تشرف ملا حبيب اللّه و حاج سيد محمد صادق قمي |
|
مـلا حـبيب اللّه ، كه از متقين و مورد اعتماد است ، مؤذن مسجدي بود كه مرحوم حاج سيد محمد صادق قمي (ره ) آن را تاسيس كرد. ايشان فرمود: عـادت مـن ايـن بود، كه يك ساعت قبل از طلوع فجر، به مسجد مي آمدم و نافله شب رادر آن جا مـي خـوانـدم و وقتي هوا گرم مي شد بر پشت بام مسجد بجا مي آوردم و بعد ازاداء نافله بر سطح ايـوان مـرتـفع مسجد مي رفتم و قبل از اذان قدري مناجات مي كردم . وقتي كه صبح مي شد اذان مي گفتم و براي نماز پايين مي آمدم . ايـن بـرنامه را نزديك به بيست سال اجرا مي كردم . شبي از شبها كه تاريك بود و بادمي وزيد، بنابر عـادت بـه مـسـجد آمدم . ديدم در مسجد باز است و يك روشنايي درآن جا ديده مي شود. گمان كـردم خـادم ، در مـسـجـد را نـبـسته و چراغ را خاموش نكرده است . داخل شدم كه ببينم جريان چـيـسـت ، ديـدم سيدي به لباس علماء ايران درمحراب مشغول نماز است و آن روشنايي از چهره مبارك ايشان ساطع مي شود نه ازچراغ ! درباره آن سيد و صورت نورانيش تفكر مي كردم . وقتي از نماز فارغ شد، رو به من نمود و مرا به اسم صدا زد و فرمود: به آقاي خود (سيد محمد صادق قمي ) بگوبيايد. بـدون تـامل امر او را اطاعت نمودم و رفتم كه مرحوم حجة الاسلام سيد محمد صادق قمي را خبر كنم . چون به خانه اش رسيدم در را به آرامي كوبيدم . ديدم ، آن مرحوم درحالي كه عمامه خود را به سـر كرده ، پشت در ايستاده و مي خواهد از خانه خارج شود. سلام كرده و عرض كردم : سيد عالمي در مسجد است و شما را احضار نموده است . فرمود: آيا او را شناختي ؟ گـفـتـم : نه ، نشناختم ، ولي از علماء ولايت ما نيست . آقا! چقدر صورت او نوراني است ،من چنين صورت نوراني در مدت عمرم نديده ام . اما مرحوم سيد محمد صادق به من جوابي نمي داد. با ايشان بودم ، تا داخل مسجد شد. ديدم نسبت به آن سيد، ادب خاصي را رعايت مي كند و خضوع كاملي در برابر ايشان دارد. سلام كرد و نزديك ايشان نشست و با آن شخص مذاكره اي نمود. بعد از مدت زماني ، آن سيد از مسجد خارج شد. مـن كـه از خـضوع ايشان تعجب كرده بودم پرسيدم اين سيد كه بود؟ و چرا تا اين حدنسبت به او خضوع مي كرديد؟ رو به من نمود و فرمود: او را نشناختي ؟ گـفـتـم : نه ، از من تعهد گرفت كه در مدت حياتش ، اين جريان را بروز ندهم . بعد فرمود:آن آقا، مولاي من و تو، حضرت صاحب العصر و الزمان عجل اللّه تعالي فرجه الشريف بود. در ايـن جـا مـن بـه سوي در مسجد دويدم . ديدم در بسته و مسجد تاريك است و احدي در آن جا نيست . از سـخنان حضرت با ايشان چيزي نفهميدم ، جز آن كه امر به اقامه نماز جماعت صبح در اول فجر فرمودند. مـلا حبيب اللّه اين مطلب را بروز نداد، مگر بعد از وفات حجة الاسلام سيد محمدصادق قمي ، و بر صدق اين قضيه ، سه بار به قرآن كريم قسم خورد
كمال الدين ج 1، ص 119، س 28.
|