شنبه, 20 مهر 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5710
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1279655

اوقات شرعی



جستجو

Loading
معرفی اجمالی انجمن حجتیه PDF
این انجمن بانام "انجمن خیریه حجتیه مهدویه" پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با رهبری محمد ذاکر تولایی(معروف به حلبی) با هدف مقابله با بهائیت تأسیس شد.لیکن درمبارزه با بهائیت، هیچ گاه اساس بهائیت (صهیونیسم) را مد نظر قرارنداده، بلکه درمحیط اختناق رژیم شاهنشاهی درکمال آزادی، جلسات منظمی را درییلاق ها وباغ های بزرگ با صرف هزینه های سنگین برگزار می کردند. از افتخارات این انجمن در قبل از انقلاب عدم شرکت اعضایش در قضایای ۱۵ خرداد بود.
ادامه مطلب...
 
تشرف محمد بن قاسم علوي در مسجدالحرام PDF
ابراهيم بن محمد بن احمد انصاري مي گويد: روز شـشم ذيحجه در مسجد الحرام كنار مستجار (ديوار پشت درب كعبه ) بودم .
درآن جا جمعي حـدود سـي نـفـر حـضور داشتند در ميان آنها غير از محمد بن قاسم علوي ،كسي از اهل اخلاص (شـيعيان و مواليان اهل بيت پيامبر (ع )) نبود.
ناگاه جواني كه مشغول طواف بود به طرف ما آمد او دو لـباس احرام (ازار و رداء) به تن و نعل عربي به همراه داشت ، همين كه او را ديديم ، همگي از جـلالـتـش بـرخـاستيم و كسي از ما باقي نماند مگر آن كه بر ايشان سلام كرد.
آن جوان همان جا نشست و ما دور او گرد آمديم .
ايشان به سمت راست و چپ خود نظر انداخت و فرمود: آيا مي دانيد كه ابوعبداللّه (ع ) در دعاي الحاح چه مي گفت ؟ عرض كرديم : نه !
فـرمود: عرضه مي داشت : اللهم اني اسئلك باسمك الذي تقوم به السماء و به تقوم الارض و به تفرق بين الحق و الباطل و به تجمع بين المتفرق و به تفرق بين المجتمع و قد احصيت به عدد الرمال و زنـة الـجـبـال و كـيـل البحار ان تصلي علي محمدوآل محمد و ان تعجل لي من امري فرجا.
بعد برخاست و داخل طواف شد ماهم به احترام ايشان برخاستيم ، اما از اين كه نام مقدسش را بپرسيم غافل شديم .
ادامه مطلب...
 
راه بهره مند شدن از امام عصر(ع) در زمان غيبت PDF
هر چند امام زمان (ع) غايب از انظار است و اين غيبت موجب محروم شدن امّت از قسمتي از بركات وجود آن حضرت است كه متوقف بر ظهور است، ولي قسمتي از فيوضات وابسته به ظهور نيست.
او همچون آفتابي است كه ابر غيبت نمي تواند مانع تأثير اشعه وجود او در قلوب پاكيزه شود، مانند اشعه خورشيد كه در اعماق زمين جواهر نفيسه را مي پروراند، و حجاب ضخيم سنگ و خاك مانع استفاده آن گوهر از آفتاب نمي شود.
و چنان كه بهره مند شدن از الطاف خاصّه خداوند به دو طريق ميسّر است:
اوّل: »جهاد في اللَّه« به تصفيه نفس از كدورتهايي كه مانع از نعكاس نور عنايت اوست.
دوم: »اضطرار« كه رافع حجاب بين فطرت و مبدأ فيض است »أمَّن يجيب المضطر إذا دعاه و يكشف السوء«(1)
همچنين استفاده از واسطه فيض خدا كه اسم اعظم و مثل اعلاي اوست به دو طريق است:
اوّل: به تزكيه فكري و خلقي و عملي كه »أما تعلم أنّ أمرنا هذا لاينال إلّا بالورع«.(2)
دوم: به انقطاع از اسباب مادّي و اضطرار. از اين طريق بسيار كساني كه بيچاره شدند، و كارد به استخوان آنها رسيد، و به آن حضرت استغاثه كردند و نتيجه گرفتند.
به قصور و تقصير نسبت به ساحت قدس آن حضرت اعتراف مي كنيم. او كسي است كه خدا به او نور خود را، و به وجود او كلمه خود را تمام كرده است. او كسي است كه كمال دين به امامت و كمال امامت به اوست.
خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: »اوست كه خورشيد را روشنايي و ماه را نور قرار داده است«(3) ، و در وجود حضرت مهدي (ع) خورشيد و ماه هر دو جمعند، و چه بسيار تفاوت است بين خورشيد آسمان دنيا و ماه آن، و بين خورشيد آسمان ملاءف اعلي و ماه آن.
تفاوت اين است: خورشيد و ماه، روشنايي و نور است، ولي حضرت مهدي (ع) نور فروزان خداوند است، روشنايي پرتوافكن خداوند است، و تأويل آيه شريفه »و أشرقت الأرض بنور ربّها« ظهور آن حضرت(4)  است.
اگر ديده تاب ديدن آفتاب آسمان را كه به فرمان خدا روشن است، ندارد چگونه بينش انسان مي تواند حقيقت خورشيد وجود را كه به نور خدا منوّر است، ادراك كند؟! آري قلم از شرح توانايي »سيف الله«ي كه مظهر قدرت لايزال است عاجز، و زبان از بيان دانايي انساني كه »نوراللَّه« هميشه روشن است، الكن است.
پي نوشت ها:
× برگرفته از: مقدمه اي در اصول دين،
آيةالله العظمي وحيد خراساني.
. سوره نمل آيه 62 آيا كيست كه اجابت مي كند مضطر را زماني كه او را بخواند، و برطرف مي كند سوء را؟)
.(آيا نمي داني كه هر آينه امر ما نيل نمي شود مگر به ورع) بصائر الدرجات، الجزء الخامس، ص 263، باب 11، ج 2؛ دلائل الإمامة، ص 254، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 278، بحار الانوار، ج 47، ص 71
.سوره يونس (10)، آيه 5
.. سوره زمر (39)، آيه 69 (و درخشيد زمين به نور پروردگارش).
موعود شماره چهل
 
تشرف سيد بحرالعلوم در مسجد سهله PDF
عالم جليل آخوند ملا زين العابدين سلماسي (ره ) فرمود: روزي در مـجلس درس فخر الشيعه ، آية اللّه علامه بحر العلوم (ره ) در نجف اشرف نشسته بوديم ، كه عالم محقق جناب ميرزا ابوالقاسم قمي - صاحب كتاب قوانين -براي زيارت علامه وارد شدند.
آن سـال ، سـالي بود كه ميرزا از ايران براي زيارت ائمه عراق (ع ) و حج بيت اللّه الحرام آمده بودند.
كساني كه در مجلس درس حضور داشتند كه بيشتر از صد نفر بودندمتفرق شدند.
فقط من با سه نفر از خواص اصحاب علامه ، كه در درجات عالي صلاح و ورع و اجتهاد بودند، مانديم .
محقق قمي رو به سيد كرد و گفت : شما به مقامات جسماني (به خاطر سيادت ) وروحاني و قرب ظـاهـري (مـجـاورت حـرم مـطـهـر اميرالمؤمنين (ع )) و باطني رسيده ايد.
پس از آن نعمتهاي نامتناهي ، چيزي به ما تصدق فرماييد.
سـيد بدون تامل فرمود: شب گذشته يا دو شب قبل [ترديد از ناقل قضيه است ] براي خواندن نماز شـب بـه مسجد كوفه رفته بودم .
با اين قصد، كه صبح اول وقت به نجف اشرف برگردم ، تا درسها تعطيل نشود.
[سالهاي زيادي عادت علامه همين بود.
] وقـتـي از مـسـجـد بـيرون آمدم ، در دلم براي رفتن به مسجدسهله شوقي افتاد، اما خود رااز آن مـنـصـرف كردم ، از ترس اين كه به نجف اشرف نرسم ، ولي لحظه به لحظه شوقم زيادتر مي شد و قلبم به آن جا تمايل پيدا مي كرد.
در هـمـان حـالـت ترديد بودم كه ناگاه بادي وزيد و غباري برخاست و مرا به طرف مسجد سهله حركت داد.
خيلي نگذشت كه خود را كنار در مسجدسهله ديدم .
داخل مسجد شدم ، ديدم خالي از زوار و مترددين است جز آن كه شخصي جليل القدرمشغول مناجات با خداي قاضي الحاجات است آن هـم با جملاتي كه قلب را منقلب وچشم را گريان مي كرد.
حالم دگرگون و دلم از جا كنده شد و زانوهايم مرتعش و اشكم از شنيدن آن جملات جاري شد.
جملاتي بود، كه هرگز به گوشم نـخـورده و چشمم نديده بود، لذا فهميدم كه مناجات كننده ، آن كلمات را نه آن كه از محفوظات خودبخواند، بلكه آنها را انشاء مي كند.
در مـكان خود ايستادم و گوش مي دادم و از آنها لذت مي بردم ، تا از مناجات فارغ شد.
آنگاه رو به من كرد و به زبان فارسي فرمود: مهدي بيا.
پيش رفتم و ايستادم .
دوباره فرمود كه پيش روم .
باز اندكي رفتم و توقف نمودم .
براي بار سوم دستور به جلو رفتن داد و فرمود: ادب در امتثال است .
[يعني تا هر جا كه گفتم بيا نه آن كه به خاطر رعايت ادب توقف كني .
] من هم پيش رفتم تا جايي رسيدم كه دست ايشان به من و دست من به آن جناب مي رسيد.
ايشان مطلبي را فرمود.
آخـوند ملا زين العابدين سلماسي مي گويد: وقتي صحبت علامه (ره ) به اين جارسيد، يك باره از سخن گفتن دست كشيد و ادامه نداد و شروع به جواب دادن محقق قمي راجع به سؤالي كه قبلا ايشان پرسيده بود كرد.
آن سؤال اين بود، كه چرا علامه باآن همه علم و استعداد زيادي كه دارند، تـالـيفاتشان كم است .
ايشان هم براي اين مساله دلايلي را بيان كردند، اما ميرزاي قمي دوباره آن صحبت حضرت با علامه را سؤال نمود.
سيد بحرالعلوم (ره ) با دست خود اشاره كرد كه از اسرار مكتومه است
كمال اليدن ج 2، ص 99، س 21.