چهارشنبه, 27 آذر 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5711
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1306333

اوقات شرعی



جستجو

Loading
تشرف حسن بن وجناء در غيبت صغري PDF
ابومحمد حسن بن وجناء مي گويد: سـالـي كـه پنجاه و چهارمين حج خود را بجا مي آوردم ، در زير ميزاب (ناودان خانه كعبه )، بعد از نماز عشاء، در سجده بودم و دعا و تضرع مي نمودم .
ناگاه شخصي مراحركت داد و گفت : يا حسن بن وجناء، برخيز.
سـر بـرداشتم .
ديدم زني زرد و لاغر، به سن چهل سال يا بيشتر بود.
زن براه افتاد و من پشت سر او بدون آن كه سؤالي كنم ، روانه شدم .
تا آن كه به خانه حضرت خديجه (س ) رسيديم .
خـانـه ، اتـاقـي داشـت كه در آن وسط ديوار بود و نردباني گذاشته بودند كه به طرف دراتاق بالا مي رفت .
آن زن بالا رفت و صدايي آمد كه يا حسن بالا بيا.
من هم رفتم و كناردر ايستادم .
در اين موقع حضرت صاحب الزمان (ع ) فرمودند: يا حسن بر من نترسيدي ؟ (كنايه از اين كه چقدر به فكر من بودي ؟) به خدا قسم در هيچ سالي به حج مشرف نشدي ،مگر آن كه من با تو (و هميشه به ياد تو) بودم .
تا اين مطلب را شنيدم ، از شدت اضطراب بيهوش شدم و روي زمين افتادم .
بعد ازدقايقي به خود آمدم و برخاستم .
فـرمـودنـد: يا حسن در مدينه ملازم خانه جعفر بن محمد (ع ) باش و در خصوص آذوقه و پوشاك نمي خواهد به فكر باشي ، بلكه مشغول طاعت و عبادت شو.
بعد از آن دفتري كه در آن دعاي فرج و صلوات بر خودشان بود، عطا كردند وفرمودند: اين دعا را بـخـوان و همان طور بر من صلوات فرست و آن را به غير ازشيعيان و دوستانم نده ، زيرا كه توفيق در دست خدا است .
حسن بن وجناء مي گويد عرض كردم : مولاي من ، آيا بعد از اين شما را زيارت نخواهم كرد.
فـرمـودنـد: يـا حـسن ، هر وقت خدا بخواهد، مي بيني و در اين هنگام مرا مرخص كردندو من هم مراجعت نمودم .
پس از آن هميشه ملازم خانه امام جعفر صادق (ع ) بودم و از آن جا بيرون نمي رفتم ،مگر براي وضو يـا خـواب يا افطار.
وقتي هم براي افطار وارد خانه مي شدم ، مي ديدم كاسه اي گذاشته شده و هر غـذايـي كه در روز به آن ميل پيدا كرده بودم ، با يك نان برايم قرار داده شده بود.
از آن غذا به قدر كفايت مي خوردم .
لباس زمستاني و تابستاني هم در وقت خود مي رسيد.
از طـرفـي مردم براي من آب مي آوردند و من آب را در ميان خانه مي پاشيدم .
غذا هم مي آوردند، ولـي چـون احـتـيـاجـي نـداشـتـم ، آن را به خاطر اين كه كسي بر حالم اطلاع پيدانكند، تصدق مي نمودم
كمال الدين ج 2، ص 17، س 3
 
كودك و معجزات PDF

كامل مدني شرفياب حضور حضرت عسكري مي شود و در دل مي گويد بايستي از حضرتش بپرسم چه معرفتي و چه گفتاري موجب دخول بهشت مي گردد. در كنار دري مي نشيند كه پرده اي بر آن آويخته بوده . در اين هنگام ، بادي وزيدن مي گيرد و پرده را بالا مي زند. چشم كامل به كودكي چهار ساله مي افتد كه چهره اش مانند ماه مي درخشد. كودك ، كامل را به نام مي خواند. لرزه سراپايش را فرا مي گيرد و مي گويد
لبيك يا سيدي . سپس كودك مي فرمايد
نزد ولي خدا و حجت حق و باب الله آمدي كه بپرسي
آيا به جز كسي كه معرفتش مانند معرفت تو و گفتارش مانند گفتار تو باشد، به بهشت مي رود؟. كامل مي گويد
آري يا سيدي ، بهشتيان كيانند؟ فرمود
مردمي كه در اثر دوستي علي به حق او سوگند مي خورند؛ هر چند فضيلت و برتري علي را نمي دانند. سپس خاموش ‍ شد.

 

ادامه مطلب...
 
تشرف محمد بن قاسم علوي در مسجدالحرام PDF
ابراهيم بن محمد بن احمد انصاري مي گويد: روز شـشم ذيحجه در مسجد الحرام كنار مستجار (ديوار پشت درب كعبه ) بودم .
درآن جا جمعي حـدود سـي نـفـر حـضور داشتند در ميان آنها غير از محمد بن قاسم علوي ،كسي از اهل اخلاص (شـيعيان و مواليان اهل بيت پيامبر (ع )) نبود.
ناگاه جواني كه مشغول طواف بود به طرف ما آمد او دو لـباس احرام (ازار و رداء) به تن و نعل عربي به همراه داشت ، همين كه او را ديديم ، همگي از جـلالـتـش بـرخـاستيم و كسي از ما باقي نماند مگر آن كه بر ايشان سلام كرد.
آن جوان همان جا نشست و ما دور او گرد آمديم .
ايشان به سمت راست و چپ خود نظر انداخت و فرمود: آيا مي دانيد كه ابوعبداللّه (ع ) در دعاي الحاح چه مي گفت ؟ عرض كرديم : نه !
فـرمود: عرضه مي داشت : اللهم اني اسئلك باسمك الذي تقوم به السماء و به تقوم الارض و به تفرق بين الحق و الباطل و به تجمع بين المتفرق و به تفرق بين المجتمع و قد احصيت به عدد الرمال و زنـة الـجـبـال و كـيـل البحار ان تصلي علي محمدوآل محمد و ان تعجل لي من امري فرجا.
بعد برخاست و داخل طواف شد ماهم به احترام ايشان برخاستيم ، اما از اين كه نام مقدسش را بپرسيم غافل شديم .
ادامه مطلب...
 
بيانات مقام معظم رهبری در چهارمين نشست «انديشه‌هاى راهبردى»‌ با موضوع آزادی PDF
بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اولاً خيلى خوشحالم و حقيقتاً خيلى متشكرم از يكايك حضار، بخصوص برادران و خواهرانى كه زحمت كشيده بودند، تحقيق كردند، مقاله تنظيم كردند، بعد كوشش كردند آن مقاله را خلاصه كردند - پيدا بود ديگر، مقاله‌ها كاملاً خلاصه شده بود - كه بايد خدا به ما توفيق بدهد، بتوانيم اصل مقاله‌ها را كه حالا چاپ كردند، در اختيار گذاشتند، وقت كنيم و ان‌شاءاللّه ببينيم. حالا بنده كه اقبال اين وقت پيدا كردن را بعيد است داشته باشم، اما دوستان خوب است به اصل مقالات مراجعه كنند و تأمل كنند؛ چون ما با اين مقوله كار داريم. همچنين از مجرى محترم و عزيزمان آقاى دكتر واعظزاده كه طبق معمول با سخنان كوتاه، مطالب زيادى را بيان ميكنند و با تظاهر كم، عقبه‌ى وسيعى از كار را با خودشان اين طرف و آن طرف ميكشانند، تشكر ميكنم. واقعاً ايشان و همكارانشان خيلى زحمت ميكشند؛ ميدانم.
لازم است يك تشكر ويژه هم از همه‌ى دست‌اندركاران بكنيم. خب، اين روزها مشاهده ميكنيد به تبع اين گلاويز شدن‌هائى كه استكبار جهانى و در واقع دشمن درجه‌ى يك آزادى، با كشور ما و با جمهورى اسلامى پيدا كرده - سر همين قضاياى اقتصادى و آثار آن بر عملكرد مجموعه‌ى حكومت و در زندگى مردم - طبعاً يك دغدغه‌ى عمومى در فضاى سياسى كشور وجود دارد؛ يعنى هيچكداممان فارغ از اين فكر نيستيم؛ در عين حال اين كار اصلى و اساسى و بلندمدت، دچار وقفه و تعطيل نشد؛ يعنى تقريباً به طور دقيق، طبق همان برنامه‌ريزى‌اى كه كرده بودند، اين اجلاس در زمان خود تحقق پيدا كرد. اين، بنده را، هم خوشحال ميكند، هم متشكر ميكند از همه‌ى دست‌اندركاران.
جمهورى اسلامى از برگزارى جلسات نشستهاى انديشه‌هاى راهبردى چند هدف عمده دارد، كه اين هدفها را ما نميخواهيم فراموش كنيم و از جلوى چشممان خارج كنيم.
ادامه مطلب...