دوشنبه, 20 آبان 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5710
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1288860

اوقات شرعی



جستجو

Loading
حكومت امام مهدي(عج) PDF
بسم ‏اللَّه الرحمن الرحيم
الحمدللَّه رب العالمين، والصلوة والسلام علي اشرف الانبياء و المرسلين، حبيب اله العالمين، أبي‏القاسم محمدصلي الله عليه وآله و علي‏ آلِهِ الطيبين الطاهرين المعصومين.
با سلام به حضرت بقيةاللَّه الاعظم امام زمان ارواحنا فداه و با آرزوي طول عمر و ادامه رهبري براي رهبر معظم انقلاب حضرت آيت‏اللَّه خامنه‏اي و سلام به شما منتظران و سربازان امام زمان(عج) ان‏شاءاللَّه تعالي.
عقيده به مهدي موعود

عقيده به مهدي موعود - سلام‏اللَّه عليه - عقيده‏اي است كه اديان آسماني نوعاً پذيرفته‏اند. شيعه معتقد است در ذيل تاريخ بشر فردي براي اصلاح جهان قيام مي‏كند و در اين قيام هم موفق خواهد شد. اين عقيده را اهل سنت هم دارند، فقط با اين تفاوت كه شيعيان رهبر اين انقلاب را فرد معيني مي‏دانند كه فرزند بلافصل امام حسن عسكري‏عليه السلام است و در تاريخ 255 يا 256 هجري متولد شده است و در حال غيبت به سر مي‏برد. اهل سنت مي‏گويند اين فرد بعداً متولد مي‏شود. در مورد اين عقيده كه عقيده بسيار مهمي است، مسائل فراوان است من درباره روزي كه حكومت واحد جهاني تأسيس و صالحان وارث زمين مي‏گردند و مسؤوليتي كه مسلمانان و مخصوصاً شيعيان در اين زمينه دارند و همچنين مسؤوليت سنگين روحانيت شيعه صحبت مي‏كنم.
سخن من در سه قسمت است:
اول: ترسيم و تصوير دورنمايي از حكومت جهاني حضرت مهدي(عج).
دوم: اين‏كه حضرت چگونه اين حكومت جهاني را به دست مي‏آورد و چگونه موفق و پيروز مي‏شود؟
سوم: آيا ما درباره اين حكومت مسؤوليتي داريم؟ چه مسؤوليتي؟
قسمت اول
در مورد تصوير و اشاره به وضع حكومت حضرت مهدي(عج)، احاديث فراواني هست كه ويژگي‏هايي را براي اين حكومت ذكر مي‏كنند و من به آن اشاره مي‏كنم.

ويژگي‏هاي حكومت حضرت مهدي(عج)

ويژگي اول
اول اين‏كه اين حكومت، حكومتي جهاني است. حكومتي نيست كه در يك گوشه‏اي از زمين برقرار شود. حكومتي است جهاني كه همه جهان را مسخّر مي‏كند و همه را تحت اختيار خودش قرار مي‏دهد.
از روايات فراوان اين مسأله استفاده مي‏شود. علاوه بر اين، آيه «...اِنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّلِحُونَ»(2) و آيات ديگر دلالت مي‏كند كه يك زماني صالحان حاكم زمين مي‏شوند.
يكي از خصوصيات اين حكومت كه با حكومت‏هاي ديگر خيلي تفاوت دارد، حكومت واحد جهاني بودن است. حكومت‏هاي متعدد نيست. شما مطلع هستيد كه الآن جهان در چه حالي است. حكومت‏هاي مختلفي در جهان است. همه اين اختلافات بايد برطرف بشود و يك حكومت حاكم گردد. اين عقيده‏اي است كه ما شيعيان داريم.
ويژگي دوم
ويژگي دوم حكومت حضرت مهدي - سلام‏اللَّه عليه - گسترش اسلام در همه جهان است به‏گونه‏اي كه هيچ ده، قريه يا جايي نيست مگر صداي اذان در آن جا به گوش مي‏رسد. آيا در آن زمان اديان آسماني مثل يهود و نصارا باقي مي‏مانند يا نه؟ اين مسأله‏اي ديگر است كه فعلاً در آن قسمت بحث نمي‏كنيم. اما مسأله اين است كه اسلام در همه جهان گسترش پيدا مي‏كند. ترديدي هم از لحاظ روايات نيست. شما مطلع هستيد كه مسلمانان الآن چه مقدارند و غير مسلمانان چقدر هستند. يك ششم جمعيت جهان مسلمانند و بقيه غير مسلمان. به هر حال، اكثريت جهان در اختيار غير مسلمان‏ها است؛ ولي در حكومت حضرت مهدي(عج) همه جهان در اختيار مسلمانان قرار مي‏گيرد.
ويژگي سوم
ويژگي سوم از برنامه‏هاي حكومت حضرت مهدي(عج) و مهم‏ترين برنامه‏اش مبارزه جدي با ستم و ريشه كن كردن آن است. در اين قسمت هم حضرت موفق مي‏شود؛ يعني ظلم و ستم را ريشه كن مي‏كند. از روايات فراواني استفاده مي‏شود كه حضرت ستم را برطرف مي‏سازد. نه افراد نسبت به هم ظلم مي‏كنند نه حكومت‏ها نسبت به رعيت‏هاي خود و نه حكومتي نسبت به حكومت ديگر. ستم به‏طور كلي برچيده مي‏شود.
ويژگي چهارم
ويژگي چهارم اين‏كه حضرت عدالت را در سراسر جهان گسترش مي‏دهد و اجرا مي‏كند. همه جا به عدالت رفتار مي‏شود و گسترش پيدا مي‏كند. در آن وقت، كسي به كسي ظلم نمي‏كند. همه با عدالت رفتار مي‏كنند؛ مثلاً شوهر به خودش، فرزندانش و خانواده‏اش ستم نمي‏كند و همين‏طور همه به عدالت رفتار مي‏كنند. در اكثر رواياتي كه درباره حضرت مهدي(عج) هست اين مسأله را شما مي‏خوانيد كه «يَمْلَأَها قسطأ و عدلأ كما ملئت ظلمأ و جوراً(3)». اين از برنامه‏هاي اصلي حضرت است.
ويژگي پنجم
ويژگي پنجم حكومت امام زمان(عج) اين است كه اسلام را در ابعاد مختلف زندگي مردم وارد مي‏كند؛ يعني اجراي احكام اسلام در ابعاد مختلف زندگي و آن هم در تمام جهان؛ يعني اداره جهان به وسيله احكام اسلام. در آن روز مسائل جهان (مسائل اقتصادي، سياسي، اجتماعي و زندگي و...) و به‏طور كلي جهان با قوانين اسلام اداره خواهد شد. اين‏ها مهم‏ترين چيزهايي است كه حكومت حضرت مهدي(عج) در صدد ايجاد آن است.
الآن شما توجه داريد كه احكام اسلام در كشورهاي اسلامي چگونه اجرا مي‏شود. قطعاً اين‏گونه نيست كه در كشورهاي اسلامي كاملاً اسلام اجرا شود. البته در مسائل عبادي شايد بعضي كشورها خوب باشند؛ اما در مسائل اقتصادي، اجتماعي، حكومتي، سياسي و امثال اين‏ها خيلي خبري نيست. آرزوي ظهور حضرت مهدي(عج) و تأسيس حكومت واحد آرزوي عالي و بسيار خوبي است كه جهانيان و مسلمانان منتظرش هستند و شيعيان يك مقدار بهتر در انتظارش به سر مي‏برند. منجي عالم و نجات دهنده غيبي حتي در اديان غير آسماني هم وجود دارد. اين آرمان عالي و خوبي است؛ ولي صحبت اين است كه اين آرمان خوب چگونه تحقق پيدا مي‏كند و آيا امكان دارد؟ .
قسمت دوم
مسأله دوّم اين است كه حضرت حكومت واحد جهاني را چگونه ايجاد مي‏كند؟ آيا به واسطه معجزه تحقق مي‏پذيرد؟
آيا خداوند متعال كاري مي‏كند كه همه جهان يكباره دگرگون شود يا اين‏كه از طريق معجزه نيست؟
از راه‏هاي معمول و متعارف است. از روايات استفاده مي‏شود كه موفقيت حضرت در تأسيس حكومت به وسيله جنگ و خونريزي و جهاد است كه حضرت به وسيله آن پيروز مي‏شود.
[ در اين مورد ]من چند روايت بخوانم:
روايت اول
شباهت امام زمان (عج) به پيامبر (ص)
امام محمد باقرعليه السلام مي‏فرمايند: «و اما شبهه من جدّه المصطفي‏صلي الله عليه وآله...(4)» شباهت حضرت مهدي(عج) به جدش پيامبر اسلام‏صلي الله عليه وآله در اين است كه «...فخروجه بالسيف...(5)» قيامش و نهضتش با شمشير است.
البته اين خود مسأله‏اي است كه شمشير همان شمشير سابق است يا نه؛ چون در زمان صدور اين روايت وسيله جنگ شمشير بوده، حضرت فرموده شمشير. حالا در هر زمان با هر سلاحي كه در آن زمان است؛ اما به هر حال با سلاح است. «و اما شبهه من جده المصطفي‏صلي الله عليه وآله فخروجه بالسيف و قتله اعداءاللَّه و اعداء رسوله‏صلي الله عليه وآله و الجبارين و الطواغيت و انه ينصر بالسيف و الرعب(6)» حضرت پيروز مي‏شود به واسطه شمشير و رعبي كه در دل دشمنان مي‏افتد كه اين يك امتيازي است. وقتي كه جنگ، يك جنگ واقعاً موفقي باشد، طرف مقابل در درونش ترس مي‏افتد. در ابتداي امر شايد اين‏طور نباشد؛ ولي وقتي كه استقامت و موفقيت با هم باشد، طرف ديگر مرعوب مي‏شود. «انه ينصر بالسيف و الرعب»؛ ترس در دل دشمنان مي‏افتد و خودشان را تسليم مي‏كنند. اما مرحله اولش با جنگ است «...و انه لا ترد له راية(7)...»؛ پرچم‏هايي كه حضرت‏عليه السلام به اين طرف و آن طرف مي‏فرستد، هيچ كدامشان با شكست روبرو نمي‏شوند.
اين جور نيست كه بعضي‏ها شكست بخورند، همه موفق مي‏شوند. اين روايتي است كه وسيله پيروزي را ذكر مي‏كند.
روايت دوم
چگونگي شكل‏گيري حكومت امام مهدي (عج)
سؤال و جواب
بشير النبّال مي‏گويد: «قلت لابي جعفرعليه السلام: انهم يقولون ان المهدي لو قام استقامت له الامور عفواً و لا يهريق محجمة دم... .(8)»؛
جواب امام (ع)
اگر قرار بود به وسيله كارسازي و معجزه اوضاع برايش درست مي‏شد، براي پيغمبرصلي الله عليه وآله مي‏شد و در زمان پيغمبرصلي الله عليه وآله انجام مي‏گرفت. در حالي كه پيغمبرصلي الله عليه وآله خودش در جنگ دندانش شكست، پيشاني‏اش خون آلود شد، در جنگ‏هاي مختلف شركت كرد و خودش وارد ميدان مي‏شد. پس معلوم است پيروزي بايد به وسيله جنگ باشد. اين جور نيست كه بگوييم براي پيغمبر اسلام‏صلي الله عليه وآله امكان داشت به وسيله معجزه اين كار محقق شود؛ اما تحقق پيدا نكرد و آن را گذاشتند براي حضرت مهدي(عج). موفقيت و پيروزي با جنگ و خونريزي است. «...كلاً والذي نفسي بيده(9)...» بعد فرمود: «...حتي نمسح نحن و انتم العرق و العلق(10)...»؛ نه اين جور نمي‏شود مگر اين‏كه ما و شما در ميدان جنگ، جنگ كنيم و خوني ريخته شود و عرقي بريزيم در راه جهاد «...ثم مسح جبهته(11)...»؛ سپس حضرت (ع) دستي به پيشاني خود كشيد و فرمود بايد عرق‏ها جاري شود.
از اين قبيل روايت‏ها استفاده مي‏شود كه قيام حضرت يك قيام طبيعي و عادي است همراه جنگ و خونريزي و امثال اين‏ها. چنان نيست كه خود به خود درست شود. وقتي اين‏طور شد، ما بايد وضع موجود را ارزيابي كنيم. ما انتظار داريم جهان يك روزي در اختيار حضرت مهدي(عج) باشد و در اختيار اسلام باشد و حضرت اين را به وسيله جنگ انجام مي‏دهد.
سئوال‏ها
يك مقداري هم دقت داشته باشيم در وضع موجود و زمان حاضر: سلاح‏هاي موجود، مجهز بودن كشورها به اسلحه‏هاي مختلف اتمي و غير اتمي. آينده هم نمي‏دانيم به كجا مي‏رسد. اين وضع موجود را بايد ارزيابي كنيم. بايد حساب شود حالا با اين وضع ما چه كار كنيم؟ ما چه وظيفه‏اي داريم؟ آيا وظيفه شيعيان در برابر چنان آرمان مهمي اين است كه تنها براي حضرت و ظهورش دعا كنند و جشن و چراغاني داشته باشند. البته اين‏ها اشكال ندارد بايد اين كارها را بكنيم؛ اما آيا وظيفه منحصر به اين‏ها است؟ آيا نبايد جهان براي ظهور حضرت آمادگي پيدا كند تا حضرت مهدي(عج) ظهور فرمايد. اين آمادگي را چه كسي بايد به وجود آورد؟
آيا شيعيان در اين قسمت مسؤوليت ندارند؟ آيا آن‏ها نيستند كه چنين حكومتي را انتظار دارند، پس بايد زمينه‏اش را فراهم كنند. من فكر مي‏كنم آمادگي حتماً لازم است. اين آمادگي خود به خود به وجود نمي‏آيد، ما بايد آن را به وجود بياوريم. البته شايد در طول زمان يك مقداري از آن به وجود بيايد؛ ولي آن كساني كه منتظر چنين حكومتي هستند، بايد زمينه آن را فراهم كنند.

آرمان‏ها

باز مي‏گرديم به آرمان‏هايي كه اول داشتيم؛ مثلاً ما مي‏گوييم حضرت مي‏آيد تا همه جهان را مسلمان بكند. آيا براي پذيرفتن اسلام آمادگي لازم نيست؟ آيا نبايد كاري كرد كه مردم جهان آماده پذيرش اسلام باشند؟ الآن چه مقدار آماده‏اند؟ مردم و ما چه مقدار در اين قسمت سرمايه‏گذاري كرده‏ايم؟ اين مسأله مهم است. ما مي‏گوييم حضرت مي‏آيد تا شرك و بت‏پرستي را ريشه‏كن كند. شما توجه داريد كه وضع جهان الآن چگونه است؟
آيا مي‏دانيد بيش‏تر مردم جهان مشرك هستند؟ اين بودايي‏ها و امثال اين‏ها همه مشرك هستند. در بسياري از كشورها بت پرستي رايج است. ما چه مقدار مبارزه با شرك داشته‏ايم و مردم را براي پذيرش توحيد آماده كرده‏ايم؟
آيا فكر كرده‏ايم امام(ع) مي‏خواهد بيايد با شمشير همه اين‏ها را بكشد، اين كه نمي‏شود. حضرت مي‏آيد تا يك حكومت واحد جهاني تأسيس كند. ما چه مقدار كار كرده‏ايم؟ آيا وظيفه نداريم؟ ما انتظار داريم حضرت ظهور بكند و ستم را براندازد. ما براي مبارزه با ستم در ايران خودمان چه كرده‏ايم و چه بايد بكنيم؟ آيا در مورد اجراي عدالت كامل در خود ايران چه مقدار موفق بوده‏ايم؟ در كشورهاي ديگر چه كاري كرده‏ايم؟ نبايد جهان آماده باشد كه اين ظلم برطرف شود. انتظار داريم كه حضرت بيايد با معجزه اين كار را بكنند؟ فكر نمي‏كنم اين‏طور باشد. اين‏ها در صورتي امكان دارد كه ما آمادگي داشته باشيم و جهان را براي آن آماده كنيم.

مراحل آماده سازي

مرحله اول
در اين باره من به دو قسمت اشاره مي‏كنم: يك قسمت راجع به خود ما است. ما انتظار داريم حضرت ظهور كند و حكومتي تأسيس كند كه طبق قوانين اسلام اداره شود و ستم هم نباشد.
آيا ما در زندگي شخصي خودمان ظلم نداريم؟ آيا با دوستان و اطرافيان خود واقعا عادل هستيم؟ هيچ ظلمي نمي‏كنيم؟ آيا ما به زن‏ها، بچه‏ها، همسايه‏ها و همكارانمان ظلم نمي‏كنيم؟ پس ما منتظر حضرت هستيم كه بيايد گردنمان را بزند؟! پس اول كار اين است كه خودمان به اسلام عمل بكنيم. اول راهش اين است كه ما خودمان به آنچه انتظار داريم كه حكومت حضرت مهدي(عج) بيايد و تحقق بخشد، عمل بكنيم. اگر چنين شد، جزء ياران امام مي‏شويم و اما اگر خودمان ظالم هستيم، ستمكار هستيم، اگر در اجتماع خودمان ستم فراوان است، چه كسي بيايد اصلاح كند؟ ما نبايد انتظار داشته باشيم حضرت بيايد و ما مشمول پاكسازي حضرت قرار بگيريم.
ما بايد سعي كنيم احكام اسلام را - چنان كه هست - اجرا كنيم و بر اساس اخلاقيات و اجتماعيات آن خودمان را اصلاح كنيم. فرض بفرماييد اگر جمعيت 60 ميليوني شيعه ايران همه خوب شدند و مسلمان واقعي شدند، مي‏توانند يار و ياور امام باشند.
مرحله دوم
مرحله دوم اين است كه ما بتوانيم همين مسأله را به جهانيان تفهيم كنيم و بگوييم اگر شما هم مي‏خواهيد زندگي‏تان خوب شود، بايد به مسائل اسلامي عمل كنيد. اگر بتوانيم يك حكومت عادل بدون ظلم و طبق قوانين اسلام پديد آوريم، مي‏توانيم به جهانيان بگوييم ببينيد چه جور حكومت ايران حكومت عادلي است، احكام اسلام چگونه شكوفا شده و عالي شده، شما هم اين كار را بكنيد. به علاوه بايد با وسائل گوناگوني كه در اختيار داريم، اسلام و ارزش‏هاي اسلامي را در جهان معرفي كنيم. وقتي جهان آماده شد؛ يعني همه كساني كه در جهان زندگي مي‏كنند اين جور آمادگي پيدا كردند؛ وقتي آن‏هايي كه سلاح مي‏سازند، حتي دانشمندان و آن‏هايي كه علوم را در اختيار دارند اين مسائل را پذيرفتند، آن وقت مي‏توان گفت زمينه ظهور حضرت مهدي(عج) فراهم شده است.
خوب است ما ابتدا وظيفه خودمان را بدانيم و در اين راه كوشش بكنيم. بنده فكر مي‏كنم مسأله انتظار مهدي موعود(عج) و نجات دهنده غيبي يك عقيده مهم و سازنده‏اي است كه اگر ما شيعيان درست عمل مي‏كرديم، الآن وضع جهاني خيلي بهتر از حالا بود و در نهايت هم بايد ما اين كار را بكنيم. آن كسي كه مي‏تواند اين كار را ترويج كند، روحانيت است.
اين كارهاي معمولي مانند برگزاري جشن‏ها و امثال اين‏ها در مورد امام زمان(عج) مطلوب و خوب است؛ اما اصل هدف در خصوص حضرت گم شده، بايد جامعه را به اين سو حركت دهيم.
خاتمه بحث
در پايان فقط دو روايت را عنوان مي‏كنم:
روايت اول: آمادگي عقلي
يك روايت از امام صادق‏عليه السلام است «اذا قام قائمنا(12)...»؛ وقتي حضرت قيام مي‏كند. «...وضع يده علي رؤوس العباد(13)...»؛ دستش را بر سر بندگان قرار مي‏دهد. حالا «وضع يده»؛ يا دست خدا يا دست خودش است، دو احتمال است. به هر حال، دستش را بر سر بندگان قرار مي‏دهد و عقل‏هاي اين‏ها را متمركز مي‏سازد. «...فجمع به عقولهم(14)...»؛ و اخلاق آن‏ها را كامل مي‏كند؛ «و اكمل به اخلاقهم(15)...»؛ به وسيله اين آمادگي پيدا مي‏كنند حق را بپذيرند؛ چون ستم نتيجه جهالت است. نپذيرفتن اسلام نتيجه ناداني است. اگر مردم عقلشان به جا آمد و توانستند مسائل واقعي را درك بكنند، اسلام را قبول مي‏كنند.
از اين روايت معلوم مي‏شود در زمان حضرت مردم آمادگي عقلي پيدا مي‏كنند اما اين هم به وسيله معجزه نيست. زمينه‏اش را بايد آن كساني كه در انتظار حضرت هستند، به وسيله تبليغات و مسائل ديگر فراهم كنند.
روايت دوم : آمادگي براي ظهور
روايت ديگري است كه ابوجعفرعليه السلام مي‏فرمايد:
«اتري من حبس نفسه علي‏اللَّه (عزّ و جّل) لايجعل‏اللَّه له مخرجاً(16)...»؛ يعني هر كسي كه نفس خودش را وقف خدا بكند فكر مي‏كنيد كه خدا مخرجي را برايش قرار نمي‏دهد، راه نجات برايش قرار نمي‏دهد؟! بعد فرمودند «...واللَّه ليجعلن اللَّه له مخرجاً(17)...»؛ به خدا قسم، خداوند مخرجي را برايش قرار مي‏دهد؛ اما به شرطي كه خودش را وقف كند. ما نمي‏دانيم چه مقدار خودمان را وقف امام زمان(عج) كرده‏ايم و در راه قيام حضرت و حكومت مهم جهاني او اقدام كرده‏ايم. نمي‏دانيم آيا ما هم تابع يك حالت موجود نيستيم؟ ما كه بايد مردم را ارشاد و هدايت بكنيم، ما هم تابع وضع موجود نيستيم؟ آن كسي كه خود را وقف كرده فكر مي‏كنم غير از ما باشد! همان‏ها بودند كه در جبهه خودشان را وقف كرده بودند. آن‏ها بودند كه به اين اميد كارهايي كردند. منتظران حضرت همان‏ها بودند كه در جبهه‏ها بودند. آقايان يادشان هست در زمان جنگ جوان‏هابا چه شور و عشقي خود را فدا مي‏كردند. واقعاً خود را فدا مي‏كردند. آن‏ها منتظر واقعي بودند. «...رحم‏اللَّه عبداً حبس نفسه علينا(18)...»؛ خدا رحمت كند كساني را كه نفس خود را براي ما حبس و وقف مي‏كنند. «...رحم‏اللَّه عبداً احيا امرنا(19)...»؛ خدا رحمت كند مردمي را كه امر ما را احيا كنند؛ يعني حكومت ما را احيا كنند؛ يعني برپا بدارند و ترويج كنند.
اين خود به خود شدني نيست. آمادگي مي‏خواهد، آمادگي جنگي مي‏خواهد. وقتي مردم واقعاً آماده باشند براي اين‏كه در راه اين هدف بزرگ جنگ بكنند، سلاح و نيرو لازم دارند.
امام صادق‏عليه السلام مي‏فرمايد:
خودتان را براي ظهور حضرت مهدي(عج) آماده كنيد ولو به ذخيره كردن يك تير. خودتان را براي ظهور حضرت آماده كنيد ولو اين‏كه يك تفنگ بخريد و يك تير آماده كنيد. آمادگي بالاتري را مي‏گويد به حدي كه واقعاً در برابر جهان و سلاح‏هاي پيشرفته جهان آمادگي پيدا بكنيد. اين خيلي مهم است.
انتظار اين است كه به‏طور جدي در اين مسير باشيم. مردم را و خودمان را براي آمادگي در اين راه آماده كنيم تا از اصحاب واقعي و ياران امام زمان(عج) شويم. ان‏شاءاللَّه.
ان شاءاللَّه خداوند زمينه ظهور حضرت را فراهم كند و ما را زمينه ساز تأسيس حكومت جهاني اسلام قرار دهد.
 
بيانات مقام معظم رهبری در چهارمين نشست «انديشه‌هاى راهبردى»‌ با موضوع آزادی PDF
بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اولاً خيلى خوشحالم و حقيقتاً خيلى متشكرم از يكايك حضار، بخصوص برادران و خواهرانى كه زحمت كشيده بودند، تحقيق كردند، مقاله تنظيم كردند، بعد كوشش كردند آن مقاله را خلاصه كردند - پيدا بود ديگر، مقاله‌ها كاملاً خلاصه شده بود - كه بايد خدا به ما توفيق بدهد، بتوانيم اصل مقاله‌ها را كه حالا چاپ كردند، در اختيار گذاشتند، وقت كنيم و ان‌شاءاللّه ببينيم. حالا بنده كه اقبال اين وقت پيدا كردن را بعيد است داشته باشم، اما دوستان خوب است به اصل مقالات مراجعه كنند و تأمل كنند؛ چون ما با اين مقوله كار داريم. همچنين از مجرى محترم و عزيزمان آقاى دكتر واعظزاده كه طبق معمول با سخنان كوتاه، مطالب زيادى را بيان ميكنند و با تظاهر كم، عقبه‌ى وسيعى از كار را با خودشان اين طرف و آن طرف ميكشانند، تشكر ميكنم. واقعاً ايشان و همكارانشان خيلى زحمت ميكشند؛ ميدانم.
لازم است يك تشكر ويژه هم از همه‌ى دست‌اندركاران بكنيم. خب، اين روزها مشاهده ميكنيد به تبع اين گلاويز شدن‌هائى كه استكبار جهانى و در واقع دشمن درجه‌ى يك آزادى، با كشور ما و با جمهورى اسلامى پيدا كرده - سر همين قضاياى اقتصادى و آثار آن بر عملكرد مجموعه‌ى حكومت و در زندگى مردم - طبعاً يك دغدغه‌ى عمومى در فضاى سياسى كشور وجود دارد؛ يعنى هيچكداممان فارغ از اين فكر نيستيم؛ در عين حال اين كار اصلى و اساسى و بلندمدت، دچار وقفه و تعطيل نشد؛ يعنى تقريباً به طور دقيق، طبق همان برنامه‌ريزى‌اى كه كرده بودند، اين اجلاس در زمان خود تحقق پيدا كرد. اين، بنده را، هم خوشحال ميكند، هم متشكر ميكند از همه‌ى دست‌اندركاران.
جمهورى اسلامى از برگزارى جلسات نشستهاى انديشه‌هاى راهبردى چند هدف عمده دارد، كه اين هدفها را ما نميخواهيم فراموش كنيم و از جلوى چشممان خارج كنيم.
ادامه مطلب...
 
بيانات مقام معظم رهبری در سومين نشست «انديشه‌هاى راهبردى»‌ با موضوع زن و خانواده PDF
سم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اللّهمّ سدّد السنتنا بالصّواب و الحكمة
خوشامد عرض ميكنم به همه‌ى برادران و خواهران، و تشكر ميكنم از شركت حضار محترم در اين كار دسته‌جمعىِ بسيار بااهميت. همچنين تشكر ويژه‌اى دارم از سخنرانان و سخنگويان؛ چه آنهائى كه مطالبى را عرضه كردند، چه آنهائى كه اعتراضاتى را بيان كردند. از رئيس و مدير برنامه، جناب آقاى دكتر واعظزاده هم صميمانه تشكر ميكنم؛ هم به خاطر اداره‌ى خوب اين جلسه، و هم بيشتر به خاطر تمهيد و سازماندهى اساسى‌اى كه براى شكل و محتواى اين جلسه، ايشان به كمك يك جمعى در طول چند ماه انجام دادند.

هدف از اين جلسه و اين نشستها، تبادل نظر عالمانه با جمعهاى نخبگانى است درباره‌ى مسائل اساسى كشور. اگر گفته ميشود انديشه‌هاى راهبردى، بله، در واقع سعى بر اين است كه به يك انديشه برسيم؛ منتها ميتوان تقسيم كرد، تنويع كرد؛ انديشه در باب عدالت، انديشه در باب زن و خانواده؛ بعد فهرست طولانى‌اى داريم در حدود بيست و چند موضوع، كه هر كدام از اينها عنوان انديشه رويش دارد؛ انديشه‌ها به اين لحاظ است؛ والّا بنا بر اين است كه اين جمع نخبگانى با زايش فكرى و معنوى و كمكى كه به اسلام و نظام جمهورى اسلامى خواهند كرد، ان‌شاءالله در هر زمينه‌اى به يك نظر واحد و يك انديشه‌ى واحد برسيم.
ادامه مطلب...
 
امكان و ضرورت تحقق جامعه ديني PDF
ضرورت حركت به سمت جامعه ديني در همه ابعاد تا چه اندازه مي‌تواند براي ما حياتي باشد؟ آيا اين ضرورت آنچنان كه بايد و شايد درك شده است؟دراين مورد با حجت الاسلام دكتر عبدالعلي رضايي صاحب كتاب «تمدن اسلامي» وعضو هيأت علمي دفتر فرهنگستان علوم اسلامی به گفت‌وگو نشستيم كه حاصل اين نشست پيش روي شما است.

- مهندسي جامعه‌اي ديني والهي در دنياي معاصرتا چه حد ضروري است واهمال درباره اين ضرورت به كجا مي‌انجامد؟
جامعه ايران اسلامي به‏ عنوان وارث تمدن و فرهنگ كهن، كه آميزه ‏اي از دو عنصر «ايراني» و «اسلامي» است از نقادان جدي تمدن مادي، بلكه از داعيان و مدعيان تمدني نوين با صبغه اسلامي است. اين تمدن نوين به آرامي، اما پيوسته و مستحكم، با شعارهايي نو و البته برخاسته از فرهنگي عميق و ريشه‏ دار در حال احيا شدن است. بديهي است كه اقتباس كردن از علم سكولار و تمدن مادي، با اين همه اختلاف در مبادي (مقدمات، ابتداييات و ضروريات)، مباني (زيربناها، زيرساخت‌ها و استدلالات) و نتايج (محصولات، خروجي‌ها و فرآيندها) نمي‏تواند تصميمي عقلاني باشد. مدرنيته محصول تمدن سكولار است كه با آرمانشهر تمدن الهي فرسنگها فاصله دارد. تمدن موجود را نه مي‏توان به سادگي فراموش كرد و از كنار علوم، ساختارها و محصولات آن به ‏راحتي گذشت، و نه مي‏توان مطلقاً از آن بهره برد و در عين حال بر شعار «توحيدمحوري» در مقام «انگيزه، انديشه و عمل» در هر سه بعد فردي، اجتماعي و تاريخي تكيه كرد. طريق وسط كه همواره حكم عقل متعبد بوده است، تنها شيوه‏اي است كه مي‏تواند جوامع اسلامي را از خطرات حاكميت نظام ارزشي مادي برهاند و در عين حال، آنها را از استفاده از بخش قابل‏ توجهي از محصولات آن در دوران گذر محروم نسازد. در هر حال، اقتباس محض از علم و تمدن مادي، به ‏غايت خطرناك است و همين امر است كه به ‏عنوان يك دليل سلبي، ضرورت بحث درباره مهندسي تمدن اسلامي را تمام مي‏كند. در غير اين صورت، انفعال، بلكه انحلال، در نظام ارزشي بيگانه و دست كشيدن از شعارهاي محوري خود در نظام اسلامي اجتناب‏ ناپذير خواهد بود؛ حقيقتي كه ديروز در بخش عمده‏اي از جهان اسلام رخ نشان داد و اگر امروز انديشمندان نظام نوپاي اسلامي در ايران، از گذشته عبرت نگيرند، فردايي روشن‏تر از آنچه بر امت اسلامي رفته است، در انتظار جامعه ما نخواهد بود.

از عمده دلايل سلبي ديگر براي پرداختن به بحث علم ديني و مهندسي تمدن الهي هجوم همه‏ جانبه تمدن مادي با صور و اَشكال گوناگون، به هيمنه تمدن اسلامي است. در واقع «توحيدمحوري» به ‏عنوان ويژگي اصلي جوامع الهي، از صدها سال پيش - خصوصاً هزاره سوم ميلادي - مورد تهاجم همه ‏جانبه نظام مفاهيم، معادلات و محصولات مادي قرار گرفته است. تمدن مادي از سالها پيش با طرح شعار جهاني‏ سازي، عملاً گام هايي در برخورد با شالوده تفكر توحيدگرايي برداشته است. ساده‏لوحانه است اگر دايره اين برخورد را صرفاً در گستره ضيق امور اقتصادي، محدود بدانيم و از هجوم اصلي دشمن در دو عرصه سياست و فرهنگ، خصوصاً نظام ارزش‌ها، بينش‌ها و دانش‌ها، غفلت كنيم.

مشابه ‏سازي، از شگردهاي اصلي دشمنان نظام توحيدي در طول تاريخ
- بويژه سده ‏هاي اخير - بوده است. دفاع موذيانه و هم‏زمان از «تحجر و روشنفكري» و تلاش براي اشاعه اين افكار در ميان مللي كه به آنها «جهان سوم» مي‏گويند، در غالب اوقات مؤثّر افتاده است، زيرا جوامع اسلامي با غفلت يا تغافل از فرهنگ كهن خود، مسحور شعبده‏ هاي فناوري مادي گشته و با فراموش كردن پيشينه درخشان خويش در عرصه علم و ادب و فرهنگ، ريزه‏ خوار اين خوان شده ‏اند. ظهور نظام هاي بشرساخته‏ اي همچون بهائيت، وهابيت، و طالبانيزم و امثال آن در سالها و سده‏ هاي اخير، نشان از آن دارد كه برنامه‏ ريزي تمدن مادي براي شكستن پايه‏ هاي اعتقادات تحت‏سلطه، كارگر افتاده است و شعار «جهاني‏ سازي» نيز با همين ابزار و شيوه ‏هاي حاكميت نظام الحادي را بر جوامع اسلامي تضمين مي‏كند.

در اين حال، طبيعي است كه اسلام مكتب ضدحقوق بشر قلمداد شود! با حذف آخرين لوح دعوت پيامبران الهي (يعني اسلام) از لوح قلوب اهل توحيد، منشور ماده ‏پرستي مدرن سرلوحه رفتار اجتماعي ملل دنيا قرار خواهد گرفت و اين بار نه‌تنها سوسياليزم، بلكه اسلام و مكاتب توحيدي را هم بايد تنها در موزه تاريخ جست‌و‌جو كرد.

از طرفي وقوع انقلاب اسلامي ايران مانع جدي بر سر راه توسعه نظام سرمايه‌ داري بوده و از اين رو نمي‏توان انتظار سازگاري تئوريك بين انقلاب اسلامي ايران و شعارهايي همچون «جهاني شدن، هماهنگ‏سازي اعتقادات بشري» و امثال آن را توقع داشت؛ زيرا اينها پديده ‏هايي متفاوت و برخاسته از چند خاستگاه متفاوت هستند.

امروز انقلاب اسلامي ايران پرچم دفاع از اسلام، بلكه كليه مكاتب ناب توحيدي را در دنياي مادي برداشته است تا تحقير دوباره اديان الهي را مانع شود. شعارمحوري انبياء(ع) نيز در جريان تاريخ چيزي جز «عدالت‏ گستري» در كره خاك نبوده است، و امروز اين شعار را با جديت تمام تهديد و تحديد مي‏كنند. همين شيوه برخورد هم ما را براي تفكر پيرامون موانع و راهكارهاي وصول به تمدن الهي، دوچندان مي‏كند و اين يكي ديگر از دلايل ضرورت طرح اين بحث است.

- آيا مدل‌هاي موجود توانسته‌اند نيازهاي وجودي بشر را پاسخ دهند؟
ناكارآمدي مدل‌هاي مادي در پاسخ‏گويي به نيازهاي فطري بشردليل ديگري براي لزوم مهندسي تمدني جديد است.
مدل‌ هاي مادي موجود گرچه توانسته ‏اند به صورت بخشي، نيازهاي فردي و اجتماعي انسان براساس چارچوب‌ هاي مادي را پاسخ دهند؛ اما قطعاً از پاسخ‏گويي به نيازهاي تكاملي و فطري بشر، ناتوان‏اند. اين واقعيتي است كه هيچ‏گاه به ‏صورت جدي، چه در مقام نظر و چه در عمل، طراحان و معماران تمدن مادي آن را دنبال نكرده ‏اند. اصولاً تفسير آنان از تكامل و فطرت ناب بشري با آنچه مكاتب توحيدي معرفي مي‏كنند بسيار متفاوت است.

همين ناكارآمدي مدلهاي مادي و ارائه تفسيرِ نامتناسب با فطرت بشري دليل روشني بر ناتواني اين مدلها در تحقّق و توسعه اهداف جامعه الهي است. توانمندي اين الگوها قطعاً در حاكميت بخشيدن به نظام ارزش مادي، قابل‏ دفاع است، اما هرگز اين روشها براي گسترش تعبد در جوامع الهي طراحي نشده‏ اند. اين واقعيت نيز مي‏تواند عزم انديشمندان جامعه اسلامي را براي تدوين علم اسلامي بيشتر كند؛ علم اسلامي كه بتواند نيازهاي فطري بشر را با هدف حاكميت ارزش‌هاي ناب توحيدي پاسخ دهد.

از ديگر دلايل سلبي، اشباع شدنِ روح بشر معاصر از شعارهاي تمدن مادي است؛ شعارهايي كه تا ديروز از جذابيت زيادي برخوردار بود، اما هنگامي كه انسان توحيدي و غيرتوحيدي آنها را تجربه كرد، پوچ بودن غالب آنها ثابت شد. طبيعي است تنزل اين جذابيت ها بر گزينش شعاري نو را ضروري مي‏كند؛ شعاري كه نواقص موجود را در بر نداشته باشد و بتواند روح تشنه بشر را سيراب كند. در غير اين صورت، نااميدي از كمال شعارهاي پيشين و نبود شعارهاي نوين، جوامع را به مرز انتحار اجتماعي سوق خواهد داد. البته ارائه شعارهاي جديد امري است كه بايد تحقق آن را در فراسوي حكومت اسلامي جست‌و‌جو كرد.

- اهداف مهندسي جــامعــه ديني براساس تمدن اسلامي چيست؟
هدف نخست ايجاد زمينه تحقق آرمان‌هاي ديني از طريق تمدن‌ سازي است.
اصولاً تحقق شعارها و آرمانهاي ديني در گرو توليد علم ديني و ايجاد تمدن اسلامي است و اين تمدن نيز به نوبه خود منوط به شامليت و جامعيت دين بر روابط فردي و اجتماعي است. مكتبي كه نتواند كارآمدي خود را در قالب سرپرستي تكامل الهي به اثبات برساند و احكام خود را در بستر جامعه و تمدن جريان دهد و وظايف يك شهروند جامعه را از مهد تا لحد ساماندهي كند، حتماً از جامعيت لازم برخوردار نيست. در اين صورت چنين مكتبي نخواهد توانست دو حوزه «اعتقاد» و «عمل» اجتماعي را به يكديگر پيوند زند.

البته در ميان مذاهب اسلامي، تنها تشيع از قدرت نظام ‏سازي و ايجاد تمدن توحيدي برخوردار است. مهم‏ترين نمونه عيني اين توانمندي، حكومت ده ‏ساله نبوي و حاكميت پنج‏ ساله علوي است كه الگويي كامل از يك دولت قدرتمند اسلامي را به جامعه و تاريخ بشري معرفي كرد. بدون‏شك، اگر انحرافاتِ پس از رحلت نبي‏ اكرم(ص) به‏ وقوع نپيوسته بود، اين دو حكومت مي‏توانست در قالب يك تمدن نوين الهي رخ نشان دهد و بشر را از رنج تاريخي ظلم و ناسپاسي رهايي بخشد؛ اما سنت الهي چنين است كه اين دو الگوي كامل به ‏دست با كفايت آخرين ذخيره الهي(عج) و در زمان موعود، به ‏صورت مستمر، حياتي دوباره يابد تا همگان از حاكميت احكام الهي در عينيت بهره‏مند شوند.

- انقلاب اسلامي ايران در راستاي اقامه تمدن اسلامي چقدر زمينه‌ساز بوده است؟
از ديگر ادله‏اي كه ضرورت بحث از تمدن‏ سازي اسلامي را تمام مي‏كند، وجود نيازهاي اساسي انقلاب اسلامي است كه امروز توانسته است پرچم دين‏ محوري را در اداره عيني جامعه به اهتزاز درآورد. گرچه قدرت سياسي، فرهنگي و اقتصادي نظام اسلامي ايران هيچ‏گاه قابل‏ قياس با حكومت موعود جهاني به رهبري حضرت مهدي(عج) نيست و هيچ‏يك از رهبران انقلاب اسلامي نيز چنين داعيه‏ اي در سر نداشته ‏اند، اما چون اين حركت مؤثر در ساختارها و روابط موجود جهاني، با نام «دين» به وقوع پيوسته است و هدف اصلي خود را زمينه‏ سازي براي اقامه تمدن اسلامي مطرح كرده است، عملاً رسالت انديشمندان مسلمان را در ارائه بحث «مهندسي تمدن اسلامي» مضاعف مي‏سازد.

- آيا مي‌توان از جهاني‌شدن اسلامي در برابر «جهاني سازي‌غربي» سخن گفت؟
آخرين دليل اثباتي را مي‏توان در «حكومت جهاني» به ‏عنوان محوري‏ترين شعار هر دو تمدن مادي و الهي جست‌و‌جو كرد. به بيان بهتر، هر دو تمدن داعيه سرپرستي تكامل اجتماعي بشر را در طول تاريخ داشته‏ اند و به شعار «جهاني‏ سازي و جهاني‏ شدن» بر پايه نظام ارزشي خود، اعتقاد جدي دارند. اين شعار الزاماتي را براي طرفين ايجاد مي‏كند كه كمترين آنها بحث جدي درباره تمدن‏ سازي و ترسيم دكترين نظامات اجتماعي بر پايه دنياپرستي يا خداپرستي است. گرچه تمدن مادي قرن‌هاست اين بحث را به ‏صورت نظري و عملي دنبال كرده است، كماكان طرح اين بحث بنيادين براي داعيه‏داران تمدن الهي حياتي است. تبيين شاخصه‏ ها و چارچوب تمدنِ نوين اسلامي، گام نخست در تجديد حيات دين در دو صحنه عمل اجتماعي است و عملي شدنِ اين مهم تنها از عهده انديشمندان دردآشناي اسلام، مورد انتظار است.

براي مهندسي تمدن اسلامي به چه فاكتورها و عواملي نيازمنديم؟
براي دستيابي به تمدن اسلامي نيازمند تبيين عوامل «درونزا» و «برونزا» هستيم.
مهمترين عامل بيروني كه مي‏تواند حدود و ثغور يك تمدن را ترسيم كند همان فلسفه تكامل است كه با نگاه به جريان تاريخي حركت بشر و نوع تفسيري كه از اين حركت ارائه مي‏دهد، عملاً چارچوب تمدن را به تصوير مي‏كشد. طبيعي است هر انديشه‏اي كه فاقد فلسفه تكامل باشد، نخواهد توانست سيماي تمدن موجود خود را براي خود و ديگران رسم كند.

اما اين عامل بيروني تنها در كنار فلسفه ‏اي ديگر به نام فلسفه شدن (يا فلسفه چگونگي) كه ترسيم ‏كننده تغييرات عيني يك پديده (همچون تمدن) است مي‏تواند تعريف كاملي از موضوع ارائه كند. نبود فلسفه شدن، به معناي باقي ماندن فضاي بحث در مفاهيم نظري محض است كه البته نمي‏توان از چنين فضاي ضيقي انتظار معجزه عملي داشت؛ همچنان كه اگر هر دو فلسفه تكامل و چگونگي در ذهن معماران يك مكتب طراحي شده باشد اما اين انديشه فاقد منطق و متدولوژي تغييرات عيني باشد، باز نمي‏توان از عهده تفسير مراحل پيدايش، تغييرات و تكامل يك شي‏ء متغير و متحرك برآمد. تنها در اين حال است كه سخن گفتن از مهندسي تمدن اسلامي جايگاهي منطقي و واقعي خواهد داشت.

پس مهمترين عامل درونزا در مهندسي تمدن اسلامي فلسفه شدن يا چگونگي است كه براساس آن مي‏توان تغييرات يك پديده را دائماً ترسيم كرد؛ اما اين فلسفه گرچه فلسفه عمل محسوب مي‏شود، به‏خاطر روح حاكم بر آن (و هر فلسفه مادي يا الهي) نمي‏توان آن را بدون واسط، در عينيت جريان داد. سرپل ارتباطي مفاهيم نظري يك فلسفه (حتي اگر فلسفه عمل باشد) «منطق و متدلوژي» است. در واقع با اين واسط مي‏توان به «مفاهيم، معادلات و برنامه ‏هاي» عيني دست يافت.

روشهايي كه به ‏عنوان سه منطق مهندسي تمدن اسلامي، قابل‏طرح‏اند و حول محور فلسفه شدن يا چگونگي، هماهنگ مي‏شوند عبارت‏ اند از:
روش استنباط احكام اجتماعي‏
روش توليد معادلات كاربردي‏
روش طراحي برنامه‏ هاي اجرايي‏
طبيعي است چون هر سه منطق، موضوع مهندسي تمدن اسلامي به‏ شمار مي‏روند، به‏ ناچار بايد از متن جهان‏ بيني الهي استخراج شوند.

- ديدگاه‌هاي موجود در خصوص علم ديني كه پايه جامعه ديني خواهد بود چند دسته‌اند؟
يكي ديگر از سرفصل‌هاي اين مباحث، بررسي نظريه ‏هاي موجود در خصوص علم اسلامي است. در اين خصوص سه ديدگاه اساسي وجود دارد.
ديدگاه اول) ضرورت اداره جامعه اسلامي براساس فقه سنتي (فقه فردي)است.
رايج‏ترين نظريه موجود كه طرفداران و منتقدان بسياري نيز دارد، ديدگاهي است كه فقه فردي را ابزار كارآمد اداره جامعه اسلامي معرفي مي‏كند.

ديدگاه دوم) ضرورت اداره جامعه اسلامي براساس فقه پويا مي‌باشد.
از ديگر نظرياتي كه پس از تشكيل حكومت اسلامي در ايران جناح‌هاي مختلفي از انديشمندان جامعه مطرح كردند ضرورت تمسك به فقه پويا براي اداره جامعه اسلامي است. اين گروه با متهم كردن فقه موجود به ضيق بودن محدوده موضوعات آن و لزوم توسعه در موضوعات فقهي به‏گونه‏اي كه بتواند ابزار اداره حكومت اسلامي و پاسخگوي مسائل مستحدثه باشد، از انديشه خود در اين مورد دفاع مي‏كنند. اين ديدگاه قائل به ضرورت احصاي موضوعات فقهي و استنباط احكام موضوعات جديد از طريق توسعه موضوعات است.

ديدگاه سوم) ضرورت اداره جامعه اسلامي براساس فقه حكومتي (فقه اجتماعي) است.
ديدگاه سوم كه خود مشتمل بر دو نظريه است، كارشناسي اسلامي را محور اداره جامعه اسلامي و ضـــرورت مديريت اجتماعي مي‏داند. اما در عين حال طرفداران اين ديدگاه در تحديد دايره كارشناسي اسلامي عملاً به دو نظريه ذيل گرايش پيدا مي‏كنند:

نظريه نخست: «گرچه كارشناسي اسلامي» اصل ضروري در امر حكومت است، نفس كارشناسي را بايد به حوزه علوم انساني محدود كرد. تنها در اين حيطه است كه مي‏توان از دين، نقشِ محوري را انتظار داشت و دو حوزه «موضوعات» و «احكام» را در اين راستا مورد بررسي و بحث كارشناسي قرار داد.

نظريه دوم: بايد از نقشِ محوري دين در تمامي گستره علوم، اعم از علوم انساني، علوم تجربي و علوم پايه دفاع كرد و معناي كارشناسي ديني را به تمامي حوزه‏ ها تعميم داد. اصولاً مجموعه علوم نقشي اساسي در ايجاد تمدن الهي دارند. از اين رو تنها با ديني كردن خاستگاه، جايگاه و پايگاه علوم مي‏توان متوقّع بود كه كارشناسي نيز صبغه ديني پيدا كند. البته پيش از اين مهم بايد فقاهت (يا اصول فقه) موجود را كه به‏ عنوان روش استنباط احكام الهي مورد استفاده علماي اسلامي قرار مي‏ گيرد، توسعه داد و بر اين اساس، «فقه اداره» را، كه همان «فقه حكومتي» است، به جامعه عرضه كرد.

پس براساس اين ديدگاه، توسعه روش فقاهت بايد در كنار تصرف در بنيان فلسفي و متدولوژي علوم كاربردي، مدنظر انديشمندان حوزه و دانشگاه قرار گيرد تا مجموعه اصول فقه، فقه حكومتي، علوم پايه (فلسفه فيزيك، فلسفه رياضي و فلسفه زيست‏شناسي)، علوم تجربي و علوم انساني عملاً در خدمت توسعه دين قرار گيرند. تنها بر اين اساس مي‏توان توسعه در روش برنامه ‏ريزي و اداره حكومت را بر پايه كتاب و سنت الهي تعريف كرد.

در هر حال، اگر نظام اسلامي فاقد چنين فلسفه‏ ها و روش‌هايي باشد و نتواند فلسفه شدن يا چگونگي را به‏عنوان محور هماهنگي سه روش توليد حكم، معادله و برنامه براساس دين تعريف كند، حتماً تضميني براي استمرار و توسعه حكومت اسلامي در كار نخواهد بود؛ چه رسد به اينكه پرچمداران اين حركت عظيم اسلامي داعيه اقامه تمدن نوين الهي را در قرن معاصر مطرح كنند. تمامي اينها سرفصل‌هاي مباحثي‏ اند كه بايد تدريجاً در جاي خود موشكافانه بررسي شوند.

اين سرفصل‌ها به مادي بودن مبادي، مباني و نتايج تمدن موجود و ضرورت شناخت اركان و ساختار اين تمدن و محصولات و فرآورده‏ه اي آن اشعار داشت و نقدي از برون قلمداد مي‏شد و نيز سرفصل‌هايي كه به نقش حوزه ‏هاي علميه امروز در مهندسي تمدن اسلامي و ضرورت تأسيس فلسفه ‏هاي تكامل، تاريخ، جامعه‏ شناسي، چگونگي (شدن) و برنامه‏ريزي با هدف آسيب ‏شناسي در فرهنگ حُجيّت حاكم بر حوزه‏ ها و نيز نقش دانشگاهها در اين مهندسي و نقد فلسفه تكامل، تاريخ و جامعه‏ شناسي موجود با هدف آسيب‏ شناسي مدل حاكم بر فرهنگ مديريت كلان اجتماعي و امر برنامه ‏ريزي اشاره داشتند و عملاً نقدي از درون قلمداد مي‏شدند. البته آنچه مكمّل نقد دروني محسوب مي‏شود بررسي مبادي، مباني، مواضع و موانع مهندسي تمدن اسلامي در سه سطحِ «توسعه، كلان و خرد» است.

منبع : روزنامه ایران