شنبه, 18 آبان 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5710
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1288217

اوقات شرعی



جستجو

Loading
وظايف كلي شيعيان در دوره غيبت حضرت PDF

مقدمه

شيعيان تا سال 260 ق، كه حضرت امام حسن عسكري، عليه‏السلام، به شهادت رسيدند، مستقيماً و يا ازطريق نمايندگان و افراد مورداطمينانشان به امامان معصوم، عليهم‏السلام، دسترسي داشتند، امّا در دوره غيبت، لزوماً با اين سؤال مواجه مي‏شوند كه آيا غيبت امام معصوم (حجّت خدا) بمثابه رفع تكاليف از مسلمان و بخصوص شيعيان است؟ اگر جواب منفي باشد، آيا تكاليف آنها را عقل افراد تعيين مي‏كند و يا منابعي ويژه براي تعيين تكاليف، و افراد خاصّي براي تشخيص آن وجود دارند؟ و اگر منابع و افراد خاصّي بايد تكاليف مردم را معلوم كنند، آيا گستره و حجم و وسعت تكاليف عصر غيبت امام، عليه‏السلام، عيناً مانند دوره حضور است؟ در پاسخ به اين پرسشها، برخي از علماي شيعه كتابهايي تأليف كرده‏اند. از جمله مرحوم دبيرالدين ميرزا علي‏اكبر صدرالاسلام همداني در كتاب خويش31تكاليف مردم در عصر غيبت را تشريح كرده است.

همچنين مرحوم آيةاللَّه سيدمحمد تقي موسوي اصفهاني، قدّس سرّه، در كتاب مهم خود وظايف بسياري را2براي منتظران برشمرده است.

 

در مقاله حاضر كوشيده‏ايم تا وظايف كلي و راهبردي شيعيان درعصر غيبت را مطالعه كنيم. با مطالعه اين وظايف، مي‏توانيم پاسخ پرسشهاي آغاز مقاله را بدهيم. براساس اين مقاله، مي‏توانيم بگوييم كه تكليف در عصر غيبت رفع نمي‏شود، بلكه براساس مقتضيات زمان و با تكيه بر قرآن و سنت نبوي، صلّي‏اللَّه‏عليه‏وآله، و سيره اهل‏بيت، عليهم‏السلام، توسط فقهاي جامع‏الشرايط تعيين و مشخص مي‏گردد. همچنين بخوبي مي‏توان دريافت كه همانطور كه حيرت و ابهام و فتنه زياد است و طبعاً زيركي فراوانتري لازم دارد؛ به‏دليل وقوع شبهات فراواني كه ازطرف پيامبر اسلام، صلّي‏اللَّه‏عليه‏وآله، دستور به توقف در آنها داريم و نيز به‏خاطر حضور علني نداشتن و دردسترس نبودن امام معصوم، عليه‏السلام، در جامعه و سيطره كفّار و ستمگران بر مقدّرات بشر و لزوم تحفّظ و احتياط بيشتر شيعيان، گستره تكاليف محدودتر است تا با شرايط تقيّه تطبيق كرده و موجوديّت شيعه حفظ شود. نكته مهم اين است كه شيعه عصر غيبت، از نظر هويّت تاريخي و عقائد و احكام فرعي و وحدت كلمه و محاسن اخلاقي و امثال آن، نبايد فرقي با شيعه عصر ظهور داشته باشد. بايد چنان باشد كه اگر از قرن پانزدهم هجري به قرن اول هجري منتقل شد، بتواند همان‏طور موضعگيري و عمل كند كه برادرانش در كنار امام علي، عليه‏السلام، و ساير ائمه هدايت، عليهم‏السلام، و يا در عصر پيامبر، صلّي‏اللَّه‏عليه‏وآله، مي‏كردند و خصوصاً از جهت عقايد و نيز رضا (خشنودي) و سخط (ناخشنودي) همانند آنها باشد. البته اين ديدگاه با سكولاريسم و پلوراليسم ديني و دموكراسي و عصري شدن دين و امثال آن تقابل و برخورد پيدا مي‏كند كه در موضوع اين مقاله اهميتي ندارند.

وظايف كلي شيعيان در عصر غيبت كبراي حضرت امام حجة بن الحسن العسكري، سلام‏اللَّه‏عليهما

وظيفه شيعه درعصر غيبت اين است كه برآنچه از حق و هدايت كه به او رسيده، ثبات قدم داشته و چنگ بزند تا محفوظ بماند و پيداست كه منبع شناخت اين مطالب حقّه و هدايت يافتن به آن، مطابق حديث متواتر ثقلين، قرآن مجيد و سنت نبوي و عترت طاهره است، كه در عصر غيبت روايات و سنت ايشان در كتب موجود است. روايات متعددي با الفاظ مختلف براين مطلب دلالت مي‏كنند، ازجمله:

- پرهيز از شك

از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه ضمن حديثي درباره عصر غيبت فرمودند:

'... فإيّاكم والشّك والإرتياب أنفو عن أنفسكم الشكوك و قد حذّرتم فاحذروا من اللَّه...

پس بپرهيزيد از شك و دودلي و ترديد، شكها را از خودتان برانيد و به تحقيق كه شما برحذر داشته شديد، پس از خدا پرهيز كنيد [كه درعصرغيبت ترديد به‏خود راه‏دهيد] ...

اين حديث نشان مي‏دهد كه يكي از وظايف شيعه در عصر غيبت، احراز درجه رفيع يقين و تلاش براي حفظ عقايد حقّه است. زيرا طولاني شدن دوره غيبتف حجّتف خدا، باعث ترديد و بي‏اعتقادي بسياري مي‏شود و سيطره4مادّيت (مادي گرايي) و فضل‏فروشي عالم نماياني كه علم و تخصص آنها ربطي به عقايد ندارد و درعين حال در آن دخالت و تخريب مي‏كنند، مزيد بر علت است.

- چنگ زدن به امرف اول تا وصول به امرف آخر

ما مجموعه بزرگ و والايي از احاديث عقيدتي و اخلاقي و فقهي و غير آن داريم كه از جهتي مايه فخر و مباهات ما بر ساير مذاهب و ملل است و از جهت ديگر باعث هدايت و ثبات قدم ماست. مي‏توان گفت مراد از »امر اول«، همين دوره دويست و هفتاد و سه‏ساله از آغاز بعثت تا آغاز غيبت و يا دوره امامان يازده‏گانه شيعه باشد كه آن ميراث را به‏يادگار گذاشته‏اند و حاملان و مبلّغان و مجريان آن، فقها و علماي صالح شيعه‏اند. البته توقيعات شريفه ناحيه مقدسه را نيز مي‏توان جزءف امرف اول دانست. امّا »امرف آخر (ديگر)« ظاهراً مربوط به عصر ظهور است كه تكاليف همه توسط شخص امام مهدي، عليه‏السلام، روشن مي‏شود و هيچ بلاتكليفي باقي نمي‏ماند. شيعه موظّف است كه در عصر غيبت، كمال تحفّظ را نسبت به آن ميراث گرانبها داشته و به ثقلين چنگ بزند و اگر چيزي را نفهميد، آن را انكار و رد نكند كه ممكن است گرفتار كفر بشود.

در روايتي از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه درباره وظيفه شيعه دراين عصر فترت، فرمودند:

فتمسّكوا بالأمر الأوّل حتّي يبّين لكم الآخَر

و بنا به نقل ديگري:

تمسّكوا بالأمر الأوّل الّذي أنتم عليه حتي يبّين لكم

به امر نخستيني كه برآنيد، چنگ بزنيد تا براي شما آشكار شود.

همچنين از آن حضرت دراين باره نقل شده كه فرمودند:

كونوا علي ما أنتم عليه حتّي يفطلع اللَّه لكم نجمكم

بر آن‏چه كه برآنيد، باشيد تا خداوند ستاره شما را برايتان طالع گرداند.

و نيز نقل شده كه فرمودند:

فتمسّكوا بما في أيديكم حتي يصحّ لكم الأمر.

پس چنگ زنيد به آنچه كه در دستهايتان است تا امر براي شما راست واستوار آيد [يعني ظهور واقع شود].

يكي از وظايف شيعه در عصر غيبت، احراز درجه رفيع يقين و تلاش براي حفظ عقايد حقّه است. زيرا طولاني شدن دوره غيبتف حجّتف خدا، باعث ترديد و بي‏اعتقادي بسياري مي‏شود و سيطره مادّيت (مادي گرايي) و فضل‏فروشي عالم نماياني كه علم و تخصص آنها ربطي به عقايد ندارد و درعين حال در آن دخالت و تخريب مي‏كنند، مزيد بر علت است.

و در روايت ديگري هم به اين شكل تكليف شيعه را در »سَبطَة« (پايين‏تر از »فَترَت«) مشخص فرمودند كه:

إلي ما أنتم عليه حتّي يأتيكم اللَّه بصاحبها.

به آنچه كه شما برآنيد عمل كنيد تا خداوند صاحبش را براي شما بياورد.

مفهوم همه اين روايات يكي است و آن محافظت و عمل كردن به قرآن و ميراث موجود اهل بيت در عصر غيبت است تا ظهور فرا رسد و هيچ ابهامي نماند.

- رعايت معيارهاي عصر ائمه، عليهم‏السلام، در دوستي و دشمني و پيروي كردن و سرپرست گزيدن

اين مفهومي بسيار دقيق و مهم است؛ زيرا آنچه كه ما را با پيشينيان شيعه ما كه اصحاب ائمه هفدي، عليهم‏السلام، بودند و در راه ولايت آنها كوشيدند و سختيها و رنجها كشيدند و قربانيها دادند، پيوند مي‏دهد، همين مطلب است. چنانكه حالات روحي ما مي‏تواند (بنابر بعضي از روايات)، ما را در عمل ياران پيامبر، صلّي‏اللَّه‏عليه‏وآله، در جنگهاي ايشان و امام علي، عليه‏السلام، و ساير امامانف گذشته شريك كند و همچنين آرزوهاي ما درباره ياري امام زمان، عجّل‏اللَّه‏تعالي‏فرجه، مي‏تواند باعث پاداش ياري آن حضرت و جنگ و شهادت در ركاب ايشان شود، هرچند آن دوره را درك نكنيم. درواقع همين حبّ و بفغض و ولايت مشترك است كه افراد يك زمان و يا زمانهاي مختلف را به‏هم متصّل مي‏كند؛ زيرا اين همدلي و همرأيي باعث حفظف ميراثف گذشتگان و تحقّق اميدف آينده مي‏شود. اينك با مقدمه مذكور، حديث منصور صيقل را بخوانيم:

إذا أمسيت يوماً لاتري فيه اماماً من آل محمد، فأحبّ من كنت تحبّ و أبغض من كنت تفبغض و وال من كنت تفوالي و انتظرالفرج صباحاً و مساءً.

چون به‏روزي گرفتار شدي كه در آن امامي از آل محمد [صلّي‏اللَّه‏عليه‏وآله] را نديديد، پس دوست بدار هر كه را دوست مي‏داشتي و دشمن‏بدار هر كه را دشمن مي‏داشتي و به ولايت هر كه سر مي‏سپردي، گردن گذار و امر فرج را صبح و عصر منتظر باش.

بخش بزرگي از شرايط ظهور مربوط به آمادگي انسانها براي پذيرش تعاليم و حكومت و دولت كريمه امام زمان، عجّل‏اللَّه‏تعالي‏فرجه، است. از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه: زبانهايتان را نگه‏داريد و ملازم خانه‏هايتان باشيد.

پيداست كه تولّي و تبرّي، مقدمه و شرط لازم اين انتظار صحيح است و كسي كه آن را نداشته باشد، نمي‏تواند منتظرف راستين باشد. با توجه به اين مطلب مي‏فهميم كه منتظرانف واقعي اندكند. چنانكه احاديثي هم مفشعفر به‏اين واقعيتند.

- تقواي الهي و عمل به دين اسلام

بسياري از خوبيها و بديها و واجبات و محرّمات در قرآن كريم آمده است و اصول و فروع دين مبين اسلام در آن پيداست. از وظايف شيعيان، بلكه مهمترين وظيفه آنها، رعايت تقوا و كسب درجه متقيّن و عمل به دين اسلام است. چنانكه از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه فرمودند:

إنّ لصاحب هذا الأمر غيبة فليتّق اللَّه عند غيبتة و ليتمسّك بدينه.

براي صاحبف اين امر غيبتي است، پس [شيعه] بايد هنگام غيبتش پرهيزكاري پيشه كند و به‏دين او چنگ زند.

مطالعه قرآن بخوبي معلوم مي‏كند كه »دين اسلام« (دين خدا) در قرآن تعريف و مشخص شده است. بايد به آن چنگ زد و جدا نشد.

- رجوع به سنّت نبوي و سيره اهل‏البيت، عليهم‏السلام

همان‏طور كه دو حرم مقدّس وجود دارد كه يكي را خدا قرار داده و ديگري را رسول بزرگوارش؛ دو مرجع بزرگ هم وجود دارد كه يكي قرآن است كه خداوند نازل فرموده و بزرگتر است و ديگري سيره (اعمّ از فعل و قول و تقرير) كه حاصل زندگي پيامبر اكرم، صلّي‏اللَّه‏عليه‏وآله، و اهل‏بيت، عليهم‏السلام، در طي چند قرن است و پيداست كه سيره، به‏دليل برخورد با مقتضيات زمانها و رويارويي با حوادث واقعه و پاسخ به آنها، بمثابه مفسّر و مؤوّل و شارح قرآن است. همانطور كه در حديث مشهور نبوي به مسلمانان، سفارش شده كه به هنگام هجوم فتنه‏ها چون پاره‏هاي شب تيره، به قرآن پناه ببرند و ضمناً در حديث مشهور ديگري، از جدايي‏ناپذيري ثقلين تا قيامت و لزوم رجوع و تمسّك به آن دو جهت مصون ماندن از گمراهي سخن رفته است. و از همين‏روست كه مي‏بينيم اساسي‏ترين وظيفه شيعه به هنگام عصر حيرت (غيبت) براي رهايي از سرگرداني، رجوع به مدينه (يعني متن و بستر مكانيف پيدايش سيره مذكور) ذكر مي‏شود. چنانكه اميّه بن علي القيسي مي‏گويد:

قلت لأبي جعفر محمد بن علي الرضا، عليهماالسلام، من الخلف بعدك؟ فقال: إبني عليّ و ابنا عليّ، ثم اطرق مليّا، ثّم رفع رأسه ثمّ قال: إنّها ستكون حيرة. قلت: فإذا كان ذلك فإلي اين؟ فسكت ثفم قال: لا أين، حتي قالها ثلاثا... فقال إلي المدينة. فقلت: أيّ المفدن؟ فقال: مدينتنا هذه، و هل مدينة غيرها؟

به ابي جعفر محمد بن علي، عليهماالسلام، [امام جواد، عليه‏السلام] گفتم: امام جانشين شما كيست؟ فرمود: پسرم علي و دو پسر علي [يعني پسرش امام حسن و نوه‏اش امام زمان، عليه‏السلام] آنگاه مدتي سرش را پايين انداخت و بعد از آن سرش را بلند كرد و فرمود: همانا به‏زودي حيرتي خواهد بود. عرض كردم: وقتي كه چنين شد به كجا بايد روي آورد؟ حضرت سكوت كردند، سپس فرمودند: به‏هيچ جا، و اين عبارت را سه‏بار تكرار كردند. سؤالم را تكرار كردم، فرمودند: به مدينه. عرض كردم: كدام يكي از شهرها؟ فرمودند: به همين مدينه خودمان، و آيا مدينه‏اي جز آن هست؟

از سكوت حضرت مي‏توان استنباط كرد كه هيچ راه حلّي جاي خالي امام غايب را پر نمي‏كند (چون هيچ‏كس در عصر غيبت كبري نخواهد توانست مستقيماً مستند به آن حضرت باشد) و بطور قطعي مردم را از حيرت نجات نمي‏دهد، امّا براي آنكه گمراه نشوند و ثابت‏قدم بمانند، ايشان مردم را به مدينه ارجاع مي‏دهند و مي‏دانيم كه مدينه محل نزول وحي و ايجاد سيره (اعم از سنت نبوي و سيره اهل البيت، عليهم‏السلام) بوده است و مقصود ايشان از مدينه، در و ديوار آن نيست و مردم آن نيز نيستند؛ زيراكه در بسياري از زمانها منافقان فراواني هم در آن مي‏زيستند و اينك نيز تحت سيطره شرايط بسيار دشوار عصر غيبت، مستلزم آن است كه ازطرفي هر شيعه منتظري، در زندگي‏اش با اندوه و اميدواري فراوان، به تكاليف و مسؤوليتهاي ديني خود عمل كرده و از طرف ديگر با استقامت و اتحاد با همكيشان، مانند هر اقليت مقاومي، در برابر دشمن خود ايستاده و از موجوديت و هويت خويش دفاع كند

گمراهان وهّابي است. بلكه شايد مقصود رهايي نظري از هر زمان و مكاني و رجوع به ثقلين است كه چون خورشيدي تابان، مدينه را از ديگر شهرها، و سه قرن نخستين هجري را از بقيه قرون متمايز كرده‏اند. يعني وقتي يك انديشمندف مفصلحف مسلمان به دنبال راه حلّي براي هدايت در شرايط حيرت است، بايد خود را از قيود شرايط زماني و مكاني پيرامونش رها كرده و از آن بيرون برود و به آن سه قرن در مدينه بنگرد و دنبال راه حل بگردد.

به‏عنوان نمونه، مطالعه كتاب »ولايت فقيه« و ساير كتب مرحوم امام خميني، قدّس سرّه، نشان مي‏دهد كه ايشان با همين روش، لزوم ولايت فقيه را اثبات كرده و براي تحقّق آن كوشيده‏اند كه منجر به انقلاب اسلامي و تشكيل جمهوري اسلامي ايران شده است.

 

- انكار نكردن غيبت

از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه فرمودند:

إن بلغكم عن صاحبكم غيبة فلا تنكروها.

اگر از صاحبتان به شما غيبتي رسيد، آن را انكار نكنيد.

مي‏دانيم كه مرحله اول پذيرش هر چيزي آن است كه آن را انكار نكرده و ممكن بدانيم و پس از تحقيق و بررسي، در بود و نبود آن به يقين برسيم. درحالي كه كسي‏كه بدون مطالعه انكار كند هرگز وارد مرحله بررسي نمي‏شود تا از حالت دودلي و ترديد خارج گردد و اگر مطالعه كرده باشد، هرگز قادر بر ردّ آن نخواهد بود و بيقين (هرچند فقط نظري) خواهد رسيد. البته بنابر حديث ديگري از امام صادق، عليه‏السلام، هيچكس بر عقيده به وجود و غيبت (يا امامت) امام مهدي، عليه‏السلام، ثابت‏قدم نمي‏ماند مگر آن كه خداوند از او در عالم ذرّ ميثاقش را گرفته باشد.

 

- نگه‏داشتن زبانها (تقيه و كتمان سر) و كمتر آميختن با مردم و عجله نكردن و تسليم بودن

لازمه حفظ موجوديت شيعه و حفظ دينف شيعيان خالص و منتظر، اين است كه اولاً اصلف تقيّه را رعايت كرده و زبانشان را از آنچه كه سودي ندارد، نگه‏دارند (تا چه رسد به آنچه كه زيانبار باشد)؛ ثانياً در شرايطي كه قدم به قدم انباشته از شبهه‏ها و گناهان و فسادهاست، شيعيانف منتظر بايد به همان اندازه كه رفعف نياز مي‏كند، حضور اجتماعي داشته و بقيه اوقات را صرف حضور در خانه يا خانواده كنند و بدانند كه خداوند به آنها دستور داده كه خودشان و اهلشان را از آتش حفظ كنند و در اين ساعات مي‏توانند به مطالعه و تدبّر و مذاكره و عبادت و تهجّد و يا لذّات مباح بپردازند و از تربيت و محافظت زنان و فرزندانشان غافل نشوند و آنها را به امواج سهمناك جامعه حيرت‏زده و سرگردان و گنهكار نسپارند و گمان نكنند كه ملاك خداوند براي شتاب در امر ظهور، عجله آنهاست. بلكه بخش بزرگي از شرايط ظهور مربوط به آمادگي انسانها براي پذيرش تعاليم و حكومت و دولت كريمه امام زمان، عجّل‏اللَّه‏تعالي‏فرجه، است. از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه: »كفوا السنتكم و الزموا بيوتكم...

زبانهايتان را نگه‏داريد و ملازم خانه‏هايتان باشيد.

و از همان حضرت نقل شده كه فرمودند:

محاضير هلاك شدند!

پرسيدند: »محاضير كدامند؟« فرمود:

المستعجلون و نجا المقرّبون... كونوا أحلاس بيوتكم فإنّ الفتنة علي من أثارها...

شتاب خواهان هلاك شدند و نزديكي خواهان [به خدا و رسولش و اهل‏بيت، عليهم‏السلام] نجات يافتند... فرشهاي خانه‏هايتان [يعني خانگي و بي‏تحرك] باشيد. پس بدرستي كه فتنه عليه كسي كه آن را برانگيخته، مي‏گردد...

و نيز از همان امام معصوم، عليه‏السلام، نقل شده كه در جواب كسي كه از وقتف اين امر پرسيد و از طولاني شدن انتظارش شكوه داشت، فرمود:

»كذب المتمنّون و هلك المستعجلون و نجا المسلمون و الينا تصيرون.

آرزو كنندگان دروغ گفتند و شتاب خواهان هلاك شدند و تسليم شوندگان رهايي يافتند و شما به‏سوي ما مي‏گرديد.

پيداست كه علّتف ادّعايف باطلف بسياري از مدعيان مهدويت، آرزوي مقام آن امام همام، عليه‏السلام، و اقدامات ايشان و يا آرزوي اصلاح امور در غياب ايشان و آرزوهاي مشابه است و بسياري از پيروان مرامهاي باطل ايشان نيز بواسطه همين آرزوها و عجله وشتاب درباره اصلاح امور به ورطه هلاكت وگمراهي افتاده‏اند.

چون امروزه به‏خلاف گذشته كه در فردگرايي افراط مي‏شد، در جمع‏گرايي زياده‏روي مي‏شود، ممكن است به ما نسبت تحجّر داده و خفرده‏گيري كنند كه چرا سخن از لزوم دوري از مردم و ملازمتف بيوت در عصرف غيبت مي‏گوييم؟ در پاسخ به اين شبهه، بهتر است با رجوع به روايات مربوطه، مفهوم و فايده اين اعتزال و كناره‏گيري از مردم را بيشتر درك كنيم:

مرحوم شيخ جمال‏الدين ابوالعباس احمد بن محمد بن فهد حلي (مشهور به ابن فهد الحلي (م 841 ق.) »عزلت« را چنين تعريف مي‏كند:

عزلت عبارت است از رويگردان شدن از همه و روي نهادن به خداي تعالي در غار كوهي، يا شبستان مسجدي و يا گوشه خانه... عزلت دوري گزيدن از مردم و بريدن از آفريدگان و افنس گرفتن با حضرت حقّ است و اين تعريف دايره شمولش بيشتر از تعريف نخست است. گوشه‏نشيني، تنها براي كسي امكان‏پذير است كه نفس خويش را به ترك فزون‏خواهي‏ها و خواسته‏هاي دنيا توانمند ساخته و نفس و خواهشهاي نفساني او پيرو خفرَدَش باشد...

از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده كه فرمودند:

لولا الموضع الّذي وضعني اللَّه فيه، لسرّني أن أكون علي رأس جبل لا أعرف النّاس و لا يعرفوني، حتي يأتيني الموت.

اگر نبود جايگاهي كه خداوند مرا در آن قرار داده است [امامت]، دوست مي‏داشتم بر فراز كوهي مي‏بودم؛ نه كسي را مي‏شناختم و نه كسي مرا مي‏شناخت تا اين كه مرگ مرا دريابد.

و از همان حضرت، عليه‏السلام، نقل شده كه سه‏بار فرمودند:

ما يضرّ الموفمن أن يكون منفرداً عن الناس و لو علي قلّة جبل.

اين به مؤمن زيان نمي‏رساند كه تنها وجدا از مردم باشد، هرچند بر فراز قلّه كوهي باشد.

همچنين از رسول اكرم، صلّي‏اللَّه‏عليه‏وآله، نقل شده كه وقتي نزد ايشان از فتنه ياد شد، فرمودند:

إذا رأيت النّاس مَرَجت عهودهم و خَفرت أماناتهم و كانوا هكذا - و شبّك بين أصابعه.

[فتنه روي خواهد داد] وقتي كه مردم به پيمانهايشان وفا نكنند و در امانتهايشان خيانت كنند و همانند اين باشند - و بين انگشتانش شبكه ساخت، [يعني در هم فرو برد كنايه از اين كه مردم به جان هم مي‏افتند].

راوي مي‏گويد: گفتم فدايت گردم، آن موقع چه كنم؟ فرمودند:

ألزم بيتك و أمسك عليك لسانك و خذ ما تعرف و ذر ما تنكر و عليك بأمر خاصّة نفسك و ذر عنك أمر العامّة.

در خانه‏ات بنشين و زبانت را از سخن بازدار و آن‏چه مي‏شناسي [معروف را] بگير و آن‏چه نمي‏شناسي [منكر را] واگذار و به‏كار مربوط به خودت مشغول شو و خود را از پرداختن به‏كار عمومي دور ساز.

مرحوم ابن فهد فوايد متعددي هم براي كناره‏گيري از مردم براساس روايات ذكر كرده كه خواننده را به آن كتاب ارجاع مي‏دهيم. 24

- صبر و پايداري و دعوت همديگر به صبر و مقابله با دشمن و ايجاد حفظ يا گسترش ارتباط با امام معصوم، عليه‏السلام

شرايط بسيار دشوار عصر غيبت، مستلزم آن است كه ازطرفي هر شيعه منتظري، در زندگي‏اش با اندوه و اميدواري فراوان، به تكاليف و مسؤوليتهاي ديني خود عمل كرده و از طرف ديگر با استقامت و اتحاد با همكيشان، مانند هر اقليت مقاومي، در برابر دشمن خود ايستاده و از موجوديت و هويت خويش دفاع كند و بالاخره از طفرفق مختلف (مانند عبادات نيابتي از طرف امام خود، پرداخت صدقه و دعا براي سلامتي آن حضرت، دعا براي تعجيل در فَرَج آن حضرت، زيارت و سخن گفتن صميمانه با آن حضرت و كمك خواستن از ايشان و غيره) با امام خود رابطه داشته و آن را عميق‏تر و گسترده‏تر كند. چنان كه در تفسير آيه شريفه:

يا ايّها الّذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللَّه لعلّكم تتقون.

از حضرت امام محمد بن علي الباقر، عليه‏السلام، نقل شده كه فرمودند:

إصبروا علي أداء الفرائض و صابروا عدوّكم و رابطوا إمامكم.

پايداري كنيد بر اداي واجبات و در برابر دشمنتان استقامت بورزيد و با امامتان پيوند برقرار كنيد [رابطه داشته باشيد].

- رضايت كامل و تسليم بي‏چون و چرا در برابر اراده و خواست حضرت حق جلّ و عَلا

اين البته مكمّل مطلب هفتم، بلكه علت آن است و براي آنكه بدانيم چقدر مهم است، كافي است به يكي از دعاهاي عصر جمعه‏ها كه معروف به »دعا در زمان غيبت« بوده و با جمله »اللهم عرفني نفسك« شروع مي‏شود، مراجعه و آن را مطالعه كنيم. در اين دعا با خداوند متعال چنين مناجات مي‏كنيم:

'... أللّهم فثّبتني علي دينك و استعملني بطاعتك و ليّن قلبي لوليّ أمرك و عافني ممّا امتحنت به خلقك و ثبّتني علي طاعة ولي أمرك الّذي سترته عن خلقك و باذنك غاب عن بريتك و أمرك ينتظر و أنت العالم غير المعلّم بالوقت الّذي فيه صلاح أمر وليّك في الإذن له بإظهار أمره و كشف ستره فصبّرني علي ذلك حتّي لا أحبّ تعجيل ما أخّرت و لا تأخير ما عجّلت و لا كشف ما سترت و لا البحث عما كتمت و لا أنازعك في تدبيرك و لا أقول لم و كيف و ما بال ولي الأمر لا يظهر و قد امتلات الأرض من الجور و افوضّ أموري كلّها اليك...

پس اي خدا! مرا بر اين دينت ثابت قدم گردان و به‏كار طاعتت مشغول‏دار و قلبم را براي ولّي امرت نرم و مطيع ساز و عافيت و حفسن عاقبت در آنچه خلقت را به امتحان آن آزمودي

پي‏نوشت‏ها

. ر.ك: صدرالاسلام همداني، پيوند معنوي با ساحت قدس مهدوي (تكاليف الانام في غيبة الامام)، تهران، انتشارات بدر، بهار 1361 (نيمه شعبان 1402)، صص 28-279.

. ر.ك: عالم فقيه سيد محمد تقي موسوي اصفهاني، مكيال المكارم في فوائدفالدعاء للقائم، عليه‏السلام (در معرفت و ولايت امام زمان، عليه‏السلام) ج 2، ترجمه سيد مهدي حائري قزويني، تهران، انتشارات بدر، زمستان 1372 (نيمه شعبان 1414)، صص 165-589.

. محمد بن ابراهيم بن جعفر النعماني (معروف به ابن ابي زينب، از علماي قرن سوم هجري)، كتاب الغيبة، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1403 ه' (1983 م)، ص 98.

. چنان‏كه از دو حديث از امام صادق، عليه‏السلام، و ساير احاديث مربوطه استفاده مي‏شود (ر.ك: همان، صص 99-104 و 110)، عصر غيبت باعث امتحان عمومي مسلمانان و تصفيه و جداسازي شيعيان متديّن و اهل يقين است؛ زيرا شيعيان زيرك و با تقوا مي‏دانند و يقين دارند كه »حجّت خدا« و »ميثاق خدا« باطل نمي‏شود و سنّتف او تعطيل نمي‏گردد و او مردم را بدون حجّت و هادي رها نمي‏كند، هرچند آنها به دليل مصالحي او را نبينند وجايش را ندانند و با اين حال آنها علي‏رغم رنج بردن و گريستن از دوري، شكّ نمي‏كنند و به چيزي كه خداوند مقدّر فرموده خشنودند و اگر خداوند مي‏دانست كه دوستانش هم شك خواهند كرد و هيچ‏كس ثابت‏قدم نمي‏ماند، لحظه‏اي هم حجّتش را از آنها نمي‏پوشاند (ر.ك: همان، ص 107، مضمون حديثي از امام صادق، عليه‏السلام).

. همان، ص 104.

. همان، ص 105.

. همان.

. همان.

. همان، ص 106.

. همان، ص 104.

. همان، ص 112.

. كامل سليمان، روزگار رهايي، ترجمه علي‏اكبر مهدي‏پور، ج 1، تهران، آفاق، 1405'. ق، ص 344.

. امام خميني، قدّس سرّه، در مورد ولايت فقيه مي‏نويسد: ».. بنابر مذهب شيعه، امامان و زمامدار امت اسلامي پس از پيامبر اكرم، صلّي‏اللَّه‏عليه‏وآله، بزرگف اوصياي الهي حضرت علي و فرزندان معصوم او، سلام‏اللَّه‏عليها، بوده‏اند. كه يكي پس از ديگري رهبري و ولايت امر مسلمين را تا زمان غيبت برعهده داشته‏اند. اينان، همان اختيارات پيامبر مكرّم و ولايت عامّ و خلافت كلّي الهي او را دارا بوده‏اند. در زمان غيبت، اگرچه شخص معينّي براي تصدّي امر حكومت قرار داده نشده است، ولي... كليه امور مربوط به حكومت و سياست كه براي پيامبر و ائمه، عليهم‏السلام، مقرر شده، در مورد فقيه عادل نيز مقرّر است و عقلاً نيز نمي‏توان فرقي ميان اين‏دو قائل شد. زيرا حاكم اسلامي - هركس كه باشد - اجراءكننده احكام شريعت و برپا دارنده حدود و قوانين الهي وگيرنده ماليات‏هاي اسلامي و مصرف‏كننده آن در راه مصالح مسلمانان است. پس اگر پيامبر، صلّي‏اللَّه‏عليه‏وآله، و امام، عليه‏السلام، شخص زاني را صد تازيانه مي‏زده‏اند، فقيه نيز، در مقام حكومت، همين را اجرا مي‏كند، و همان‏گونه كه پيامبر و ائمه، عليهم‏السلام، وجوه شرعي را، بر طبق مقرّرات خاصي از مردم مي‏گرفته‏اند؛ فقها نيز به‏همان ترتيب عمل مي‏كنند؛ و بالاخره، اينان هرجا و هر زمان كه مصالح مسلمانان اقتضا كند، در حدود اختيارات خود، احكامي صادر مي‏كنند كه همگان بايد ازايشان پيروي كنند«. (امام خميني، قدّس سرّه، شؤون و اختيارات ولي فقيه (ترجمه مبحث ولايت فقيه از »كتاب البيع« ايشان) تهران، وزارت ارشاد اسلامي، بهمن 1365، صص 29 و 35) چنانكه از اين سطور و تمام كتاب برمي‏آيد، ايشان شديداً تحت تأثير تاريخ اسلام و سيره قرار دارند و آنرا اساس نظريه ولايت فقيه قرار داده‏اند.

. غيبت نعماني، ص 124.

. ر.ك: همان، ص 129.

. همان، ص 125.

. ر.ك: همان.

. همان، ص 131.

. همان، و شبيه اين حديث ازا مام باقر، عليه‏السلام، در صفحه 132 نقل شده است.

. همان، صص 132.131.

. احمدبن محمد بن فهد الحلّي الاسدي، التحصين و صفات العارفين، ترجمه سيد علي جبار گلباغي ماسوله، قم، انتشارات لاهيجي، 1377، ص 9 ترجمه.

. همان، ص 25 اصل و 15 ترجمه.

. همان.

. همان، ص 28 اصل و 19 ترجمه به‏نقل از منابع اهل سنّت و شرح نهج‏البلاغه ابن ميثم.

. ر.ك: همان، صص 33-52 اصل و 21-44 ترجمه.

. آيه 200 از سوره مباركه آل عمران.

. همان، ص 133.

و 30. ثقةالمحدثين حاج شيخ عباس قمي (ره)، كليات مفاتيح الجنان، ترجمه استاد الهي قمشه‏اي، تهران، انتشارات افسوه، بي‏تا، قسمت ملحقّات مفاتيح‏الجنان، دعا در غيبت امام زمان، عليه‏السلام، صص 969 و 971.

. غيبت نعماني، ص 133.

. همان، صص 133-134.

 

ماهنامه موعود شماره 26

 

 

 

 
بيانات مقام معظم رهبری در چهارمين نشست «انديشه‌هاى راهبردى»‌ با موضوع آزادی PDF
بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اولاً خيلى خوشحالم و حقيقتاً خيلى متشكرم از يكايك حضار، بخصوص برادران و خواهرانى كه زحمت كشيده بودند، تحقيق كردند، مقاله تنظيم كردند، بعد كوشش كردند آن مقاله را خلاصه كردند - پيدا بود ديگر، مقاله‌ها كاملاً خلاصه شده بود - كه بايد خدا به ما توفيق بدهد، بتوانيم اصل مقاله‌ها را كه حالا چاپ كردند، در اختيار گذاشتند، وقت كنيم و ان‌شاءاللّه ببينيم. حالا بنده كه اقبال اين وقت پيدا كردن را بعيد است داشته باشم، اما دوستان خوب است به اصل مقالات مراجعه كنند و تأمل كنند؛ چون ما با اين مقوله كار داريم. همچنين از مجرى محترم و عزيزمان آقاى دكتر واعظزاده كه طبق معمول با سخنان كوتاه، مطالب زيادى را بيان ميكنند و با تظاهر كم، عقبه‌ى وسيعى از كار را با خودشان اين طرف و آن طرف ميكشانند، تشكر ميكنم. واقعاً ايشان و همكارانشان خيلى زحمت ميكشند؛ ميدانم.
لازم است يك تشكر ويژه هم از همه‌ى دست‌اندركاران بكنيم. خب، اين روزها مشاهده ميكنيد به تبع اين گلاويز شدن‌هائى كه استكبار جهانى و در واقع دشمن درجه‌ى يك آزادى، با كشور ما و با جمهورى اسلامى پيدا كرده - سر همين قضاياى اقتصادى و آثار آن بر عملكرد مجموعه‌ى حكومت و در زندگى مردم - طبعاً يك دغدغه‌ى عمومى در فضاى سياسى كشور وجود دارد؛ يعنى هيچكداممان فارغ از اين فكر نيستيم؛ در عين حال اين كار اصلى و اساسى و بلندمدت، دچار وقفه و تعطيل نشد؛ يعنى تقريباً به طور دقيق، طبق همان برنامه‌ريزى‌اى كه كرده بودند، اين اجلاس در زمان خود تحقق پيدا كرد. اين، بنده را، هم خوشحال ميكند، هم متشكر ميكند از همه‌ى دست‌اندركاران.
جمهورى اسلامى از برگزارى جلسات نشستهاى انديشه‌هاى راهبردى چند هدف عمده دارد، كه اين هدفها را ما نميخواهيم فراموش كنيم و از جلوى چشممان خارج كنيم.
ادامه مطلب...
 
بيانات مقام معظم رهبری در سومين نشست «انديشه‌هاى راهبردى»‌ با موضوع زن و خانواده PDF
سم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اللّهمّ سدّد السنتنا بالصّواب و الحكمة
خوشامد عرض ميكنم به همه‌ى برادران و خواهران، و تشكر ميكنم از شركت حضار محترم در اين كار دسته‌جمعىِ بسيار بااهميت. همچنين تشكر ويژه‌اى دارم از سخنرانان و سخنگويان؛ چه آنهائى كه مطالبى را عرضه كردند، چه آنهائى كه اعتراضاتى را بيان كردند. از رئيس و مدير برنامه، جناب آقاى دكتر واعظزاده هم صميمانه تشكر ميكنم؛ هم به خاطر اداره‌ى خوب اين جلسه، و هم بيشتر به خاطر تمهيد و سازماندهى اساسى‌اى كه براى شكل و محتواى اين جلسه، ايشان به كمك يك جمعى در طول چند ماه انجام دادند.

هدف از اين جلسه و اين نشستها، تبادل نظر عالمانه با جمعهاى نخبگانى است درباره‌ى مسائل اساسى كشور. اگر گفته ميشود انديشه‌هاى راهبردى، بله، در واقع سعى بر اين است كه به يك انديشه برسيم؛ منتها ميتوان تقسيم كرد، تنويع كرد؛ انديشه در باب عدالت، انديشه در باب زن و خانواده؛ بعد فهرست طولانى‌اى داريم در حدود بيست و چند موضوع، كه هر كدام از اينها عنوان انديشه رويش دارد؛ انديشه‌ها به اين لحاظ است؛ والّا بنا بر اين است كه اين جمع نخبگانى با زايش فكرى و معنوى و كمكى كه به اسلام و نظام جمهورى اسلامى خواهند كرد، ان‌شاءالله در هر زمينه‌اى به يك نظر واحد و يك انديشه‌ى واحد برسيم.
ادامه مطلب...
 
امكان و ضرورت تحقق جامعه ديني PDF
ضرورت حركت به سمت جامعه ديني در همه ابعاد تا چه اندازه مي‌تواند براي ما حياتي باشد؟ آيا اين ضرورت آنچنان كه بايد و شايد درك شده است؟دراين مورد با حجت الاسلام دكتر عبدالعلي رضايي صاحب كتاب «تمدن اسلامي» وعضو هيأت علمي دفتر فرهنگستان علوم اسلامی به گفت‌وگو نشستيم كه حاصل اين نشست پيش روي شما است.

- مهندسي جامعه‌اي ديني والهي در دنياي معاصرتا چه حد ضروري است واهمال درباره اين ضرورت به كجا مي‌انجامد؟
جامعه ايران اسلامي به‏ عنوان وارث تمدن و فرهنگ كهن، كه آميزه ‏اي از دو عنصر «ايراني» و «اسلامي» است از نقادان جدي تمدن مادي، بلكه از داعيان و مدعيان تمدني نوين با صبغه اسلامي است. اين تمدن نوين به آرامي، اما پيوسته و مستحكم، با شعارهايي نو و البته برخاسته از فرهنگي عميق و ريشه‏ دار در حال احيا شدن است. بديهي است كه اقتباس كردن از علم سكولار و تمدن مادي، با اين همه اختلاف در مبادي (مقدمات، ابتداييات و ضروريات)، مباني (زيربناها، زيرساخت‌ها و استدلالات) و نتايج (محصولات، خروجي‌ها و فرآيندها) نمي‏تواند تصميمي عقلاني باشد. مدرنيته محصول تمدن سكولار است كه با آرمانشهر تمدن الهي فرسنگها فاصله دارد. تمدن موجود را نه مي‏توان به سادگي فراموش كرد و از كنار علوم، ساختارها و محصولات آن به ‏راحتي گذشت، و نه مي‏توان مطلقاً از آن بهره برد و در عين حال بر شعار «توحيدمحوري» در مقام «انگيزه، انديشه و عمل» در هر سه بعد فردي، اجتماعي و تاريخي تكيه كرد. طريق وسط كه همواره حكم عقل متعبد بوده است، تنها شيوه‏اي است كه مي‏تواند جوامع اسلامي را از خطرات حاكميت نظام ارزشي مادي برهاند و در عين حال، آنها را از استفاده از بخش قابل‏ توجهي از محصولات آن در دوران گذر محروم نسازد. در هر حال، اقتباس محض از علم و تمدن مادي، به ‏غايت خطرناك است و همين امر است كه به ‏عنوان يك دليل سلبي، ضرورت بحث درباره مهندسي تمدن اسلامي را تمام مي‏كند. در غير اين صورت، انفعال، بلكه انحلال، در نظام ارزشي بيگانه و دست كشيدن از شعارهاي محوري خود در نظام اسلامي اجتناب‏ ناپذير خواهد بود؛ حقيقتي كه ديروز در بخش عمده‏اي از جهان اسلام رخ نشان داد و اگر امروز انديشمندان نظام نوپاي اسلامي در ايران، از گذشته عبرت نگيرند، فردايي روشن‏تر از آنچه بر امت اسلامي رفته است، در انتظار جامعه ما نخواهد بود.

از عمده دلايل سلبي ديگر براي پرداختن به بحث علم ديني و مهندسي تمدن الهي هجوم همه‏ جانبه تمدن مادي با صور و اَشكال گوناگون، به هيمنه تمدن اسلامي است. در واقع «توحيدمحوري» به ‏عنوان ويژگي اصلي جوامع الهي، از صدها سال پيش - خصوصاً هزاره سوم ميلادي - مورد تهاجم همه ‏جانبه نظام مفاهيم، معادلات و محصولات مادي قرار گرفته است. تمدن مادي از سالها پيش با طرح شعار جهاني‏ سازي، عملاً گام هايي در برخورد با شالوده تفكر توحيدگرايي برداشته است. ساده‏لوحانه است اگر دايره اين برخورد را صرفاً در گستره ضيق امور اقتصادي، محدود بدانيم و از هجوم اصلي دشمن در دو عرصه سياست و فرهنگ، خصوصاً نظام ارزش‌ها، بينش‌ها و دانش‌ها، غفلت كنيم.

مشابه ‏سازي، از شگردهاي اصلي دشمنان نظام توحيدي در طول تاريخ
- بويژه سده ‏هاي اخير - بوده است. دفاع موذيانه و هم‏زمان از «تحجر و روشنفكري» و تلاش براي اشاعه اين افكار در ميان مللي كه به آنها «جهان سوم» مي‏گويند، در غالب اوقات مؤثّر افتاده است، زيرا جوامع اسلامي با غفلت يا تغافل از فرهنگ كهن خود، مسحور شعبده‏ هاي فناوري مادي گشته و با فراموش كردن پيشينه درخشان خويش در عرصه علم و ادب و فرهنگ، ريزه‏ خوار اين خوان شده ‏اند. ظهور نظام هاي بشرساخته‏ اي همچون بهائيت، وهابيت، و طالبانيزم و امثال آن در سالها و سده‏ هاي اخير، نشان از آن دارد كه برنامه‏ ريزي تمدن مادي براي شكستن پايه‏ هاي اعتقادات تحت‏سلطه، كارگر افتاده است و شعار «جهاني‏ سازي» نيز با همين ابزار و شيوه ‏هاي حاكميت نظام الحادي را بر جوامع اسلامي تضمين مي‏كند.

در اين حال، طبيعي است كه اسلام مكتب ضدحقوق بشر قلمداد شود! با حذف آخرين لوح دعوت پيامبران الهي (يعني اسلام) از لوح قلوب اهل توحيد، منشور ماده ‏پرستي مدرن سرلوحه رفتار اجتماعي ملل دنيا قرار خواهد گرفت و اين بار نه‌تنها سوسياليزم، بلكه اسلام و مكاتب توحيدي را هم بايد تنها در موزه تاريخ جست‌و‌جو كرد.

از طرفي وقوع انقلاب اسلامي ايران مانع جدي بر سر راه توسعه نظام سرمايه‌ داري بوده و از اين رو نمي‏توان انتظار سازگاري تئوريك بين انقلاب اسلامي ايران و شعارهايي همچون «جهاني شدن، هماهنگ‏سازي اعتقادات بشري» و امثال آن را توقع داشت؛ زيرا اينها پديده ‏هايي متفاوت و برخاسته از چند خاستگاه متفاوت هستند.

امروز انقلاب اسلامي ايران پرچم دفاع از اسلام، بلكه كليه مكاتب ناب توحيدي را در دنياي مادي برداشته است تا تحقير دوباره اديان الهي را مانع شود. شعارمحوري انبياء(ع) نيز در جريان تاريخ چيزي جز «عدالت‏ گستري» در كره خاك نبوده است، و امروز اين شعار را با جديت تمام تهديد و تحديد مي‏كنند. همين شيوه برخورد هم ما را براي تفكر پيرامون موانع و راهكارهاي وصول به تمدن الهي، دوچندان مي‏كند و اين يكي ديگر از دلايل ضرورت طرح اين بحث است.

- آيا مدل‌هاي موجود توانسته‌اند نيازهاي وجودي بشر را پاسخ دهند؟
ناكارآمدي مدل‌هاي مادي در پاسخ‏گويي به نيازهاي فطري بشردليل ديگري براي لزوم مهندسي تمدني جديد است.
مدل‌ هاي مادي موجود گرچه توانسته ‏اند به صورت بخشي، نيازهاي فردي و اجتماعي انسان براساس چارچوب‌ هاي مادي را پاسخ دهند؛ اما قطعاً از پاسخ‏گويي به نيازهاي تكاملي و فطري بشر، ناتوان‏اند. اين واقعيتي است كه هيچ‏گاه به ‏صورت جدي، چه در مقام نظر و چه در عمل، طراحان و معماران تمدن مادي آن را دنبال نكرده ‏اند. اصولاً تفسير آنان از تكامل و فطرت ناب بشري با آنچه مكاتب توحيدي معرفي مي‏كنند بسيار متفاوت است.

همين ناكارآمدي مدلهاي مادي و ارائه تفسيرِ نامتناسب با فطرت بشري دليل روشني بر ناتواني اين مدلها در تحقّق و توسعه اهداف جامعه الهي است. توانمندي اين الگوها قطعاً در حاكميت بخشيدن به نظام ارزش مادي، قابل‏ دفاع است، اما هرگز اين روشها براي گسترش تعبد در جوامع الهي طراحي نشده‏ اند. اين واقعيت نيز مي‏تواند عزم انديشمندان جامعه اسلامي را براي تدوين علم اسلامي بيشتر كند؛ علم اسلامي كه بتواند نيازهاي فطري بشر را با هدف حاكميت ارزش‌هاي ناب توحيدي پاسخ دهد.

از ديگر دلايل سلبي، اشباع شدنِ روح بشر معاصر از شعارهاي تمدن مادي است؛ شعارهايي كه تا ديروز از جذابيت زيادي برخوردار بود، اما هنگامي كه انسان توحيدي و غيرتوحيدي آنها را تجربه كرد، پوچ بودن غالب آنها ثابت شد. طبيعي است تنزل اين جذابيت ها بر گزينش شعاري نو را ضروري مي‏كند؛ شعاري كه نواقص موجود را در بر نداشته باشد و بتواند روح تشنه بشر را سيراب كند. در غير اين صورت، نااميدي از كمال شعارهاي پيشين و نبود شعارهاي نوين، جوامع را به مرز انتحار اجتماعي سوق خواهد داد. البته ارائه شعارهاي جديد امري است كه بايد تحقق آن را در فراسوي حكومت اسلامي جست‌و‌جو كرد.

- اهداف مهندسي جــامعــه ديني براساس تمدن اسلامي چيست؟
هدف نخست ايجاد زمينه تحقق آرمان‌هاي ديني از طريق تمدن‌ سازي است.
اصولاً تحقق شعارها و آرمانهاي ديني در گرو توليد علم ديني و ايجاد تمدن اسلامي است و اين تمدن نيز به نوبه خود منوط به شامليت و جامعيت دين بر روابط فردي و اجتماعي است. مكتبي كه نتواند كارآمدي خود را در قالب سرپرستي تكامل الهي به اثبات برساند و احكام خود را در بستر جامعه و تمدن جريان دهد و وظايف يك شهروند جامعه را از مهد تا لحد ساماندهي كند، حتماً از جامعيت لازم برخوردار نيست. در اين صورت چنين مكتبي نخواهد توانست دو حوزه «اعتقاد» و «عمل» اجتماعي را به يكديگر پيوند زند.

البته در ميان مذاهب اسلامي، تنها تشيع از قدرت نظام ‏سازي و ايجاد تمدن توحيدي برخوردار است. مهم‏ترين نمونه عيني اين توانمندي، حكومت ده ‏ساله نبوي و حاكميت پنج‏ ساله علوي است كه الگويي كامل از يك دولت قدرتمند اسلامي را به جامعه و تاريخ بشري معرفي كرد. بدون‏شك، اگر انحرافاتِ پس از رحلت نبي‏ اكرم(ص) به‏ وقوع نپيوسته بود، اين دو حكومت مي‏توانست در قالب يك تمدن نوين الهي رخ نشان دهد و بشر را از رنج تاريخي ظلم و ناسپاسي رهايي بخشد؛ اما سنت الهي چنين است كه اين دو الگوي كامل به ‏دست با كفايت آخرين ذخيره الهي(عج) و در زمان موعود، به ‏صورت مستمر، حياتي دوباره يابد تا همگان از حاكميت احكام الهي در عينيت بهره‏مند شوند.

- انقلاب اسلامي ايران در راستاي اقامه تمدن اسلامي چقدر زمينه‌ساز بوده است؟
از ديگر ادله‏اي كه ضرورت بحث از تمدن‏ سازي اسلامي را تمام مي‏كند، وجود نيازهاي اساسي انقلاب اسلامي است كه امروز توانسته است پرچم دين‏ محوري را در اداره عيني جامعه به اهتزاز درآورد. گرچه قدرت سياسي، فرهنگي و اقتصادي نظام اسلامي ايران هيچ‏گاه قابل‏ قياس با حكومت موعود جهاني به رهبري حضرت مهدي(عج) نيست و هيچ‏يك از رهبران انقلاب اسلامي نيز چنين داعيه‏ اي در سر نداشته ‏اند، اما چون اين حركت مؤثر در ساختارها و روابط موجود جهاني، با نام «دين» به وقوع پيوسته است و هدف اصلي خود را زمينه‏ سازي براي اقامه تمدن اسلامي مطرح كرده است، عملاً رسالت انديشمندان مسلمان را در ارائه بحث «مهندسي تمدن اسلامي» مضاعف مي‏سازد.

- آيا مي‌توان از جهاني‌شدن اسلامي در برابر «جهاني سازي‌غربي» سخن گفت؟
آخرين دليل اثباتي را مي‏توان در «حكومت جهاني» به ‏عنوان محوري‏ترين شعار هر دو تمدن مادي و الهي جست‌و‌جو كرد. به بيان بهتر، هر دو تمدن داعيه سرپرستي تكامل اجتماعي بشر را در طول تاريخ داشته‏ اند و به شعار «جهاني‏ سازي و جهاني‏ شدن» بر پايه نظام ارزشي خود، اعتقاد جدي دارند. اين شعار الزاماتي را براي طرفين ايجاد مي‏كند كه كمترين آنها بحث جدي درباره تمدن‏ سازي و ترسيم دكترين نظامات اجتماعي بر پايه دنياپرستي يا خداپرستي است. گرچه تمدن مادي قرن‌هاست اين بحث را به ‏صورت نظري و عملي دنبال كرده است، كماكان طرح اين بحث بنيادين براي داعيه‏داران تمدن الهي حياتي است. تبيين شاخصه‏ ها و چارچوب تمدنِ نوين اسلامي، گام نخست در تجديد حيات دين در دو صحنه عمل اجتماعي است و عملي شدنِ اين مهم تنها از عهده انديشمندان دردآشناي اسلام، مورد انتظار است.

براي مهندسي تمدن اسلامي به چه فاكتورها و عواملي نيازمنديم؟
براي دستيابي به تمدن اسلامي نيازمند تبيين عوامل «درونزا» و «برونزا» هستيم.
مهمترين عامل بيروني كه مي‏تواند حدود و ثغور يك تمدن را ترسيم كند همان فلسفه تكامل است كه با نگاه به جريان تاريخي حركت بشر و نوع تفسيري كه از اين حركت ارائه مي‏دهد، عملاً چارچوب تمدن را به تصوير مي‏كشد. طبيعي است هر انديشه‏اي كه فاقد فلسفه تكامل باشد، نخواهد توانست سيماي تمدن موجود خود را براي خود و ديگران رسم كند.

اما اين عامل بيروني تنها در كنار فلسفه ‏اي ديگر به نام فلسفه شدن (يا فلسفه چگونگي) كه ترسيم ‏كننده تغييرات عيني يك پديده (همچون تمدن) است مي‏تواند تعريف كاملي از موضوع ارائه كند. نبود فلسفه شدن، به معناي باقي ماندن فضاي بحث در مفاهيم نظري محض است كه البته نمي‏توان از چنين فضاي ضيقي انتظار معجزه عملي داشت؛ همچنان كه اگر هر دو فلسفه تكامل و چگونگي در ذهن معماران يك مكتب طراحي شده باشد اما اين انديشه فاقد منطق و متدولوژي تغييرات عيني باشد، باز نمي‏توان از عهده تفسير مراحل پيدايش، تغييرات و تكامل يك شي‏ء متغير و متحرك برآمد. تنها در اين حال است كه سخن گفتن از مهندسي تمدن اسلامي جايگاهي منطقي و واقعي خواهد داشت.

پس مهمترين عامل درونزا در مهندسي تمدن اسلامي فلسفه شدن يا چگونگي است كه براساس آن مي‏توان تغييرات يك پديده را دائماً ترسيم كرد؛ اما اين فلسفه گرچه فلسفه عمل محسوب مي‏شود، به‏خاطر روح حاكم بر آن (و هر فلسفه مادي يا الهي) نمي‏توان آن را بدون واسط، در عينيت جريان داد. سرپل ارتباطي مفاهيم نظري يك فلسفه (حتي اگر فلسفه عمل باشد) «منطق و متدلوژي» است. در واقع با اين واسط مي‏توان به «مفاهيم، معادلات و برنامه ‏هاي» عيني دست يافت.

روشهايي كه به ‏عنوان سه منطق مهندسي تمدن اسلامي، قابل‏طرح‏اند و حول محور فلسفه شدن يا چگونگي، هماهنگ مي‏شوند عبارت‏ اند از:
روش استنباط احكام اجتماعي‏
روش توليد معادلات كاربردي‏
روش طراحي برنامه‏ هاي اجرايي‏
طبيعي است چون هر سه منطق، موضوع مهندسي تمدن اسلامي به‏ شمار مي‏روند، به‏ ناچار بايد از متن جهان‏ بيني الهي استخراج شوند.

- ديدگاه‌هاي موجود در خصوص علم ديني كه پايه جامعه ديني خواهد بود چند دسته‌اند؟
يكي ديگر از سرفصل‌هاي اين مباحث، بررسي نظريه ‏هاي موجود در خصوص علم اسلامي است. در اين خصوص سه ديدگاه اساسي وجود دارد.
ديدگاه اول) ضرورت اداره جامعه اسلامي براساس فقه سنتي (فقه فردي)است.
رايج‏ترين نظريه موجود كه طرفداران و منتقدان بسياري نيز دارد، ديدگاهي است كه فقه فردي را ابزار كارآمد اداره جامعه اسلامي معرفي مي‏كند.

ديدگاه دوم) ضرورت اداره جامعه اسلامي براساس فقه پويا مي‌باشد.
از ديگر نظرياتي كه پس از تشكيل حكومت اسلامي در ايران جناح‌هاي مختلفي از انديشمندان جامعه مطرح كردند ضرورت تمسك به فقه پويا براي اداره جامعه اسلامي است. اين گروه با متهم كردن فقه موجود به ضيق بودن محدوده موضوعات آن و لزوم توسعه در موضوعات فقهي به‏گونه‏اي كه بتواند ابزار اداره حكومت اسلامي و پاسخگوي مسائل مستحدثه باشد، از انديشه خود در اين مورد دفاع مي‏كنند. اين ديدگاه قائل به ضرورت احصاي موضوعات فقهي و استنباط احكام موضوعات جديد از طريق توسعه موضوعات است.

ديدگاه سوم) ضرورت اداره جامعه اسلامي براساس فقه حكومتي (فقه اجتماعي) است.
ديدگاه سوم كه خود مشتمل بر دو نظريه است، كارشناسي اسلامي را محور اداره جامعه اسلامي و ضـــرورت مديريت اجتماعي مي‏داند. اما در عين حال طرفداران اين ديدگاه در تحديد دايره كارشناسي اسلامي عملاً به دو نظريه ذيل گرايش پيدا مي‏كنند:

نظريه نخست: «گرچه كارشناسي اسلامي» اصل ضروري در امر حكومت است، نفس كارشناسي را بايد به حوزه علوم انساني محدود كرد. تنها در اين حيطه است كه مي‏توان از دين، نقشِ محوري را انتظار داشت و دو حوزه «موضوعات» و «احكام» را در اين راستا مورد بررسي و بحث كارشناسي قرار داد.

نظريه دوم: بايد از نقشِ محوري دين در تمامي گستره علوم، اعم از علوم انساني، علوم تجربي و علوم پايه دفاع كرد و معناي كارشناسي ديني را به تمامي حوزه‏ ها تعميم داد. اصولاً مجموعه علوم نقشي اساسي در ايجاد تمدن الهي دارند. از اين رو تنها با ديني كردن خاستگاه، جايگاه و پايگاه علوم مي‏توان متوقّع بود كه كارشناسي نيز صبغه ديني پيدا كند. البته پيش از اين مهم بايد فقاهت (يا اصول فقه) موجود را كه به‏ عنوان روش استنباط احكام الهي مورد استفاده علماي اسلامي قرار مي‏ گيرد، توسعه داد و بر اين اساس، «فقه اداره» را، كه همان «فقه حكومتي» است، به جامعه عرضه كرد.

پس براساس اين ديدگاه، توسعه روش فقاهت بايد در كنار تصرف در بنيان فلسفي و متدولوژي علوم كاربردي، مدنظر انديشمندان حوزه و دانشگاه قرار گيرد تا مجموعه اصول فقه، فقه حكومتي، علوم پايه (فلسفه فيزيك، فلسفه رياضي و فلسفه زيست‏شناسي)، علوم تجربي و علوم انساني عملاً در خدمت توسعه دين قرار گيرند. تنها بر اين اساس مي‏توان توسعه در روش برنامه ‏ريزي و اداره حكومت را بر پايه كتاب و سنت الهي تعريف كرد.

در هر حال، اگر نظام اسلامي فاقد چنين فلسفه‏ ها و روش‌هايي باشد و نتواند فلسفه شدن يا چگونگي را به‏عنوان محور هماهنگي سه روش توليد حكم، معادله و برنامه براساس دين تعريف كند، حتماً تضميني براي استمرار و توسعه حكومت اسلامي در كار نخواهد بود؛ چه رسد به اينكه پرچمداران اين حركت عظيم اسلامي داعيه اقامه تمدن نوين الهي را در قرن معاصر مطرح كنند. تمامي اينها سرفصل‌هاي مباحثي‏ اند كه بايد تدريجاً در جاي خود موشكافانه بررسي شوند.

اين سرفصل‌ها به مادي بودن مبادي، مباني و نتايج تمدن موجود و ضرورت شناخت اركان و ساختار اين تمدن و محصولات و فرآورده‏ه اي آن اشعار داشت و نقدي از برون قلمداد مي‏شد و نيز سرفصل‌هايي كه به نقش حوزه ‏هاي علميه امروز در مهندسي تمدن اسلامي و ضرورت تأسيس فلسفه ‏هاي تكامل، تاريخ، جامعه‏ شناسي، چگونگي (شدن) و برنامه‏ريزي با هدف آسيب ‏شناسي در فرهنگ حُجيّت حاكم بر حوزه‏ ها و نيز نقش دانشگاهها در اين مهندسي و نقد فلسفه تكامل، تاريخ و جامعه‏ شناسي موجود با هدف آسيب‏ شناسي مدل حاكم بر فرهنگ مديريت كلان اجتماعي و امر برنامه ‏ريزي اشاره داشتند و عملاً نقدي از درون قلمداد مي‏شدند. البته آنچه مكمّل نقد دروني محسوب مي‏شود بررسي مبادي، مباني، مواضع و موانع مهندسي تمدن اسلامي در سه سطحِ «توسعه، كلان و خرد» است.

منبع : روزنامه ایران