گوشه اي از خزانه علم امام (ع)
در كودكي سعد بن عبدالله قمي ميگويد : اشتياق فراواني به گردآوري كتب حاوي علوم مشكله و نكات ريز آنها داشتم و درباره كشف حقايق از درون آنها بسيار تلاش مي كردم . آزمند حفظ موارد خطا و اشتباه آنها بودم و مسائل علمي را كه برايم حادث مي شد به آساني به كسي بازگو نمي كردم و نسبت به مذهب اماميه (تشيع) تعصبي خاص داشتم . از راحتي و آرامش گريزان و همواره به دنبال بحث و مجادله (بامخالفان) بودم و فرق مخالفت اماميه را نكوهش ميكردم و معايب پيشوايانشان را آشكارا بيان و از آن پرده دري مي كردم، تا آنكه روزي گرفتار فردي ناصبي (اهانت كننده به حضرات ائمه (ع)) شدم كه در منازعه عقيدتي سخت گيرتر و در دشمني كينه توزتر و در جدال و مخاصمه تندتر و در سخن بدزبانتر و در پيروي از باطل، از تمام كساني كه تا آن وقت ديده بودم متعصبتر بود. سعد مي گويد: با حيلهاي خود را از دستش رهانيدم ، ولي اندرونم از خشم لبريز بود و مي خواست جگرم از غصه پاره شود . پيش از اين نيز طوماري تهيه كرده بودم و در آن چهل و چند مسئله دشوار را كه پاسخ دهنده اي برايش نيافته، نوشته بودم و مي خواستم آنها را از عالم شهرمان-احمد بن اسحاق كه نماينده حضرت امام عسكري (ع) بود، بپرسم .
|
ادامه مطلب...
|