دوشنبه, 15 مهر 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5710
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1278039

اوقات شرعی



جستجو

Loading
تشرف ملا ابوالقاسم قندهاري و جمعي از اهل سنت PDF
فاضل جليل ملا ابوالقاسم قندهاري فرمود: در سـال 1266، هـجري در شهر قندهار، خدمت ملا عبدالرحيم (پسر مرحوم ملا حبيب اللّه افغان ) كتاب هيئت و تجريد را درس مي گرفتم (اين دوكتاب از دروسي است كه سابقا در حوزه خوانده مي شد و الان هم كم و بيش آنها رامي خوانند).
عـصـر جـمـعه اي به ديدن ايشان رفتم .
در پشت بام شبستان بيروني او، جمعي از علماء وقضات و خـوانـيـن افـغان نشسته بودند.
بالاي مجلس ، پشت به قبله و رو به مشرق ،جناب ملا غلام محمد قـاضي القضات ، سردار محمد علم خان و يك نفر عالم عرب مصري و جمعي ديگر از علماء نشسته بودند.
بـنـده و يك نفر از شيعيان كه پزشك سردار محمد بود، و پسرهاي مرحوم ملاحبيب اللّه ، پشت به شـمـال و پـسـر قـاضـي القضات و مفتي ها برعكس ما، يعني رو به قبله و پشت به مشرق كه پايين مجلس مي شد، به همراه جمعي از خوانين نشسته بودند.
سـخـن در مـذمـت و نكوهش مذهب تشيع بود، تا به اين جا كشيد كه قاضي القضات گفت : ((از خرافات شيعه آن است كه مي گويند: [حضرت ] م ح م د مهدي پسر[حضرت ] حسن عسكري [(ع )] سال 255 هجري در سامرا متولد شده و در سال260 در سرداب خانه خود غايب گرديده و تا زمان ما هم هنوز زنده است و نظام عالم بسته به وجود او است )).
هـمـه اهل مجلس در سرزنش و ناسزا گفتن به عقايد شيعه هم زبان شدند، مگر عالم مصري ، كه قبل از اين سخن قاضي القضات بيشتر از همه ، شيعه را سرزنش مي كرد.
اودر اين وقت خاموش بود و هـيـچ نـمـي گفت ، تا اين كه سخن قاضي القضات به پايان رسيد.
در اين جا عالم مصري گفت : ((سـال فـلان ، در مـسـجـد جـامـع طـولون ، پاي درس حديث حاضر مي شدم .
فلان فقيه حديث مـي گـفـت .
سـخـن به شمايل [حضرت ] مهدي [(ع )] رسيد.
قال و قيل برخاست و آشوب بپا شد.
نـاگـهـان هـمـه ساكت شدند، زيراجواني را به همان شكل و شمايل ايستاده ديدند، در حالي كه قدرت نگاه كردن به او رانداشتند)).
چـون سـخـن عـالـم مـصري به اين جا رسيد، ساكت شد.
بنده ديدم اهل مجلس ما همگي ساكت شـده انـد و نـظرها به زمين افتاده است و عرق از پيشانيها جاري شد.
از مشاهده اين حالت حيرت كردم .
ناگاه جواني را ديدم كه رو به قبله در ميان مجلس نشسته است .
به مجرد ديدن ايشان حالم دگـرگـون شـد.
تـوانـايـي ديدن رخسار مباركشان رانداشتم و مانند بقيه اهل جلسه بي حس و بي حركت شدم .
تقريبا ربع ساعت همه به اين حالت بوديم و بعد آهسته آهسته به خود آمديم .
هر كس زودتر به حال طـبيعي بر مي گشت ، بلند مي شد و مي رفت .
تا آن كه همه جمعيت به تدريج و بدون خداحافظي رفتند.
من آن شب را تا صبح هم شاد و هم غمگين بودم : شادي براي آن كه مولاي عزيزم راديدار كرده ام ، و اندوه به خاطر آن كه نتوانستم بار ديگر بر آن جمال نوراني نظر كنم وشمايل مباركش را درست به ذهن بسپارم .
فـرداي آن روز بـراي درس رفـتـم .
مـلا عـبدالرحيم مرا به كتابخانه خود خواست و درآن جا تنها نـشـستيم .
ايشان فرمود: ديدي ديروز چه شد؟ حضرت قائم آل محمد (ع )تشريف آوردند و چنان تـصـرفـي در اهـل مجلس نمودند كه قدرت سخن گفتن و نگاه كردن را از آنها گرفته و همگي شرمنده و درهم و پريشان شدند و بدون خدا حافظي رفتند.
مـن ايـن قضيه را به دو دليل انكار كردم : يكي اين كه از ترس ، تقيه كرده و ديگر آن كه ،يقين كنم آنـچه را ديده ام خيال نبوده است ، لذا گفتم : من كسي را نديدم و از اهل مجلس هم چنين حالتي را مشاهده نكردم .
گـفت : مطلب از آن روشن تر است كه تو بخواهي آن را انكار كني .
بسياري از مردم ديشب و امروز براي من نوشتند.
برخي هم آمدند و شفاها جريان را نقل كردند.
روز بعد پزشك سردار محمد را كه شيعه بود ديدم ، گفت : چشم ما از اين كرامت روشن باد.
سردار محمد علم خان هم از دين خود سست شده و نزديك است او راشيعه كنم .
چند روز بعد، اتفاقا پسر قاضي القضات را ديدم .
گفت : پدرم تو را مي خواهد.
هر قدرعذر آوردم كه نـروم ، نـپـذيـرفت .
ناچار با او به حضور قاضي القضات رفتم .
در آن جاجمعي از مفتي ها و آن عالم مـصـري و افـراد ديـگـر حـضور داشتند.
بعد از سلام و تحيت با قاضي القضات ، ايشان چگونگي آن مـجـلـس را از من پرسيد.
گفتم : من چيزي نديده ام و غير از سكوت اهل مجلس و پراكنده شدن بدون خداحافظي ، متوجه مطلب ديگري نشدم .
آنهايي كه در حضور قاضي القضات بودند، گفتند: اين مرد دروغ مي گويد، چطورمي شود كه در يك مجلس در روز روشن ، همه حاضرين ببينند و اين آقا نبيند؟ قـاضي القضات گفت : چون طالب علم است ، دروغ نمي گويد.
شايد آن حضرت فقطخود را براي منكرين وجودش جلوه گر ساخته باشد، تا موجب رفع انكار ايشان شود.
و چون آن كه مردم فارسي زبان اين نواحي ، نياكانشان شيعه بوده اند و از عقايد شيعه ،اعتقاد كمي به وجود امام عصر (ع ) براي آنها باقي مانده است ، ممكن است او هم نديده باشد.
اهـل مـجـلـس بعضي از روي اكراه و برخي بدون آن ، سخن قاضي القضات را تصديق كردند.
حتي بعضي مطلب او را تحسين نمودند
كمال الدين ج 2، ص 76، س 28
 
تشرف ملا حبيب اللّه و حاج سيد محمد صادق قمي PDF
مـلا حـبيب اللّه ، كه از متقين و مورد اعتماد است ، مؤذن مسجدي بود كه مرحوم حاج سيد محمد صادق قمي (ره ) آن را تاسيس كرد.
ايشان فرمود: عـادت مـن ايـن بود، كه يك ساعت قبل از طلوع فجر، به مسجد مي آمدم و نافله شب رادر آن جا مـي خـوانـدم و وقتي هوا گرم مي شد بر پشت بام مسجد بجا مي آوردم و بعد ازاداء نافله بر سطح ايـوان مـرتـفع مسجد مي رفتم و قبل از اذان قدري مناجات مي كردم .
وقتي كه صبح مي شد اذان مي گفتم و براي نماز پايين مي آمدم .
ايـن بـرنامه را نزديك به بيست سال اجرا مي كردم .
شبي از شبها كه تاريك بود و بادمي وزيد، بنابر عـادت بـه مـسـجد آمدم .
ديدم در مسجد باز است و يك روشنايي درآن جا ديده مي شود.
گمان كـردم خـادم ، در مـسـجـد را نـبـسته و چراغ را خاموش نكرده است .
داخل شدم كه ببينم جريان چـيـسـت ، ديـدم سيدي به لباس علماء ايران درمحراب مشغول نماز است و آن روشنايي از چهره مبارك ايشان ساطع مي شود نه ازچراغ ! درباره آن سيد و صورت نورانيش تفكر مي كردم .
وقتي از نماز فارغ شد، رو به من نمود و مرا به اسم صدا زد و فرمود: به آقاي خود (سيد محمد صادق قمي ) بگوبيايد.
بـدون تـامل امر او را اطاعت نمودم و رفتم كه مرحوم حجة الاسلام سيد محمد صادق قمي را خبر كنم .
چون به خانه اش رسيدم در را به آرامي كوبيدم .
ديدم ، آن مرحوم درحالي كه عمامه خود را به سـر كرده ، پشت در ايستاده و مي خواهد از خانه خارج شود.
سلام كرده و عرض كردم : سيد عالمي در مسجد است و شما را احضار نموده است .
فرمود: آيا او را شناختي ؟ گـفـتـم : نه ، نشناختم ، ولي از علماء ولايت ما نيست .
آقا! چقدر صورت او نوراني است ،من چنين صورت نوراني در مدت عمرم نديده ام .
اما مرحوم سيد محمد صادق به من جوابي نمي داد.
با ايشان بودم ، تا داخل مسجد شد.
ديدم نسبت به آن سيد، ادب خاصي را رعايت مي كند و خضوع كاملي در برابر ايشان دارد.
سلام كرد و نزديك ايشان نشست و با آن شخص مذاكره اي نمود.
بعد از مدت زماني ، آن سيد از مسجد خارج شد.
مـن كـه از خـضوع ايشان تعجب كرده بودم پرسيدم اين سيد كه بود؟ و چرا تا اين حدنسبت به او خضوع مي كرديد؟ رو به من نمود و فرمود: او را نشناختي ؟ گـفـتـم : نه ، از من تعهد گرفت كه در مدت حياتش ، اين جريان را بروز ندهم .
بعد فرمود:آن آقا، مولاي من و تو، حضرت صاحب العصر و الزمان عجل اللّه تعالي فرجه الشريف بود.
در ايـن جـا مـن بـه سوي در مسجد دويدم .
ديدم در بسته و مسجد تاريك است و احدي در آن جا نيست .
از سـخنان حضرت با ايشان چيزي نفهميدم ، جز آن كه امر به اقامه نماز جماعت صبح در اول فجر فرمودند.
مـلا حبيب اللّه اين مطلب را بروز نداد، مگر بعد از وفات حجة الاسلام سيد محمدصادق قمي ، و بر صدق اين قضيه ، سه بار به قرآن كريم قسم خورد
كمال الدين ج 1، ص 119، س 28.
 
پنهان شدن یا طی الارض؟! PDF
ادامه مطلب...
 
آثار و بركات حضرت بقية الله (آیت الله ناصری) PDF
سخنراني آيت الله ناصري روايت معتبري كه در اصول كافي از پيامبر اكرم(ص) و امام رضا(ع) و ديگر معصومين(ع) سؤال شد كه آيا ممكن است زمين در مقطعي بدون امام باشد. فرمودند: «لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها؛ يعني ابداً ممكن نيست و اگر زماني چنين اتفاقي بيفتد زمين اهلش را به درون خود فرو مي‌برد.» و عالم وجود متلاشي مي‌شود. معناي تعبير فوق اين است كه در جميع عوالم و منظومه‌ها ـ و نه فقط اين منظومه شمسي، بلكه در هر كدام از اين ميليون‌ها كهكشان، ميلياردها ثوابت و سيارات قرار دارد و در هر كدام از اينها ميليون‌ها مخلوق ـ همه موجودات مرهون عنايات امام زمان(ع) هستند. حقيقتاً چه نفعي از اين بالاتر مي‌توان تصور كرد. امام زمان(ع) محيط بر عالم وجود است ماه رجب بسيار ماه باشرافتي است! اين ماه هم ماه ولايت است و هم نبوت. هم ميلاد ولايت در آن واقع شده و هم نبوت در آن فعليت يافته است و علاوه بر آن ماجراهاي مهم ديگري هم در اين ماه اتفاق افتاده كه عبارتند از: آزادي نبي‌اكرم(ص) و مسلمان‌ها از تحريم اقتصادي چند ساله‌اي كه دچار آن شده بودند، ازدواج اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(س) در پانزدهم اين ماه؛ خلاصه اينكه امور مهمي در اين ماه واقع شده و شرافت فوق‌العاده‌اي به آن داده است. شايد تعبير خوبي نباشد ولي واقعيت اين است كه خداوند در اين ماه خيلي ريخت‌وپاش دارد و حيف است كه انسان از اين نعمت‌هاي عظماي الهي بهره‌اي نبرد. چه دعاهاي بسيار پرفايده و آكنده از مضامين عالي براي اين ماه وارد شده كه هر كدام از اين اذكار به حقايقي اشاره دارند به خصوص سورة توحيد كه من نديدم در هيچ ماهي به اندازة اين ماه نسبت به آن سفارش شده باشد. خواندن اين سوره در اين ماه آثار فوق‌العاده‌اي دارد و كاشف از اين است كه ارتباط ما بايد از ناحية توحيد و ولايت شروع شود. در اين ماه انسان خيلي راحت مي‌تواند براي «تخليه»2 موفق شود. زيارت رجبيه حضرت علي‌بن موسي الرضا(ع) كه چه مضامين عالي‌اي دارد، باز مربوط به اين ماه است. مكرر عرض كرده‌ام در نيمه شبي بلند شويد نماز شب و يا لااقل دو ركعت نماز حاجت بخوانيد و دست‌ها را به سوي خدا بلند كنيد و هرچه دلتان مي‌خواهد از او طلب كنيد به جان امام زمان قسم خدا احدي را محروم و دست خالي برنمي‌گرداند. ماه رجب ماه تجارت و ماه بايگاني كردن پرونده‌هاست و اميدواريم خداوند همه ما را از عنايات خاصه‌اش در اين ماه بهره‌مند بگرداند. باز يكي از اعمال اين ماه كه آثار بسيار فوق‌العاده‌اي دارد «اعتكاف» است. در آن ايام كه در نجف بوديم معمولاً بزرگان حاجات مهمشان را به وسيلة اعتكاف تأمين مي‌كردند. بحث ما دربارة منافع وجودي حضرت بقيه‌الله(ع) در ايام غيبت بود. شايد براي برخي اين سؤال پيش بيايد كه الآن ايشان در پس پرده غيبت هستند و نه تشرفي به محضرشان مي‌شود و نه استخاره‌اي براي ما مي‌گيرند و نه در مشكلات خانوادگي مثلاً علمي و... كاري براي ما مي‌كنند خلاصه، اين همه حاجت پاگير داريم و حضرت براي ما هيچ كاري نمي‌كنند پس نعوذ بالله حضرت كه بيش از 1167 سال از عمر شريفشان مي‌گذرد چه نفعي براي ما دارند؟ در جلسات قبل مفصلاً دربارة شباهت‌هاي ايشان با خورشيد ـ كه در چند روايت اين شباهت بيان شده است ـ صحبت كرديم. روايتي است از حضرت بقيةالله(ع) كه از ائمه ديگر(ع) نيز مشابه آن روايت شده كه حضرت مي‌فرمايند: «نحن صنايع ربّنا و الخلق بعد صنايع لنا (يا صنايعنا)» تعبير لطيفي است كه چند تن از معصومين(ع) فرموده‌اند: «ما دست‌پروردة حضرت حق هستيم و عالم وجود3 دست‌پروردة ما.» به عبارت ديگر يعني وجود ما منتسب به حضرت حق است و وجود جميع ماسوي الله منتسب به ما، و ما روح عالم وجوديم. ما روايات ديگري را هم داريم كه مشابه اين تعبير را دارند. روايت معتبري كه در اصول كافي از پيامبر اكرم(ص) و امام رضا(ع) و ديگر معصومين(ع) سؤال شد كه آيا ممكن است زمين در مقطعي بدون امام باشد. فرمودند: «لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها؛ يعني ابداً ممكن نيست و اگر زماني چنين اتفاقي بيفتد زمين اهلش را به درون خود فرو مي‌برد.» و عالم وجود متلاشي مي‌شود. معناي تعبير فوق اين است كه در جميع عوالم و منظومه‌ها ـ و نه فقط اين منظومه شمسي، بلكه در هر كدام از اين ميليون‌ها كهكشان، ميلياردها ثوابت و سيارات قرار دارد و در هر كدام از اينها ميليون‌ها مخلوق ـ همه موجودات مرهون عنايات امام زمان(ع) هستند. حقيقتاً چه نفعي از اين بالاتر مي‌توان تصور كرد. امام صادق(ع) در روايتي فرمودند: «منزه است حضرت حق كه كل عالم وجود را براي امام مسخر كرده و كليد‌هاي حركت را به دست او داده است.» مسلماً اين حركت شامل هر دو حركت وضعي و انتقالي اين ثوابت و سيارات مي‌شود. مگر در دعاي ندبه نمي‌خوانيم «اين السبب المتصل بين الارض و السماء» امام واسطة فيض است و چون افاضة فيض از مبدأ فياض به عالم وجود قطع نمي‌شود به طور طبيعي ما در هر لحظه به وجود امام زمان نيازمنديم. بزرگان اين مثال را زده‌اند كه هر خط مجموعه‌اي از بي‌نهايت نقطه است و گويا كه صدها و هزاران صفر كنار هم گذاشته‌اند و استمرار اين خط منوط به آن است كه اين افاضه هر لحظه ادامه پيدا كند و به محض آنكه قطع شود اين خط هم قطع مي‌شود. مثال ديگري كه بزرگان براي فهم اين موضوع زده‌اند مسئله ترانس‌ها (ترانسفورماتورها)يي است كه در ورودي شهرها نصب مي‌كنند. اگر برقي كه در مبدأ توليد برق وجود دارد به برق‌هاي شهري متصل شود همه آنها را مي‌سوزاند و به عكس هم اگر براي لحظه‌اي اين برق قطع شود فاجعه به بار مي‌آيد. البته اين ويژگي مختص حضرت بقيه‌الله(ع) نيست و چهارده معصوم(ع) همگي اين ويژگي را داشته‌اند. اين افاضة از مبدأ فياض به طور دائمي براي همه موجودات بوده است چه انسان باشند چه غيرانسان. علاوه بر آن امام زمان(ع) اشراف ولايت قيومي بر عالم وجود دارد و لحظه‌اي از من و شما و هيچ يك از موجودات غافل نيست ومعناي ولايت كليه‌اي كه گاهي از آن صحبت به ميان مي‌آيد همين است. به واسطه اين احاطة قيومي به عالم وجود، جميع كائنات مجذوب او هستند و گوش به فرمان و منتظر دستورات او. حضرت اباعبدالله(ع) قسم جلاله مي‌خوردند كه: «والله ما خلق الله شيئاً إلّا أمره بإطاعته لنا؛ به خدا سوگند كه خداوند هيچ چيزي را نيافريد مگر اينكه او را به اطاعت ما امر كرد.» يعني جميع موجودات مطيع فرمان ولي هستند. حضرت سلمان، رشيد حجري، كميل بن زياد نخعي، ميثم تمار، حبيب بن مظاهر نخعي و امامزاده‌ها هم ولايت داشته‌اند البته در حد و اندازه‌اي به مراتب پايين‌تر و كمتر از آن ذوات مقدسه. بعضي از علماي ما هم مثل مرحوم ملاحسين‌قلي همداني، سيد علي آقاي قاضي، آخوند خراساني، آقا سيد احمد كربلايي چنين ويژگي‌هايي داشته‌اند، كتاب‌ها را مطالعه كنيد ببينيد دربارة اين بزرگان چه مطالبي نوشته‌اند.4 باز اينكه در دعاي ندبه مي‌خوانيم: «أين باب الله الذي منه يوتي.» اشاره به همين موضوع است. اگر بخواهيم با منافع و بركات وجودي امام عصر(ع) آشنا شويم بايد سراغ زيارت جامعه برويم كه به معناي واقعي شناسنامه اهل بيت و چهارده نور مقدس(ع) است. در آنجا آمده: «بكم يمسك السماء أن تقع علي الأرض إلّا بأذنه.»... عرضه مي‌داريم: يابن رسول‌الله به واسطه شماست كه آسمان روي زمين فرود نمي‌آيد و عالم متلاشي نمي‌گردد و به واسطه رحمت وجود شماست كه باران رحمت بر ما مي‌بارد و در ادامه آمده: «و ساسة العباد و أركان البلاد و أبواب الإيمان و اُمناء الرحمن و...» كه بعد هم از اين منافع عام و هم نفع خاص اين ذوات مقدسه بيان مي‌شود: «به وسيله شماست كه عبادات ما مقبول درگاه خداوند مي‌شود و اعمال واجب ما به درجه مقبولي مي‌رسد.» اين تعبير زيارت جامعه اشاره به روايتي است كه حضرت حق مي‌فرمايد: «قسم به عزت و جلالم اگر كسي در روز قيامت با عبادت ثقلين ـ يعني جن و انس ـ بيايد در حالي كه همه روزها را روزه و شب‌ها را به عبادت گذرانده باشد، بدون ولايت اهل بيت(ع) آمده باشد، او را به رو در آتش جهنم مي‌اندازم.» فقط اين را فراموش نكنيم كه بايد متوجه حضرت باشيم. ذكر «يابن الحسن» را فراموش نكنيد. دنيا مي‌خواهي، آخرت مي‌خواهي، عزت و رياست مي‌خواهي و خلاصه هر چه مي‌خواهي بگو يابن الحسن، يابن الحسن. واسطه اوست و اوست كه بايد عنايت بكند. گفت: گر گدا كاهل بود تقصير صاحب‌خانه چيست؟ در اين ايام دعا كردن به امام زمان را فراموش نكنيد. حضرت را درِ خانه خدا واسطه كنيد. و امام زمان خيلي در خانه خدا آبرو دارد. مي‌دانيد آقا چقدر هر خلاف شرعي كه از شما مي‌بيند ناراحت و غمگين مي‌شود، حال در نظر بگيريد كه حضرت محيط به عالم وجود است و خلاف شرع‌هاي همة ما را مي‌بيند. ولي ايشان مأمور به جبر است و تحمل مي‌كند. اگر خداوند از قلب امام زمان(ع) خداوند محافظت نكرده بود متلاشي مي‌شد. هر كدام از ما سه چهار تا مصيبت ببينيم نمي‌توانيم خودمان را كنترل كنيم آن وقت اين همه مصائب بر قلب امام زمان(ع) وارد مي‌شود قطعاً با عنايت خداست كه اين قلب سالم مانده است. منظور اينكه به ياد امام زمان باشيد. هرچند حضرت هيچ احتياجي ندارند كه من و شما دعايشان كنيم و به ياد ايشان باشيم و خداوند خود ضامن شده كه وجود اين واسطه فيض را نگهداري كند ولي حقيقت اين است كه وقتي من دو ركعت نماز خواندم و به ايشان يا مادر بزرگوارشان هديه كردم سيم خودم را متصل كرده‌ام و آن موقع است كه انوار ولايت جلوه مي‌كند و مرا فرا مي‌گيرد و من استفاده مي‌كنم. نماز من يك شاهي ارزش ندارد. آخر اگر اين نماز و ذكر و ورد من اثر داشت كه بعد از اين همه دعا كه براي خودم كرده بودم اثر مي‌كرد. اين خود بهترين دليل است براي اينكه وقتي ما براي حضرت دعا مي‌كنيم در واقع استفاده‌اش براي خود ماست. وقتي ما مورد عنايت قرار بگيريم همانند يك لامپ يا باتري شارژ مي‌شويم و هرچه بيشتر به ايشان دعا كنيم بيشتر مورد عنايت قرار مي‌گيريم چرا كه همة كارها به دست حضرت است. يك داستان هم در پايان صحبت‌ها برايتان نقل مي‌كنم و دعايتان مي‌كنم. شخصي بود به نام حاج مؤمن كه با شهيد دستغيب به نجف مشرف شده بودند و شهيد دستغيب مي‌فرمودند: من افتخار مي‌كنم كه خداوند توفيق داده مدتي را در خدمت حاج مؤمن باشم و بعضي از داستان‌هاي مربوط به او را در كتاب داستان‌هاي شگفت نقل كرده است. شخصيتي بوده كه هر ماه مرتب به خدمت حضرت مشرف مي‌شده و بعضاً نمازهايش را به ايشان اقتدا مي‌كرده است. يكي از خاطراتي كه حاج مؤمن نقل كرده اين بوده كه روزي به منزل دايي‌اش مي‌رود5 و مي‌بيند كه همه دارند گريه مي‌كنند. علت را جويا مي‌شود مي‌گويند: حكم اعدام پسر ما صادر شده چون يك اسلحه از دولت جابه‌جا كرده است به ما گفته‌اند حكم اعدامش صادر شده و فردا فلان ساعت بياييد فلان جا جنازه‌اش را تحويل بگيريد. حاج مؤمن مي‌گويد: به دايي‌ام گفتم، دايي جان ناراحت نباش. امروز6 تمام كارهاي عالم زير نظر مولايم امام زمان است. تا امام زمان نخواهد غيرممكن است چنين اتفاقي بيفتد. من امشب از مولايم امام زمان(ع) مي‌خواهم كه واسطه شوند تا مشكل شما حل بشود و يك دستورالعملي هم به خود آنها دادم كه آن شب عمل كنند. فردا صبح به خانه آنها رفتم و ديدم كه خيلي خوشحالند. پرسيدم چه شد دايي؟ گفت: ديشب كه مشغول انجام آن عمل بوديم تا قبل از اذان صبح كه تمام شد بلافاصله يك عطر و نور فوق‌العاده‌اي فضا را احاطه كرد. ديديم يك آقايي اينجا ايستاده‌اند. سلام كرديم. جواب دادند. گفتند: ناراحت نباشيد فرزند شما قبل از ظهر صحيح و سالم به منزل باز مي‌گردد. از خوشحالي غش كرديم و مدتي بعد به هوش آمديم. آفتاب نزده بود و نماز صبح را خوانديم و منتظريم تا ببينيم چه مي‌شود. صحبت او كه تمام مي‌شود اندكي بعد پسرشان صحيح و سالم به منزل برمي‌گردد. خلاصه اينكه همه چيز به دست آقاست و تا نخواهند كاري نمي‌شود و چيزي اتفاق نمي افتد. به آقا توسلات داشته باشيد و حوائجتان را از آقا بخواهيد و سعادت و تكاملمان را از ايشان تقاضا داريم. خدايا قسمت مي‌دهيم به عزت محمد و آل محمد فرج امام زمان را نزديك بفرما؛ موانع ظهورشان را برطرف كن و اسامي ما را در طومار انصار و اصحابشان ثبت و ضبط بفرما. خدايا قسمت مي‌دهيم به عزت محمد و آل محمد قلوب ما را به نور ايمان و معرفت و تقوا و ولايت بيش از پيش منور بفرما. پي‌نوشت‌ها: . برخي از زمان‌ها، مكان‌ها، احوال بر بعضي ديگر شرافت دارند و علما من جمله رهبر معظم انقلاب [امام خميني] در اين باره مفصلاً صحبت كرده‌اند. حال اينكه آيا اين شرافت ذاتي است يا اكتسابي بحثي است بين بزرگان كه اينجا محل طرح آن نيست. . [تخليه و تجليه و... مراحلي هستند كه عرفا براي سير و سلوك برشمرده‌اند. و منظور از تخليه، پاك‌شدن از صفات رذيله مي‌باشد.] . منظور از خلق در اين روايت عالم وجود و همة مخلوقات است. . در يك روايت آمده است: «عبدي أطعني حتّي أجعلك مثلي» يعني بنده من مرا اطاعت كن تا تو را مثل خودم كنم يعني همانند من كه مي‌گويم باش موجود مي‌شود تو هم به هرچه بگويي باش، موجود مي‌شود، و مستجاب الدعوه مي‌شوي. اين بزرگان هم يك همچنين مسيري را طي كرده بودند. . زمان داستان مربوط به پيش از انقلاب اسلامي است. . منظور اين دوره است. ماهنامه موعود شماره 66