شنبه, 30 آذر 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5711
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1308077

اوقات شرعی



جستجو

Loading
سخنانی از امام صادق (ع) PDF

امام صادق (عليه السلام) در تأويل آيه شريفه «امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض (سوره نمل آيه 62) فرمودند: نزلت فى القائم من آل محمد عليهم السلام هو والله المضطر اذا صلى فى المقام ركعتين و دعاالله فأجابه و يكشف السوء و يجعله خليفة فى الارض

اين آيه درباره امام قائم (عليه السلام) نازل شده و او به خدا سوگند همان مضطرى است كه وقتى در مقام (كنار كعبه) دو ركعت نماز مى خواند و بعد از خدا طلب مى كند و پروردگار هم دعايش را مستجاب نموده و كشف سو مى نمايد و او را خليفه و رهبر روى زمين قرار خواهد داد.

تفسير قمي ، ج 2 ، ص 129، بحار الانوار ج 51، ص 48، ح 11

----------------------

من اقر بالائمة من آبائى و ولدى وجحد المهدى من ولدى كان كمن اقر بجميع الانبياء و جحد محمداً صلى الله عليه و آله نبوته

هر كه به امامان از نياكان و فرزندانم معتقد باشد و مهدى از فرزندانم را انكار كند، همانند كسى است كه به همگى پيامبران معتقد باشد و محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) را انكار كند.

اكمال الدين، ص 338 ، ح 12 ؛ بحار الانوار، ج 51 ، ص

----------------------

من سرّه أن يكون من أصحاب القائم، فلينتظر وليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر فان مات و قام القائم بعده، كان له من الاجر مثل اجر من أدركه، فجدوا و انتظروا هنيئاً لكم ايتها العصابة المرحومة

هر كه دوست دارد از ياران قائم باشد بايد انتظار كشد و از گناه پرهيز كند و بر اخلاقى نيكو باشد در حالى كه منتظر است. پس اگر چنين كسى پيش از قيام قائم درگذرد، او را پاداشى باشد مثل پاداش كسى كه قائم را درك كرده باشد. پس كوشش كنيد و انتظار كشيده كه گوارايتان باد اى گروه مورد رحمت.

غيبت نعماني ، ص 200 ح 16 ؛ اثبات الهداة، ج 3 ص 536 ، ح 488 ؛ بحار الانوار ، ج 52، ص 140، ح 50

----------------------

لو أدركته لخدمته أيام حياتى

اگر مهدى (عليه السلام) را درك مى كردم، تمامى روزهاى عمرم را به خدمت او مى پرداختم.

عقد الدرر ص 212؛ بحار الانوار، ج 51 ، ص 148، ح 22

----------------------

 
تشرف حسين مدلل PDF
سيد جليل علي بن عبدالحميد نيلي مي فرمايد: شـخـصـي ، كـه مـورد اطـمينان من مي باشد، قضيه اي را نقل كرد كه نزد بيشتر اهل نجف اشرف مشهور است .
او مي گفت : خانه اي كه من الان (سال 789 هجري ) در آن ساكنم ، ملك مردي ازاهل خير و صلاح بود كه به او حسين مدلل مي گفتند.
اين منزل از سمت غربي وشمالي به قبر مطهر اميرالمؤمنين (ع ) و به ديوار صحن مقدس متصل است .
حـسـيـن صاحب عيال و فرزند بود كه مبتلا به فلج شد، به طوري كه قدرت ايستادن نداشت ، لذا عـيـال و اطـفـالش در وقت حاجت او را حمل مي كردنند.
از طرفي به خاطرطول كشيدن مدت مـرض ، خـود و خانواده اش در شدت و فشار افتادند و به فقر وتنگدستي مبتلا و محتاج خلق شده بودند.
سال 720، يك شب ، بعد از آن كه ربع شب گذشته بود، پسر و عيال او از خواب بيدارشدند، ديدند كـه از خـانه و بام نور مي درخشد، به طوري كه چشم را خيره مي كند.
ادامه مطلب...
 
مسجد سهله PDF


اشاره :

در گوشه و كنار سرزمينهاي اسلامي مكانهايي وجود دارند كه منتظران يار در آنها گرد مي آيند و به ياد عزيز سفر كرده خود نجواهاي عاشقانه سر مي دهند. اين مكانها كه هر كدام به نوعي يادگار حضرت موعود هستند براي همه شيعيان مقدس است و بزرگداشت آنها وظيفه اي همگاني به شمار مي آيد.

براي آشنايي بيشتر شما عزيزان با مساجد، مقامها و اماكن خاصي كه يادآور آن امام منتظر هستند، بر آن شديم كه در هر شماره به اجمال يكي از اين مكانها را معرفي كنيم. باشد كه مورد قبول حضرت موعود واقع شود.

ادامه مطلب...
 
تشرفی دیگر از سيد بحرالعلوم PDF
خوند، ملا زين العابدين سلماسي ، از ناظر كارهاي سيد بحرالعلوم نقل مي كند: در مـدتـي كـه سـيـد در مكه معظمه سكونت داشت ، با آن كه در شهر غربت بسر مي برد واز همه دوستان دور بود، در عين حال از بذل و بخشش كوتاهي نمي كرد و اعتنايي به كثرت مخارج و زياد شدن هزينه ها نداشت .
يك روز كه چيزي باقي نمانده بود، چگونگي حال را خدمت سيد عرض كردم ، ايشان چيزي نفرمود.
برنامه سيد بر اين بود كه صبح طوافي دور كعبه مي كرد و به خانه مي آمد و در اتاقي كه مخصوص خودش بود، مي رفت .
آن وقت ما قلياني براي ايشان مي برديم .
آن رامي كشيد، بعد بيرون مي آمد و در اتـاق ديـگـري مـي نشست و شاگردان از هر مذهبي جمع مي شدند و او هم براي هر جمعي به روش مذهب خودشان درس مي گفت .
فرداي آن روزي كه از بي پولي شكايت كرده بودم ، وقتي از طواف برگشت ، طبق معمول قليان را حاضر كردم ، اما ناگاه كسي در را كوبيد.
سيد به شدت مضطرب شد وبه من گفت : قليان را بردار و از اين جا بيرون ببر.
و خود با عجله برخاست و رفت و دررا باز كرد.
شخص جليلي به هيئت اعراب داخل شد و در اتاق سيد نشست و سيد در نهايت احترام و ادب دم در نشست و به من اشاره كرد كه قليان را نزديك نبرم .
سـاعـتي با هم صحبت مي كردند.
بعد هم آن شخص برخاست .
باز سيد با عجله از جابلند شد و در خـانـه را بـاز كرد.
دستش را بوسيد و آن بزرگوار را بر شتري كه كنار درخانه خوابيده بود، سوار كرد.

او رفـت و سيد با رنگ پريده برگشت .
حواله اي به دست من داد و گفت : اين كاغذ،حواله اي است به مرد صرافي در كوه صفا، نزد او برو و آنچه حواله شده ، بگير.
حـوالـه را گـرفـتـم و نزد همان مرد بردم .
وقتي آن را گرفت و در آن نظر كرد، كاغذ رابوسيد و گفت : برو و چند حمال بياور.
من هم رفتم و چهار حمال آوردم .
صراف مقداري كه آن چهار نفر قدرت داشتند،پول فرانسه (هر پول فرانسه كمي بيشتر از پنج ريال عجم بود) آورد و ايشان برداشتندو به منزل آوردند.
پـس از مـدتـي ، روزي نزد آن صراف رفتم تا از او بپرسم كه اين حواله از چه كسي بود،اما با كمال تـعـجـب نـه صـرافـي ديـدم و نـه دكاني ! از كسي كه در آن جا بود، پرسيدم : اين صراف با چنين خـصـوصياتي كجا است ؟ گفت : ما اين جا هرگز صرافي نديده بوديم واين جا مغازه فلان شخص مي باشد.
دانستم اين موضوع ، از اسرار ملك علام وپروردگار متعال بوده است
كمال الدين ج 2، ص 122، س 1