدگاه سوم) ضرورت اداره جامعه اسلامي براساس فقه حكومتي (فقه اجتماعي) است.
ديدگاه سوم كه خود مشتمل بر دو نظريه است، كارشناسي اسلامي را محور اداره جامعه اسلامي و ضـــرورت مديريت اجتماعي مي‏داند. اما در عين حال طرفداران اين ديدگاه در تحديد دايره كارشناسي اسلامي عملاً به دو نظريه ذيل گرايش پيدا مي‏كنند:

نظريه نخست: «گرچه كارشناسي اسلامي» اصل ضروري در امر حكومت است، نفس كارشناسي را بايد به حوزه علوم انساني محدود كرد. تنها در اين حيطه است كه مي‏توان از دين، نقشِ محوري را انتظار داشت و دو حوزه «موضوعات» و «احكام» را در اين راستا مورد بررسي و بحث كارشناسي قرار داد.

نظريه دوم: بايد از نقشِ محوري دين در تمامي گستره علوم، اعم از علوم انساني، علوم تجربي و علوم پايه دفاع كرد و معناي كارشناسي ديني را به تمامي حوزه‏ ها تعميم داد. اصولاً مجموعه علوم نقشي اساسي در ايجاد تمدن الهي دارند. از اين رو تنها با ديني كردن خاستگاه، جايگاه و پايگاه علوم مي‏توان متوقّع بود كه كارشناسي نيز صبغه ديني پيدا كند. البته پيش از اين مهم بايد فقاهت (يا اصول فقه) موجود را كه به‏ عنوان روش استنباط احكام الهي مورد استفاده علماي اسلامي قرار مي‏ گيرد، توسعه داد و بر اين اساس، «فقه اداره» را، كه همان «فقه حكومتي» است، به جامعه عرضه كرد.

پس براساس اين ديدگاه، توسعه روش فقاهت بايد در كنار تصرف در بنيان فلسفي و متدولوژي علوم كاربردي، مدنظر انديشمندان حوزه و دانشگاه قرار گيرد تا مجموعه اصول فقه، فقه حكومتي، علوم پايه (فلسفه فيزيك، فلسفه رياضي و فلسفه زيست‏شناسي)، علوم تجربي و علوم انساني عملاً در خدمت توسعه دين قرار گيرند. تنها بر اين اساس مي‏توان توسعه در روش برنامه ‏ريزي و اداره حكومت را بر پايه كتاب و سنت الهي تعريف كرد.

در هر حال، اگر نظام اسلامي فاقد چنين فلسفه‏ ها و روش‌هايي باشد و نتواند فلسفه شدن يا چگونگي را به‏عنوان محور هماهنگي سه روش توليد حكم، معادله و برنامه براساس دين تعريف كند، حتماً تضميني براي استمرار و توسعه حكومت اسلامي در كار نخواهد بود؛ چه رسد به اينكه پرچمداران اين حركت عظيم اسلامي داعيه اقامه تمدن نوين الهي را در قرن معاصر مطرح كنند. تمامي اينها سرفصل‌هاي مباحثي‏ اند كه بايد تدريجاً در جاي خود موشكافانه بررسي شوند.

اين سرفصل‌ها به مادي بودن مبادي، مباني و نتايج تمدن موجود و ضرورت شناخت اركان و ساختار اين تمدن و محصولات و فرآورده‏ه اي آن اشعار داشت و نقدي از برون قلمداد مي‏شد و نيز سرفصل‌هايي كه به نقش حوزه ‏هاي علميه امروز در مهندسي تمدن اسلامي و ضرورت تأسيس فلسفه ‏هاي تكامل، تاريخ، جامعه‏ شناسي، چگونگي (شدن) و برنامه‏ريزي با هدف آسيب ‏شناسي در فرهنگ حُجيّت حاكم بر حوزه‏ ها و نيز نقش دانشگاهها در اين مهندسي و نقد فلسفه تكامل، تاريخ و جامعه‏ شناسي موجود با هدف آسيب‏ شناسي مدل حاكم بر فرهنگ مديريت كلان اجتماعي و امر برنامه ‏ريزي اشاره داشتند و عملاً نقدي از درون قلمداد مي‏شدند. البته آنچه مكمّل نقد دروني محسوب مي‏شود بررسي مبادي، مباني، مواضع و موانع مهندسي تمدن اسلامي در سه سطحِ «توسعه، كلان و خرد» است.

منبع : روزنامه ایران