جمعه, 17 آبان 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5710
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1288036

اوقات شرعی



جستجو

Loading
باورداشت مهدويت PDF
بدون شك، «عقيده به مهدويت‏» و اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) به عنوان منجي عالم بشريت ‏باوري صرفا اسلامي است كه بر اساس كتاب و سنت پديد آمده و همگي مسلمانان پيشين و پسن، بر آن اتفاق نظر دارند وحتي گروهي از بزرگان و صاحب نظران به متواتر بودن احاديث وارده در اين باب حكم نموده ‏اند.
اين باور داشت، به عنوان انديشه‏اي اسلامي، بر پايه قويترين برهان‏هاي نقلي و عقلي استوار است و بررسي تاريخ و شواهد بسيار آن بهترين تاييد بر صحت و متانت آن به شمار مي‏رود و هيچ يك از مسلمانان - چه از شيعيان و چه اهل سنت - به انكار يا تشكيك در آن نپرداخته است مگر برخي از تازه به دوران رسيدگاني كه تحت تاثير تبليغات غربيان قرار گرفته و در دام‏هاي استعمار گرفتار آمده و فرهنگ را جز با انكار الهام و روايات قطعيه و يا تعريف و تاويل آن در چهارچوبه مقاصد منكرين ديانت و مادي گرايان تفسير و تحليل نمي‏كنند.
اين كژ انديشان بدين وسيله كوشيدند، تا دري را بگشايند كه اگر - خداي نخواسته - گشوده گشت ديگر راهي براي اعتماد بر سنت و استناد به آن و اطمينان به ظاهر كتاب و سنت ‏باقي نمي‏ماند و آيين شريف اسلام و دعوت پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر اساس خواسته بدعتگزاران و هوا پرستان، دستخوش تغيير و تحرف قرار مي‏گيرد.
براستي اگر چنين رواياتي كه بزرگان علم حديث و كار آموزگان و نام آوران اين رشته در گذشته و حال به تواتر و قطعي بودن آنها تصريح كرده‏ اند بتواند مورد انكار و ترديد قرار گيرد، پس وضع و حال ديگر رواياتي كه «خبر واحد» شمرده مي‏شوند، يا حداقل در اين درجه از اعتبار نيستند چه خواهد بود؟
گروهي از انديشمندان اسلامي نسبت ‏به اين گونه منحرفين از كتاب و سنت كه با جرات و جسارت نسبت‏ به ساحت قدس خداوند و پيامبر گرامي اش (صلي الله عليه و آله) به ايجاد شك و ترديد و تحريف، در اصل مسلم مهدويت پرداخته ‏اند اعلام خطر نموده، و كتابها و مقالاتي را در رد و ابطال نظريات آنان نگاشته‏ اند.
آنچه مسلم است اين كه، در پس پرده اين توطئه جز دستهاي پليد كساني كه در صدد سست كردن اعتقادات مسلمانان و خدشه دار كردن متون اسلامي هستند دستي را نمي‏توان ديد در گذشته همين التزام و اعتقاد و پايبندي مردم به كتاب و سنت پاك پيامبر بود كه دشمنان و استعمارگران را از نفوذ در كشورهاي اسلامي باز مي‏داشت و راه سلطه بر اين بلاد را بر روي آنان مي‏بست و اكنون نيز به خوبي پيداست كه چيزي جز سست‏ شدن همين مباني اعتقادي و كم شدن پايبندي‏ها به قرآن مجيد و روايات شريفه نيست، كه راه نفوذ و سلطه را بربيگانگان گشوده است! - خداوند ما را از فتنه‏هاي گمراهان و هوا پرستان و مزدوران استعمار در امان بدارد - خنده‏آورد است كه اين بي‏خبران و غرب باوران - كه به شدت دور از شناخت‏حقايق اسلامي و فهم مصالح مسلمين ‏اند - در تضعيف «باور مهدويت‏» و احاديث مربوط به آن، گاهي به اين بهانه تمسك جسته‏ اند، كه اين عقيده اصولا از عقايد پيشگامان اهل سنت نيست و در بين صحابه قرن اول هجري و تابعين ذكري از آن به ميان نيامده است. گاهي دايه مهربان‏تر از مادر شده اين عقيده را سبب اختلاف و درگيري بين مسلمانان و قيام عليه حكومت‏ها و موجب تبليغات سياسي دانسته‏ اند و گاهي نيز به برخي اختلافاتي كه بين پاره‏اي از احاديث اين باب است استناد كرده ‏اند
و همه اين ها، از عجيب و غريب‏ترين نوع استدلالاتي است كه در رد سنت ‏شريف نبوي به آن تمسك شده است از آن رو كه:
اولا: بر وقوع ذكر اين عقيده بين صحابه و تابعين صدر اول اسلام و بر اينكه خود پيامبر (صلي الله عليه و آله) اولين پايگاه براي نشر «عقيده به مهدويت‏» در بين مسلمانان بوده ‏اند چه دليلي قوي‏تر و محكم‏تر از وجود خود اين احاديث متواتره در اصلي‏ترين و معتبرترين كتابهاي اهل سنت؟!
و چه برهاني روشن ‏تر از اجماع علماي مسلمين و اينكه آنان هيچكس از مدعيان مهدويت را با استناد به «عدم صحت ظهور مهدي (عليه السلام)» رد نكرده‏ اند بلكه در رد ادعاي چنان افرادي، به «عدم وجود صفات و نشانه‏ هاي خاص مهدي (عليه السلام) در آنها» استناد كرده‏ اند.
چنانكه حكايت «محمد بن عجلان‏» با «جعفر بن سليمان‏» و آنچه فقيه ان و اشراف اهل مدينه درباره آنان گفته‏ اند، شاهدي آشكار در اين زمينه به شمار مي‏رود.
پس اگر اين همه احاديث، با توجه به فراواني و تواتري كه دارند و با عنايت‏ به اجماع و اتفاقي كه از ناحيه علماي اسلامي بر مضمون اين احاديث صورت گرفته است، نتواند دليل بر صحت و استواري «عقيده به مهدويت‏» باشد پس به كدامين دليل مي‏توان استناد كرد؟ و درستي انتساب كدامين عقيده اسلامي به صحابه و پيامبر اكرم را مي‏توان اثبات نمود؟
ثانيا شايد هرگز هيچ عقيده و يا اصلي را نتوان يافت كه بر سر آن اختلاف و درگيري و نزاع صورت نگرفته باشد. حتي مي‏توان گفت كه پيرامون «مسائل خدا شناسي‏» و «نبوت پيامبران الهي عليهم السلام‏» نيز نزاع‏ها ودرگيري‏ها، بيش ازمسئله «مهدويت‏» به وقوع پيوسته است. چنانكه بين مكتب اشاعره و غير آنان و بين پيروان مذاهب شافعي، حنفي، حنبلي، مالكي و غير آنان درگيري‏ها بلكه جنگ‏هاي خونين بسيار اتفاق افتاده است.
بلكه مي‏شود گفت: بر سر مفاهيمي همچون «عدالت‏» و «امنيت‏» و ساير مفاهيمي كه همه انسان‏ها بر لزوم آن اتفاق نظر دارند و بر سر تحقق آنها و يا دفع كساني كه آنها را وسيله ‏اي براي مقاصد سياسي خويش قرار مي‏دادند، جنگ‏هاي خانمان برانداز و معركه‏ هاي خونيني درگرفته است و چه بسا كه تعداد قربانيان بشريت كه با اسم «اقامه حق‏» و «رعايت عدالت و برابري‏» و «حمايت از آزادي انسان و حقوق او» به خاك و خون غلطيده ‏اند بيشتر از تعداد قربانيان هر موضوع و عنوان ديگري باشد.
نتيجه اينكه پوشيده شدن حق به باطل، و عرضه باطل به جاي حق، اگر چه از طرف اهل باطل و منحرفين، زياد انجام مي‏پذيرد، لكن به حق ضرري نمي‏رساند و خدشه ‏اي وارد نمي‏كند چنانكه خداوند بزرگ مي‏فرمايد:
(بل نقذف بالحق علي الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق و لكم الويل مما تصفون)
«بلكه ما، حق را بر باطل مي‏افكنيم تا آن را در هم شكافد و باطل را نابود گرداند، آن زمان باطل از بين رونده و باطل شدني است و واي بر شما از آنچه درباره خداوند توصيف مي‏كنيد.»
علاوه بر اينكه بايد توجه داشت كه فريب خوردن عوام و قبول ادعاي دروغين دجال گونه‏هاي مدعي مهدويت توسط آنان در بيشتر موارد به خاطر عدم آشنايي آنان به نشانه ‏هاي حضرت مهدي (عليه السلام) و نسب شريف ايشان و ويژگي‏هاي خاصي است كه براي ايشان در احاديث مختلفه مورد تصريح قرار گرفته است وگرنه در اين باب جايي براي گمراهي و گمراه ساختن ديگران وجود ندارد.
اين وظيفه علما و انديشمندان است كه «عقيده به مهدويت‏» را تبيين كنند و هدف‏هاي آنرا به مردم بشناسانند و ويژگي‏ها و نشانه‏هايي را كه به وسيله آنها «حضرت مهدي موعود (عليه السلام)» از دغل پيشگان مدعي «مقام مهدويت‏» باز شناخته مي‏شود، براي توده مسلمانان برشمارند و توضيح دهند.
ثالثا: يكي از فرقه ‏هايي كه بين احاديث متواتره و غير متواتره وجود دارد، اين است كه در «متواتره لفظي تفصيلي‏» يقين و باور قطعي نسبت ‏به صدور آن حديث معين از ناحيه معصومين (عليه السلام) - به عين همان كلمات و الفاظ موجود در متن حديث - حاصل مي‏شود و در چنين حديثي ممكن نيست اختلاف و تعارض ايجاد شود، مگر توسط حديث متواتر ديگري كه با همين خصوصيات، مفاد و معنايي خلاف حديث اول داشته باشد; كه در اين صورت بايد به وسيله ايجاد موافق ت‏بين دو معنا و جمع بين دو حديث‏ به وسيله حمل عام بر خاص - تخصيص عام - و يا حمل مطلق بر مقيد - تقييد مطلق - و يا حمل ظاهر بر اظهر - تقديم اظهر - و مانند اينها تنافي و اختلاف ظاهري و ابتدايي بين دو روايت را حل كرد.
اگر چنين جمعي ممكن نبود، ظاهر هر دو روايت از اعتبار ساقط گرديده و هيچ كدام صلاحيت‏ براي استناد حكمي به آن را نخواهد داشت.
اما در «متواتر اجمالي‏» اختلاف و تعارضي كه در عبارات و متون احاديث هست مشكلي ايجاد نمي‏كند بلكه به آن روايتي كه از همه روايت‏هاي آن مجموعه «اخص‏» است و شمول كمتري دارد اخذ مي‏شود.
اما در «متواتر معنوي‏» به قدر مشترك همه احاديث و مضموني كه در همگي آنها تكرار شده و مورد اتفاق كل آن مجموعه است اخذ مي‏شود.
بنابراين، اختلاف داشتن متن و مضمون احاديث زياني به «متواتر» بودن آنها نمي‏زند بلكه در احاديث «غير متواتر» نيز اين اختلاف متن ضرري به صحت آن «حديث صحيحي‏» كه بين آنهاست وارد نمي‏كند زيرا در آن صورت هم روايت صحيح‏ تر و روايت كه به خاطر مطابقت مضمون آن با كتاب يا سنت قطعي يا بخاطر قوي بودن متن حديث، يا به خاطر تاييد مضمون آن توسط شواهد و قرايني خاص نسبت ‏به حديث ديگر متعارض با آن رجحان و برتري دارد، مورد عمل قرار مي‏گيرد.
اين امور را جز كساني كه در علم حديث‏ شناسي، داراي تجربه و مهارت كافي باشند باز نمي‏شناسند و اگر جز اين بود و به خاطر كمترين تعارض و اختلافي بايد همه احاديث متعارض كنار گذاشته مي‏شد لازم بود كه كليه روايات يا حداقل اغلب آنها از درجه اعتبار ساقط باشند كه نتيجه ‏اش تغيير چهره دين اسلام در اكثر احكام شرعي و دستورات فقهي بود زيرا كمتر موضوعي در عقايد و احكام و تاريخ و تفسير قرآن كريم و مانند آنها پيدا مي‏شد كه احاديث وارد شده در آن موضوع بدون اختلاف و تعارض باشند اگر چه تعارضي «ناپايدار» به «عموم و خصوص‏» يا «اطلاق و تقييد».
بنابراين در از بين بردن اين تعارضات ابتدائي كه در گفتگوهاي عادي مرم نيز وجود دارد و در تشخيص حديث درست از نادرست و حديث قوي از ضعيف روايت معتبر از غير معتبر تنها راه اين است كه به قواعد و مقرراتي كه در نزد عقلا و انديشمندان معتبر است استناد گردد و به خبرگان و اشخاص صلاحيت ‏دار رجوع شود و بدين وسيله بعضي از احاديث را به بعضي ديگر بازگردانده و در صورت امكان جمع بين روايات و عمل به روايتي كه از نظر سندي يا مضموني قوت و متانت ‏بيشتر دارد يا با قرآن كريم و سنت ثابت ‏شده و مانند آن موافقتر است‏ به اين قاعده عمل شود و از رد كردن روايت و ناديده گرفتن آن خودداري گردد.
نتيجه كلام اينكه اخبار و رواياتي كه درباره «مهدويت‏» ازمعصومين (عليه السلام) وارد شده، همگي بايد در پرتو چنين قواعدي، بحث و بررسي شود. كه چنانچه احاديث «متواتري‏» داريم مورد عمل قرار گيرد و در اخبار «غير متواتر» نيز بعضي به بعضي تقويت ‏شده، و برخي، برخي ديگر را تفسير كنند و اگر «خبر ضعيفي‏» هم هست ملاحظه شواهد و قرائن و بقيه موارد تاييد معتبر در آن عمل شود.
از اين رو مي‏توان گفت: هيچ كسي احاديث وارده در باب «عقيده به مهدويت‏» را مردود و شبه‏دار نمي‏پندارد مگر ناآگاهان به صناعت‏حديث ‏شناسي يا آگاهاني كه تحت تاثير تبليغات باطل و فتنه ‏هاي گمراهي آفرين استعمارگران با سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله) به دشمني برخاسته ‏اند.
پي‏نوشتها:
متواتر به معني «پياپي‏» در اصطلاح «حديث ‏شناسي‏» به احاديث متعدده‏اي گفته مي‏شود، كه روايت كنندگان آن در هر طبقه، به گونه‏اي زياد باشند كه از مجموع روايات آنها «علم عادي‏» به صدور آنكلام، از معصوم (عليه السلام) حاصل آيد. به عبارت ديگر اختلافات راويان و تعدد آنها در نقل يك خبر از معصوم (عليه السلام) به حدي باشد كه توافق آنان بر «كذب‏» و همدستي آنان در «جعل خبر» ممكن نباشد.
«خبر واحد» خبري است كه نقل كننده آن يك يا چند «راوي‏» باشد. تا آنجا كه به حد «تواتر» نرسيده باشد و در اصطلاح «حديثشناسي‏» تقسيم بندي‏هاي مختلف و اقسام گوناگون دارد مشهورترين اقسام آن در رابطه با «راوي‏» عبارتند از: «صحيح‏»، «حسن‏»، «موثق‏» و «ضعيف‏».
از جمله اين اختلافات، اختلاف بر سر نام «پدر» بزرگوار حضرت مهدي (عليه السلام) است كه در پاره‏اي از روايات اهل سنت عبارت «اسم ابيه اسم ابي‏» به حديث مشهور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) «اسمه اسمي و كنية كنيتي‏» افزوده شده است ‏به اين معنا كه «نام مهدي همنام من، و كنيه او همانند كنيه من، و اسم پدر او مانند اسم پدر من است.» و يا اختلاف بر سر زمان تولد، و مدت عمر، و علامات قبل از ظهور، كه همگي اين موارد در خود مدارك اهل سنت قابل دسترسي و نظر مشهور شيعه بر طبق احاديث وارده در همان كتابها قابل اثبات است.
جريان محمد بن عجلان در صفحه 174 از كتاب البرهان في علامات مهدي آخر الزمان نقل شده است محمد بن عجلان يكي از فقهاي مدينه بود، كه در زمان حكومت‏بني عباس با مردي به نام محمد بن عبد الله محض كه از نسل امام حسن مجتبي (عليه السلام)، بود بيعت كرد. منصور خليفه عباسي كه بسياري از سادات حسني را به جرم مخالفت‏ با دستگاه حكومت كشته بود محمد بن عجلان را احضار كرد و بعد از تحقيق درباره بيعت او با محمد بن عبدالله، دستور داد دست او را ببرند و گفت: اين دستي كه با دشمن من بعيت كرده است‏ بايد بريده شود فقهاي مدينه وساطت كردند و گفتند اين مرد تقصيري ندارد چون فقيه است و بر طبق روايات خيال كرده كه محمد بن عبدالله بن محض «مهدي امت‏» است از اين رو با او بيعت كرد و قصد دشمني با تو را نداشته است.
سوره انبياء آيه 18
تعداد كساني كه در طي تاريخ اسلام ادعاي «مهدويت‏» داشته و به انگيزه ‏هاي مختلف به دروغ خود را «قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله)» معرفي كرده ‏اند يا برخي از مريدان آنها، اين عنوان را به دروغ بر ايشان تبليغ و ترويج كرده‏ اند، بيش از پنجاه نفر مي‏باشد.
براي شناختن اين خصوصيات از حيث اصل و نسب و سيماي ظاهري و كيفيت اخلاق و رفتار و از حديث علامات و معجزات و نحوه ظهور و حكومت آن بزرگوار مي‏توان به كتاب‏هايي كه در اين باب نوشته شده است همچون مهدي موعود منتخب الاثر و ... مراجعه نمود.
غير متواتر، اعم از خبر يك يا چند راوي و اعم از اينكه قرايني بر صحت و صدور آن از معصوم (عليه السلام) وجود داشته يا نداشته باشد تعبيري ديگر از همان «خبر واحد»است.
احاديث متعددي كه با اسناد گوناگون و به وسيله راويان مختلف از هر يك از معصومين (عليهم السلام) نقل شده ‏اند اما همگي آنها از حيث مضمون و لفظ كاملا يكسان بوده و در تعابير و كلمات هيچ اختلافي با هم ندارند.
چنانكه همه اين راويان اتفاق دارند بر اينكه از پيغمبر (صلي الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: «اني تاركم فيكم الثقلين، كتاب الله و عترتي.»
اين مخالفت ‏بين دو حديث متواتر به گونه‏اي نيست كه با هم تضاد و تناقصي داشته باشند بلكه يكي از آن دو به عنوان شرط يا قيد يا خصوصيتي زايد بر ديگري قابل جمع با آن مي‏باشد.
احاديث متعددي كه اگر چه در الفاظ و تعابيرشان اختلافاتي وجود دارد اما به خاطر كثرت راويان به گونه‏اي هستند كه مي‏توان علم اجمالي پيدا كرد كه حداقل يكي از آنها با همين الفاظ و كلمات وارده در حديث از معصوم (عليه السلام) صادر گرديده است. مثلا در بعضي از اين گونه روايات آمده است كه: خبري كه «راوي مؤمن‏» آن رانقل كرده باشد حجت است و در بعضي ديگر آمده است ‏خبري كه «راوي‏» آن راستگو باشد حجت است و در بعضي ديگر آمده است: خبري كه روايت كننده آن «عادل‏» باشد حجت است در اينجا علم پيدا مي‏كنيم كه حداقل يكي از اين روايت‏ ها صحيح و صادر شده از معصوم است.
حال در اين ميان روايتي راكه خاص‏ تر از بقيه روايات است و شمول كمتري دارد و به عبارت ديگر بقيه روايات هم آن را به نوعي تاييد مي‏كنند، اختيار كرده و به مضممون اش عمل مي‏نمائيم كه مثال در مذكور آخرين دسته اين روايات يعني حجت ‏بودن «خبر عادل‏» است زيرا اگر راوي «عادل‏» باشد حتما «مؤمن‏» و «راستگو» هم هست و دو دسته قبلي آن را شامل مي‏شوند.
مجموعه ‏اي از احاديث كه همگي بر معنايي خاص يا حكمي معين «دلالت مشترك‏» دارند، اگر چه در الفاظ و تعابير با يكديگر اختلاف دارند. به شكلي كه در بين اين مجموعه هيچ حديثي را نتوان يافت كه به طور قطع و يقين «مضمون‏» و «متن‏» و «الفاظش‏» همگي از ناحيه معصوم (عليه السلام) صادر شده است.
مثل روايت‏ هايي كه درباره كيفيت جنگ ‏هاي اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) با الفاظ و تعابير و مضامين گوناگون وارد شده‏ اند، ولي همگي آنها در اثبات شجاعت‏بي‏نظير براي مولا علي (عليه السلام) متفق هستند. و مثل حكايات فراوان و نقل‏هاي متفاوتي كه درباره بخشش و كرم حاتم طائي در كتاب‏هاي مختلف وجود دارد كه از همگي آنها به آنچه كه قدر مشترك و مضمون عام بين همه آنهاست، يقين و علم قطعي پيدا مي‏شود و آن، وجود حاتم در زماني از زمان‏هاي گذشته و دارا بودن جود و بخشش بسيار توسط او مي‏باشد.
 
آثار و بركات حضرت بقية الله (آیت الله ناصری) PDF
سخنراني آيت الله ناصري روايت معتبري كه در اصول كافي از پيامبر اكرم(ص) و امام رضا(ع) و ديگر معصومين(ع) سؤال شد كه آيا ممكن است زمين در مقطعي بدون امام باشد. فرمودند: «لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها؛ يعني ابداً ممكن نيست و اگر زماني چنين اتفاقي بيفتد زمين اهلش را به درون خود فرو مي‌برد.» و عالم وجود متلاشي مي‌شود. معناي تعبير فوق اين است كه در جميع عوالم و منظومه‌ها ـ و نه فقط اين منظومه شمسي، بلكه در هر كدام از اين ميليون‌ها كهكشان، ميلياردها ثوابت و سيارات قرار دارد و در هر كدام از اينها ميليون‌ها مخلوق ـ همه موجودات مرهون عنايات امام زمان(ع) هستند. حقيقتاً چه نفعي از اين بالاتر مي‌توان تصور كرد. امام زمان(ع) محيط بر عالم وجود است ماه رجب بسيار ماه باشرافتي است! اين ماه هم ماه ولايت است و هم نبوت. هم ميلاد ولايت در آن واقع شده و هم نبوت در آن فعليت يافته است و علاوه بر آن ماجراهاي مهم ديگري هم در اين ماه اتفاق افتاده كه عبارتند از: آزادي نبي‌اكرم(ص) و مسلمان‌ها از تحريم اقتصادي چند ساله‌اي كه دچار آن شده بودند، ازدواج اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(س) در پانزدهم اين ماه؛ خلاصه اينكه امور مهمي در اين ماه واقع شده و شرافت فوق‌العاده‌اي به آن داده است. شايد تعبير خوبي نباشد ولي واقعيت اين است كه خداوند در اين ماه خيلي ريخت‌وپاش دارد و حيف است كه انسان از اين نعمت‌هاي عظماي الهي بهره‌اي نبرد. چه دعاهاي بسيار پرفايده و آكنده از مضامين عالي براي اين ماه وارد شده كه هر كدام از اين اذكار به حقايقي اشاره دارند به خصوص سورة توحيد كه من نديدم در هيچ ماهي به اندازة اين ماه نسبت به آن سفارش شده باشد. خواندن اين سوره در اين ماه آثار فوق‌العاده‌اي دارد و كاشف از اين است كه ارتباط ما بايد از ناحية توحيد و ولايت شروع شود. در اين ماه انسان خيلي راحت مي‌تواند براي «تخليه»2 موفق شود. زيارت رجبيه حضرت علي‌بن موسي الرضا(ع) كه چه مضامين عالي‌اي دارد، باز مربوط به اين ماه است. مكرر عرض كرده‌ام در نيمه شبي بلند شويد نماز شب و يا لااقل دو ركعت نماز حاجت بخوانيد و دست‌ها را به سوي خدا بلند كنيد و هرچه دلتان مي‌خواهد از او طلب كنيد به جان امام زمان قسم خدا احدي را محروم و دست خالي برنمي‌گرداند. ماه رجب ماه تجارت و ماه بايگاني كردن پرونده‌هاست و اميدواريم خداوند همه ما را از عنايات خاصه‌اش در اين ماه بهره‌مند بگرداند. باز يكي از اعمال اين ماه كه آثار بسيار فوق‌العاده‌اي دارد «اعتكاف» است. در آن ايام كه در نجف بوديم معمولاً بزرگان حاجات مهمشان را به وسيلة اعتكاف تأمين مي‌كردند. بحث ما دربارة منافع وجودي حضرت بقيه‌الله(ع) در ايام غيبت بود. شايد براي برخي اين سؤال پيش بيايد كه الآن ايشان در پس پرده غيبت هستند و نه تشرفي به محضرشان مي‌شود و نه استخاره‌اي براي ما مي‌گيرند و نه در مشكلات خانوادگي مثلاً علمي و... كاري براي ما مي‌كنند خلاصه، اين همه حاجت پاگير داريم و حضرت براي ما هيچ كاري نمي‌كنند پس نعوذ بالله حضرت كه بيش از 1167 سال از عمر شريفشان مي‌گذرد چه نفعي براي ما دارند؟ در جلسات قبل مفصلاً دربارة شباهت‌هاي ايشان با خورشيد ـ كه در چند روايت اين شباهت بيان شده است ـ صحبت كرديم. روايتي است از حضرت بقيةالله(ع) كه از ائمه ديگر(ع) نيز مشابه آن روايت شده كه حضرت مي‌فرمايند: «نحن صنايع ربّنا و الخلق بعد صنايع لنا (يا صنايعنا)» تعبير لطيفي است كه چند تن از معصومين(ع) فرموده‌اند: «ما دست‌پروردة حضرت حق هستيم و عالم وجود3 دست‌پروردة ما.» به عبارت ديگر يعني وجود ما منتسب به حضرت حق است و وجود جميع ماسوي الله منتسب به ما، و ما روح عالم وجوديم. ما روايات ديگري را هم داريم كه مشابه اين تعبير را دارند. روايت معتبري كه در اصول كافي از پيامبر اكرم(ص) و امام رضا(ع) و ديگر معصومين(ع) سؤال شد كه آيا ممكن است زمين در مقطعي بدون امام باشد. فرمودند: «لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها؛ يعني ابداً ممكن نيست و اگر زماني چنين اتفاقي بيفتد زمين اهلش را به درون خود فرو مي‌برد.» و عالم وجود متلاشي مي‌شود. معناي تعبير فوق اين است كه در جميع عوالم و منظومه‌ها ـ و نه فقط اين منظومه شمسي، بلكه در هر كدام از اين ميليون‌ها كهكشان، ميلياردها ثوابت و سيارات قرار دارد و در هر كدام از اينها ميليون‌ها مخلوق ـ همه موجودات مرهون عنايات امام زمان(ع) هستند. حقيقتاً چه نفعي از اين بالاتر مي‌توان تصور كرد. امام صادق(ع) در روايتي فرمودند: «منزه است حضرت حق كه كل عالم وجود را براي امام مسخر كرده و كليد‌هاي حركت را به دست او داده است.» مسلماً اين حركت شامل هر دو حركت وضعي و انتقالي اين ثوابت و سيارات مي‌شود. مگر در دعاي ندبه نمي‌خوانيم «اين السبب المتصل بين الارض و السماء» امام واسطة فيض است و چون افاضة فيض از مبدأ فياض به عالم وجود قطع نمي‌شود به طور طبيعي ما در هر لحظه به وجود امام زمان نيازمنديم. بزرگان اين مثال را زده‌اند كه هر خط مجموعه‌اي از بي‌نهايت نقطه است و گويا كه صدها و هزاران صفر كنار هم گذاشته‌اند و استمرار اين خط منوط به آن است كه اين افاضه هر لحظه ادامه پيدا كند و به محض آنكه قطع شود اين خط هم قطع مي‌شود. مثال ديگري كه بزرگان براي فهم اين موضوع زده‌اند مسئله ترانس‌ها (ترانسفورماتورها)يي است كه در ورودي شهرها نصب مي‌كنند. اگر برقي كه در مبدأ توليد برق وجود دارد به برق‌هاي شهري متصل شود همه آنها را مي‌سوزاند و به عكس هم اگر براي لحظه‌اي اين برق قطع شود فاجعه به بار مي‌آيد. البته اين ويژگي مختص حضرت بقيه‌الله(ع) نيست و چهارده معصوم(ع) همگي اين ويژگي را داشته‌اند. اين افاضة از مبدأ فياض به طور دائمي براي همه موجودات بوده است چه انسان باشند چه غيرانسان. علاوه بر آن امام زمان(ع) اشراف ولايت قيومي بر عالم وجود دارد و لحظه‌اي از من و شما و هيچ يك از موجودات غافل نيست ومعناي ولايت كليه‌اي كه گاهي از آن صحبت به ميان مي‌آيد همين است. به واسطه اين احاطة قيومي به عالم وجود، جميع كائنات مجذوب او هستند و گوش به فرمان و منتظر دستورات او. حضرت اباعبدالله(ع) قسم جلاله مي‌خوردند كه: «والله ما خلق الله شيئاً إلّا أمره بإطاعته لنا؛ به خدا سوگند كه خداوند هيچ چيزي را نيافريد مگر اينكه او را به اطاعت ما امر كرد.» يعني جميع موجودات مطيع فرمان ولي هستند. حضرت سلمان، رشيد حجري، كميل بن زياد نخعي، ميثم تمار، حبيب بن مظاهر نخعي و امامزاده‌ها هم ولايت داشته‌اند البته در حد و اندازه‌اي به مراتب پايين‌تر و كمتر از آن ذوات مقدسه. بعضي از علماي ما هم مثل مرحوم ملاحسين‌قلي همداني، سيد علي آقاي قاضي، آخوند خراساني، آقا سيد احمد كربلايي چنين ويژگي‌هايي داشته‌اند، كتاب‌ها را مطالعه كنيد ببينيد دربارة اين بزرگان چه مطالبي نوشته‌اند.4 باز اينكه در دعاي ندبه مي‌خوانيم: «أين باب الله الذي منه يوتي.» اشاره به همين موضوع است. اگر بخواهيم با منافع و بركات وجودي امام عصر(ع) آشنا شويم بايد سراغ زيارت جامعه برويم كه به معناي واقعي شناسنامه اهل بيت و چهارده نور مقدس(ع) است. در آنجا آمده: «بكم يمسك السماء أن تقع علي الأرض إلّا بأذنه.»... عرضه مي‌داريم: يابن رسول‌الله به واسطه شماست كه آسمان روي زمين فرود نمي‌آيد و عالم متلاشي نمي‌گردد و به واسطه رحمت وجود شماست كه باران رحمت بر ما مي‌بارد و در ادامه آمده: «و ساسة العباد و أركان البلاد و أبواب الإيمان و اُمناء الرحمن و...» كه بعد هم از اين منافع عام و هم نفع خاص اين ذوات مقدسه بيان مي‌شود: «به وسيله شماست كه عبادات ما مقبول درگاه خداوند مي‌شود و اعمال واجب ما به درجه مقبولي مي‌رسد.» اين تعبير زيارت جامعه اشاره به روايتي است كه حضرت حق مي‌فرمايد: «قسم به عزت و جلالم اگر كسي در روز قيامت با عبادت ثقلين ـ يعني جن و انس ـ بيايد در حالي كه همه روزها را روزه و شب‌ها را به عبادت گذرانده باشد، بدون ولايت اهل بيت(ع) آمده باشد، او را به رو در آتش جهنم مي‌اندازم.» فقط اين را فراموش نكنيم كه بايد متوجه حضرت باشيم. ذكر «يابن الحسن» را فراموش نكنيد. دنيا مي‌خواهي، آخرت مي‌خواهي، عزت و رياست مي‌خواهي و خلاصه هر چه مي‌خواهي بگو يابن الحسن، يابن الحسن. واسطه اوست و اوست كه بايد عنايت بكند. گفت: گر گدا كاهل بود تقصير صاحب‌خانه چيست؟ در اين ايام دعا كردن به امام زمان را فراموش نكنيد. حضرت را درِ خانه خدا واسطه كنيد. و امام زمان خيلي در خانه خدا آبرو دارد. مي‌دانيد آقا چقدر هر خلاف شرعي كه از شما مي‌بيند ناراحت و غمگين مي‌شود، حال در نظر بگيريد كه حضرت محيط به عالم وجود است و خلاف شرع‌هاي همة ما را مي‌بيند. ولي ايشان مأمور به جبر است و تحمل مي‌كند. اگر خداوند از قلب امام زمان(ع) خداوند محافظت نكرده بود متلاشي مي‌شد. هر كدام از ما سه چهار تا مصيبت ببينيم نمي‌توانيم خودمان را كنترل كنيم آن وقت اين همه مصائب بر قلب امام زمان(ع) وارد مي‌شود قطعاً با عنايت خداست كه اين قلب سالم مانده است. منظور اينكه به ياد امام زمان باشيد. هرچند حضرت هيچ احتياجي ندارند كه من و شما دعايشان كنيم و به ياد ايشان باشيم و خداوند خود ضامن شده كه وجود اين واسطه فيض را نگهداري كند ولي حقيقت اين است كه وقتي من دو ركعت نماز خواندم و به ايشان يا مادر بزرگوارشان هديه كردم سيم خودم را متصل كرده‌ام و آن موقع است كه انوار ولايت جلوه مي‌كند و مرا فرا مي‌گيرد و من استفاده مي‌كنم. نماز من يك شاهي ارزش ندارد. آخر اگر اين نماز و ذكر و ورد من اثر داشت كه بعد از اين همه دعا كه براي خودم كرده بودم اثر مي‌كرد. اين خود بهترين دليل است براي اينكه وقتي ما براي حضرت دعا مي‌كنيم در واقع استفاده‌اش براي خود ماست. وقتي ما مورد عنايت قرار بگيريم همانند يك لامپ يا باتري شارژ مي‌شويم و هرچه بيشتر به ايشان دعا كنيم بيشتر مورد عنايت قرار مي‌گيريم چرا كه همة كارها به دست حضرت است. يك داستان هم در پايان صحبت‌ها برايتان نقل مي‌كنم و دعايتان مي‌كنم. شخصي بود به نام حاج مؤمن كه با شهيد دستغيب به نجف مشرف شده بودند و شهيد دستغيب مي‌فرمودند: من افتخار مي‌كنم كه خداوند توفيق داده مدتي را در خدمت حاج مؤمن باشم و بعضي از داستان‌هاي مربوط به او را در كتاب داستان‌هاي شگفت نقل كرده است. شخصيتي بوده كه هر ماه مرتب به خدمت حضرت مشرف مي‌شده و بعضاً نمازهايش را به ايشان اقتدا مي‌كرده است. يكي از خاطراتي كه حاج مؤمن نقل كرده اين بوده كه روزي به منزل دايي‌اش مي‌رود5 و مي‌بيند كه همه دارند گريه مي‌كنند. علت را جويا مي‌شود مي‌گويند: حكم اعدام پسر ما صادر شده چون يك اسلحه از دولت جابه‌جا كرده است به ما گفته‌اند حكم اعدامش صادر شده و فردا فلان ساعت بياييد فلان جا جنازه‌اش را تحويل بگيريد. حاج مؤمن مي‌گويد: به دايي‌ام گفتم، دايي جان ناراحت نباش. امروز6 تمام كارهاي عالم زير نظر مولايم امام زمان است. تا امام زمان نخواهد غيرممكن است چنين اتفاقي بيفتد. من امشب از مولايم امام زمان(ع) مي‌خواهم كه واسطه شوند تا مشكل شما حل بشود و يك دستورالعملي هم به خود آنها دادم كه آن شب عمل كنند. فردا صبح به خانه آنها رفتم و ديدم كه خيلي خوشحالند. پرسيدم چه شد دايي؟ گفت: ديشب كه مشغول انجام آن عمل بوديم تا قبل از اذان صبح كه تمام شد بلافاصله يك عطر و نور فوق‌العاده‌اي فضا را احاطه كرد. ديديم يك آقايي اينجا ايستاده‌اند. سلام كرديم. جواب دادند. گفتند: ناراحت نباشيد فرزند شما قبل از ظهر صحيح و سالم به منزل باز مي‌گردد. از خوشحالي غش كرديم و مدتي بعد به هوش آمديم. آفتاب نزده بود و نماز صبح را خوانديم و منتظريم تا ببينيم چه مي‌شود. صحبت او كه تمام مي‌شود اندكي بعد پسرشان صحيح و سالم به منزل برمي‌گردد. خلاصه اينكه همه چيز به دست آقاست و تا نخواهند كاري نمي‌شود و چيزي اتفاق نمي افتد. به آقا توسلات داشته باشيد و حوائجتان را از آقا بخواهيد و سعادت و تكاملمان را از ايشان تقاضا داريم. خدايا قسمت مي‌دهيم به عزت محمد و آل محمد فرج امام زمان را نزديك بفرما؛ موانع ظهورشان را برطرف كن و اسامي ما را در طومار انصار و اصحابشان ثبت و ضبط بفرما. خدايا قسمت مي‌دهيم به عزت محمد و آل محمد قلوب ما را به نور ايمان و معرفت و تقوا و ولايت بيش از پيش منور بفرما. پي‌نوشت‌ها: . برخي از زمان‌ها، مكان‌ها، احوال بر بعضي ديگر شرافت دارند و علما من جمله رهبر معظم انقلاب [امام خميني] در اين باره مفصلاً صحبت كرده‌اند. حال اينكه آيا اين شرافت ذاتي است يا اكتسابي بحثي است بين بزرگان كه اينجا محل طرح آن نيست. . [تخليه و تجليه و... مراحلي هستند كه عرفا براي سير و سلوك برشمرده‌اند. و منظور از تخليه، پاك‌شدن از صفات رذيله مي‌باشد.] . منظور از خلق در اين روايت عالم وجود و همة مخلوقات است. . در يك روايت آمده است: «عبدي أطعني حتّي أجعلك مثلي» يعني بنده من مرا اطاعت كن تا تو را مثل خودم كنم يعني همانند من كه مي‌گويم باش موجود مي‌شود تو هم به هرچه بگويي باش، موجود مي‌شود، و مستجاب الدعوه مي‌شوي. اين بزرگان هم يك همچنين مسيري را طي كرده بودند. . زمان داستان مربوط به پيش از انقلاب اسلامي است. . منظور اين دوره است. ماهنامه موعود شماره 66
 
قضيه تكان دهنده آقا شيخ حسن كاظميني PDF

جناب آقا شيخ حسن كاظميني فرمود: سال 1224، در كاظمين ، زياد طالب تشرف خدمت حضرت ولي عصر عجل اللّه تعالي فرجه الشريف بودم و به اندازه اي اين عشق و علاقه شديد شد كه از تحصيل باز ماندم و ناچاريك دكان عطاري و سمساري باز كردم .
روزهـاي جـمـعه بعد از غسل جمعه ، لباس احرام مي پوشيدم و شمشير حمايل مي كردم و مشغول ذكـر مـي شـدم .
(ايـن شـمـشـير هميشه بالاي دكان ايشان معلق بود) دراين روز خريد و فروش نمي كردم و منتظر ظهور امام زمان عجل اللّه تعالي فرجه الشريف بودم .
يكي از جمعه ها مشغول به ذكر بودم كه سه نفر سيد جلوي صورتم ظاهر و به در دكان تشريف فرما شدند.
دو نفر از آنها كامل مرد بودند و يكي جواني در حدود بيست وچهار ساله كه در وسط آن دو آقـا قرار داشت و فوق العاده صورت مباركشان نوراني بود.
بحدي جلب توجه مرا نمودند كه از ذكر باز ماندم و محو جمال ايشان شدم و آرزو مي كردم كه داخل دكان من بيايند.
آرام آرام با نهايت وقار آمدند تا به در دكان من رسيدند.

ادامه مطلب...
 
تفکر انحرافی PDF
برخی افراد و گروهها ازجمله انجمن حجتیه بحث مهدویت را سطحی کرده و بابی به نام ملاقات گرایی را تبلیغ می نامند و می گویند باید بدنبال ملاقات با حضرت مهدی(عج) بود و در سخنرانیها طوری بیان می کنند که گویا همه روزه حضرت را ملاقات می کنند و آنرا موجب بازارگرمی خود می دانند درحالیکه این عده بدترین سوء استفاده کنندگان می باشند، که با سوءاستفاده از ساده لوحی و اعتقاد مردم به حضرت، عوامفریبی می کنند و افراد نادرست و گناهکار تحت این عنوان، افراد را اغفال و برای خود مرید می سازند. در مجالس می گویند حضرت مهدی در جلسه حضور دارد یا بوی حضرت به مشام می رسد و... این ناشی از کج فکری است و با اینکار دانسته یا نادانسته ابهت مسئله را شکسته و مردم را به حضرت بدبین می کنند. باید آنانیکه ناآگاهند بیدارشان کنیم و آنهاییکه آگاهانه این اعمال را انجام می دهند با آنها مبارزه و نگذاریم، مسائل مهدویت در این سطح تنزل یابد.

سوءاستفاده از اعتقادات و باورهای دینی وسیله دشمنان اسلام برای انحراف مردم در بعد دین و مذهب است که آثار زیان بارآن عبارتند از: 

1- فعالیتهای اصلاحی زمینه سازی ظهور را از مسیر اصلی خود منحرف می نماید.

2- انحراف بزرگی در شیعه ایجاد خواهد شد.

3- عقاید و باورهای مردم تضعیف خواهد شد.

4- از عقاید مردم به نفع امیال وآرزوهای خود و تشکیلات سوءاستفاده می کنند. 

لذا ما در روایات بحثی به نام تلاش برای ملاقات نداریم بلکه مکلف به آماده کردن خود و جامعه برای ظهور هستیم چرا که آمادگی ما حجم خسارت حاصل از مبارزه حضرت با کفررا کم خواهد کرد.