شنبه, 25 آبان 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5710
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1292078

اوقات شرعی



جستجو

Loading
مهدويت و انتظار در انديشة شهيد مطهري PDF
چكيده
مسألة قيام حضرت مهدي(سلام الله عليه) و انتظار موعود جهاني با چالش‌هاي متعدّدي روبه‌روست نظير اين‌كه: اگر قرار است عدالت كامل در آخرت تحقّق يابد، چه ضرورتي دارد كه حكومت عدل جهاني در دنيا تشكيل شود؟ چرا انتظار فرج، افضل اعمال خوانده شده با اين‌كه سنخ انتظار از سنخ عمل كردن نيست، چه رسد به افضل اعمال بودن؟ با توجّه به ديدگاه ما در خصوص حكومت جهاني واحد حضرت مهدي (سلام الله عليه) آيا مي‌توان به ديدگاهي در خصوص مسألة امروزي جهاني‌شدن دست يافت؟ 
اگر شرط ظهور پر شدن جهان از ظلم است، آيا تلاش‌هاي اصلاحي ما ظهور را به تعويق نمي‌اندازد، و اگر اين تلاش هاي اصلاحي ما سير تكاملي انسان را شكل مي‌دهد ديگر چه نيازي به مهدي موعود است؟ و... . در واقع از ما خواسته‌اند كه منتظر قيام موعود جهاني باشيم! و همة سؤالات ما برمي‌گردد كه اوّلاً چرا؟ و ثانياً چگونه؟ در اين مقاله كوشيده‌ايم اين‌گونه سؤالات را با نگاهي به انديشة استاد مرتضي مطهري پاسخ دهيم.
واژگان كليدي: مطهري، مهدي، مهدويت، انتظار، اصالت فرد، اصالت‌جامعه، حقّ و باطل، امداد غيبي‌، جهاني‌شدن، ظهور موعود جهاني.
ادامه مطلب...
 
تشرفی دیگر از سيد بحرالعلوم PDF
خوند، ملا زين العابدين سلماسي ، از ناظر كارهاي سيد بحرالعلوم نقل مي كند: در مـدتـي كـه سـيـد در مكه معظمه سكونت داشت ، با آن كه در شهر غربت بسر مي برد واز همه دوستان دور بود، در عين حال از بذل و بخشش كوتاهي نمي كرد و اعتنايي به كثرت مخارج و زياد شدن هزينه ها نداشت .
يك روز كه چيزي باقي نمانده بود، چگونگي حال را خدمت سيد عرض كردم ، ايشان چيزي نفرمود.
برنامه سيد بر اين بود كه صبح طوافي دور كعبه مي كرد و به خانه مي آمد و در اتاقي كه مخصوص خودش بود، مي رفت .
آن وقت ما قلياني براي ايشان مي برديم .
آن رامي كشيد، بعد بيرون مي آمد و در اتـاق ديـگـري مـي نشست و شاگردان از هر مذهبي جمع مي شدند و او هم براي هر جمعي به روش مذهب خودشان درس مي گفت .
فرداي آن روزي كه از بي پولي شكايت كرده بودم ، وقتي از طواف برگشت ، طبق معمول قليان را حاضر كردم ، اما ناگاه كسي در را كوبيد.
سيد به شدت مضطرب شد وبه من گفت : قليان را بردار و از اين جا بيرون ببر.
و خود با عجله برخاست و رفت و دررا باز كرد.
شخص جليلي به هيئت اعراب داخل شد و در اتاق سيد نشست و سيد در نهايت احترام و ادب دم در نشست و به من اشاره كرد كه قليان را نزديك نبرم .
سـاعـتي با هم صحبت مي كردند.
بعد هم آن شخص برخاست .
باز سيد با عجله از جابلند شد و در خـانـه را بـاز كرد.
دستش را بوسيد و آن بزرگوار را بر شتري كه كنار درخانه خوابيده بود، سوار كرد.

او رفـت و سيد با رنگ پريده برگشت .
حواله اي به دست من داد و گفت : اين كاغذ،حواله اي است به مرد صرافي در كوه صفا، نزد او برو و آنچه حواله شده ، بگير.
حـوالـه را گـرفـتـم و نزد همان مرد بردم .
وقتي آن را گرفت و در آن نظر كرد، كاغذ رابوسيد و گفت : برو و چند حمال بياور.
من هم رفتم و چهار حمال آوردم .
صراف مقداري كه آن چهار نفر قدرت داشتند،پول فرانسه (هر پول فرانسه كمي بيشتر از پنج ريال عجم بود) آورد و ايشان برداشتندو به منزل آوردند.
پـس از مـدتـي ، روزي نزد آن صراف رفتم تا از او بپرسم كه اين حواله از چه كسي بود،اما با كمال تـعـجـب نـه صـرافـي ديـدم و نـه دكاني ! از كسي كه در آن جا بود، پرسيدم : اين صراف با چنين خـصـوصياتي كجا است ؟ گفت : ما اين جا هرگز صرافي نديده بوديم واين جا مغازه فلان شخص مي باشد.
دانستم اين موضوع ، از اسرار ملك علام وپروردگار متعال بوده است
كمال الدين ج 2، ص 122، س 1

 
اتفاق مذاهب در موضوع موعود آخرالزمان PDF
جو حاكم در دوران حكومتهاي بني‏اميه و بني عباس و نظير آنها سبب گرديد كه بسياري از حقايق اسلامي به دست فراموشي سپرده شود و در ميان مسلمانان ترويج نشود و در مقابل بسياري از چيزها كه در مسير سياست آنها قرار مي‏گرفت‏به وجود آمد و تبليغ شد. نظير مساله جبر، خلق قرآن و امثال آنها.
جلال‏الدين عبدالرحمان سيوطي (1)در حالات «يزيدبن عبدالملك بن مروان‏» كه بعد از «عمر بن عبدالعزيز» به حكومت رسيد مي‏نويسد: او چون خلافت را به دست گرفت، گفت: مانند عمربن ‏عبدالعزيز رفتار كنيد، اطرافيان او چهل نفر شيخ (عالم درباري) را پيش او حاضر كردند و همه آنها شهادت دادند كه بر خلفا حساب و عذابي نيست! و او بعد از چهل روز از خلافتش (از عدالت و تقوا به ظلم و بي‏بندو باري) برگشت .
«زماني كه منصور عباسي از مالك بن انس امام مذهب مالكي خواست كتاب «موطا» را بنويسد تا مردم را بر فقه او وادار نمايد، با او شرط كرد كه بايد در كتابت از علي بن ابي‏طالب(ع) حديثي نقل ننمايي! و نيز(2)به او گفت: از «شواذ بن مسعود» و «شدائد بن عمر» و رخصتهاي «ابن عباس‏» اجتناب كن » به هر حال در اثر جريانهاي اشاره شده و(3) انزواي امامان: و شهادت، تبعيد و زنداني شدن آنها و مخالفت صد درصد خلفا با مطرح شدن اهل‏بيت(ع) سبب گرديد كه مساله مهدويت در ميان برادران اهل سنت ‏به دست فراموشي سپرده شود و اين مقدار كه در كتابها نقل شده و محفوظ مانده از كرامات بلكه از معجزات است كه خداوند خواسته است‏ حجت‏ بر همه اهل اسلام تمام شود. امروز كه وضع زمان عوض شده اميد است دانشمندان اسلامي اين حقايق را ترويج كرده و وظيفه الهي خويش را در رابطه با اين حقيقت ادا نمايند.
با توجه به آنچه گذشت در اين مقاله سعي شده است كه با استفاده از منابع اهل سنت اثبات شود كه شيعه و اهل سنت درباره امام زمان(ع) متفق ‏القول ‏اند وحدت نظر دارند. به عبارت ديگر:
اهل سنت نيز مانند شيعه مي‏گويند: مهدي موعود(ع) فرزند نهم امام حسين و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل امام حسن عسكري(ع) است و در سال 255 هجري در شهر سامرا از مادري به نام نرجس متولد شده است و در آخرالزمان ظهور كرده و حكومت جهاني واحدي تشكيل خواهد داد.
پس به طور خلاصه مي‏توان گفت در اين مقاله در ضمن دو گفتار دو مطلب اساسي به اثبات مي‏رسد: در گفتار اول اثبات مي‏شود: مهدي موعود «كه آمدنش به طور متواتر از رسول ‏الله(ص) نقل شده، فزرند نهم امام حسين و فرزند چهارم امام رضا و فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسكري: است و يك شخص مجهول و نامعلومي نيست.
در گفتار دوم با بررسي اقوال تني چند از بزرگان اهل سنت كه همه آنها ولادت امام زمان(ع) را نوشته و ولادت او را بطور قطع و يقين بيان داشته ‏اند معلوم مي‏شود كه شهرت عدم ولادت آن حضرت و نسبت مجهول بودنش بي‏اساس بوده است.
چنانكه گفته شد همه مطالب بدون استثناء از كتب برادران اهل سنت جمع آوري شده و نگارنده از اين كار دو نظر داشته است‏ يكي اينكه: برادران اهل سنت موقع مطالعه آن عذري نياورند و نگويند كه اين مطالب در كتابهاي ما نيست ديگر آنكه مطالعه كنندگان شيعه مذهب را سبب تحكيم اعتقاد باشد و بدانند آنچه كه آنها عقيده دارند مورد تصديق اهل سنت نيز مي‏باشد. اين مزيت‏ به نظر من سبب نزديك شدن اهل سنت و شيعه نسبت‏ به يكديگر خواهد گرديد.
مهدي شخصي ، نه مهدي نوعي
برادران اهل سنت در رابطه با مهدي موعود « مي‏گويند: ما به مهدي نوعي عقيده داريم. به عبارت ديگر ما منكر موعود نيستيم . احاديثي كه از رسول خدا(ص)درباره او صادر شده مورد قبول ماست ولي مي‏گوئيم، او هنوز متولد نشده و معلوم نيست چه كسي است اما در آينده متولد مي‏شود و بعد از برزگ شدن قيام مي‏كند و حكومت جهاني واحد تشكيل مي‏دهد. او از نسل فاطمه واز فرزندان حسين (ع)است.(4)
مثلا شبراوي شافعي در الاتحاف (5)مي‏گويد: شيعه عقيده دارد مهدي موعود كه احاديث صحيحه در رابطه با او وارد شده ، همان پسر حسن عسكري خالص است و در آخرالزمان ظهور خواهد كرد ولي صحيح آن است كه او هنوز متولد نشده و در آينده متولد شده و بزرگ مي‏شود واو از اشراف آل البيت الكريم است.»
«ابن ابي الحديد» در شرح نهج‏ البلاغه(6)ذيل خطبه‏16 مي‏گويد:
«اكثر محدثين عقيده دارند مهدي موعود از نسل فاطمه(ع) است و اصحاب ما معتزله آن را انكار ندارند و در كتب خود به ذكر او تصريح كرده ‏اند و شيوخ مابه او اعتراف كرده ‏اند. فقط فرق آن است كه او به عقيده ما هنوز متولد نشده و بعدا متولد خواهد گرديد.
ناگفته نماند كه: اهل سنت‏ بر اين گفته خود دليلي از احاديث‏ يا آيات نياورده ‏اند. فقط شهرتي است كه در ميان ايشان به وجود آمده است و اين از نتايج منزوي شدن اهل بيت(ع) و برگشتن خلافت اسلامي از آنهاست چنانكه در مقدمه مقاله به آن اشاره شد. وانگهي احاديث منقوله در كتب اهل سنت عينا عقيده شعيه را مي‏رساند و در آن احاديث مي‏خوانيم كه: مهدي موعود(ع) دوازدهمين امام از ائمه دوازده‏گانه و نهمين فرزند امام حسين(ع) و چهارمين فزرند امام رضا(ع) و فرزند بلافصل امام حسن عسكري(ع) است.
و نيز روايات اهل سنت مي‏گويند كه آن حضرت در سال 255 هجري در نيمه‏ شعبان در شهر سامرا از مادري به نام نرجس به دنيا آمده است. بنابراين شيعه و اهل سنت در مهدي موعود شكي ندارند و هر دو عقيده به مهدي شخصي دارند. منتها، دورانهاي تاريك و انزواي اهل بيت و عصر حكومت ‏سياه بني‏اميه و بني‏عباس مانع از آن شد كه اهل سنت چيزي را كه در كتابهاي خود نوشته و نقل كرده ‏اند در ميان خود شهرت بدهند و مانند شيعه منتظر آمدن مهدي شخصي(ع) باشند.
ما اينك بعضي از دلايلي را كه دلالت ‏بر مهدي شخصي دارند از كتب برادران اهل سنت نقل كرده و درباره آنها توضيح مي‏دهيم:
- محمد صالح حسيني ترمذي حنفي از سلمان فارسي نقل كرده مي‏گويد:
«دخلت علي النبي (ص) فاذاالحسين علي فخذه و هو يقبل عينيه و فاه و يقول: انت‏سيد ابن سيدانت امام ابن امام، نت‏حجة‏ابن حجة ابوحجج تسعة من صلبك تا سعهم قائمهم.» (7)
«يعني داخل محضر رسول خدا(ص) شدم ناگاه ديدم كه حسين(ع) بر روي زانوي آن حضرت است. حضرت چشمها و دهان حسين را مي‏بوسيد و مي‏فرمود: تو آقايي فرزند آقايي، تو امامي، پسر امامي، تو حجتي فرزند حجتي. پدر نه ‏نفر حجتي از صلب تو كه نهم آنها قائم آنهاست.
اين حديث ‏شريف صريح است در اينكه مهدي موعود(ع) نهمين فرزند امام حسين(ع) است علي هذا متولد هم شده است. بنابراين حديث نمي‏شود گفت معلوم نيست مهدي چه كسي است و هنوز متولد نشده است.
«عبدالله بسمل‏» نيز همين حديث را عينا نقل كرده است.(8)
- «ابوالمويد موفق خوارزمي حنفي‏» (متوفاي 568) آن را با كمي تفاوت از «سليم بن قيس‏» از «سلمان محمدي‏» چنين نقل مي‏كند:
«قال دخلت علي النبي(ص) واذاالحسين علي فخذه و هو يقبل عينيه و يلثم فاه و يقول انك سيدابن سيدابوسادة انك امام ابن امام ابوائمة، انك حجة ابن حجة ابوحجج تسعة من صلبك تاسعهم قائمهم(9)
«مهدي موعود(ع) در كلام رسول خدا(ص) به احسن وجه تعيين شده و آن نهمين فرزند امام حسين(ع) است.»
- حافظ شيخ سليمان حنفي قندوزي حديث فوق را در ينابيع‏ المودة باب 54 ص 168 و نيز در باب‏56 ص 258 از كتاب مودة القربي تاليف سيد علي بن شهاب همداني شافعي (متوفاي‏786) نقل كرده است و نيز در باب‏77 ص 445 باز از مودة‏ القربي و در باب 94 ، ص 492 از خوارزمي به دو سند از سلمان فارسي و امام سجاد(ع) از پدرش امام حسين(ع) نقل كرده كه دومي چنين است:
«عن علي بن الحسين عن ابيه الحسين بن علي: دخلت علي جدي رسول ‏الله(ص) فاجلسني علي فخذه و قال لي: ان الله اختار من صلبك يا حسين تسعة ائمة تاسعهم قائمهم و كلهم في‏الفضل و المنزلة عندالله سواء»
«امام مي‏فرمايد: به محضر جدم رسول ‏الله(ص) داخل شدم مرا روي زانوي خويش نشانيد و فرمود خداوند از صلب تو نه نفر امام اختيار كرده كه نهم آنها قائم آنهاست و همه در فضيلت و مقام پيش خداوند يكسانند».
بنابراين مهدي(ع) يك مهدي معين و نهمين فرزند امام حسين(ع) است.
ناگفته نماند كه كتاب «مودة ذوي‏القربي‏» تاليف سيد علي بن شهاب همداني شافعي (متوفاي‏786) حاوي چهارده فصل است كه شيخ سليمان حنفي همه آن كتاب را در «ينابيع ‏الموده‏» آورده و آن را باب پنجاه و ششم اين كتاب قرار داده است و در فصل دهم تحت عنوان «المودة العاشرة في عدد الائمه و ان المهدي منهم‏» حديث مبارك فوق را چنانكه گفته شد - در ص 258 از سليم بن قيس هلالي از سلمان فارسي از رسول ‏الله(ص) نقل كرده است.
پس بنابر آنچه ما به دست آورده ‏ايم حديث فوق در كتابهاي «مقتل خوارزمي‏» در «ارجح‏ المطالب‏» «مناقب مرتضوي‏» ، «مودة ذوي‏القربي‏» و «ينابيع المودة‏» نقل شده است و دلالت ‏بر مهدي شخصي دارد يعني مهدي موعود(ع) فرزند نهم امام حسين(ع) است.
- حموئي جويني شافعي از عبدالله بن عباس نقل كرده كه گفت:
«سمعت رسول الله(ص) يقول انا و علي و الحسن و الحسين و تسعة من ولدالحسين مطهرون معصومون‏» (10)
«شنيدم كه حضرت مي‏فرمود من ، علي ، حسن ، حسين ، و نه نفر از فرزندان حسين همه پاك شده از طرف خدا و معصوم هستيم‏».
و نيز همين حديث را از اصبغ بن نباته از عبدالله بن عباس نقل كرده است(1 1)وهمچنين در «ينابيع المودة‏» (12)از كتاب «مودة القربي‏» (مودت دهم) واز فرائدالسمطين(13) نقل شده است.
از اين حديث نيز روشن مي‏شود كه مهدي موعود(ع) فرزند نهم امام حسين(ع) است و اگر بگويند چه مانعي دارد كه فرزند امام حسين باشد ولي بعدا در آخرالزمان متولد شود؟! مي‏گوئيم به قرينه روايات گذشته و روايات آينده، نه نفر پشت‏ سر منظورند. يعني امام دوازدهم فرزند نهم امام حسين(ع) است.
- شبراوي شافعي مصري (متوفاي 1172) در كتاب «الاتحاف بحب‏الاشراف‏» (14)وابن صباغ مالكي در «فصول المهمة‏»(15)نقل مي‏كنند كه: دعبل ‏بن ‏علي‏ خزاعي مي‏گويد: چون به محضر حضرت رضا(ع) رسيدم و در ضمن قصيده خود اين دو شعر را خواندم كه :
خروج امام لا محالة خارج يقوم علي اسم الله و البركات يميز فينا كل حق و باطل و يجزي علي النعماء النقمات
حضرت رضا(ع) با گريه سرش را بلند كرد و فرمود: اي دعبل! در اين دو شعر جبرئيل به زبان تو سخن گفته است آيا مي‏داني آن امام كدام است كه قيام مي‏كند؟ گفتم: نمي‏دانم، فقط شنيده‏ام كه امامي از شما اهل بيت قيام كرده زمين را پر از عدل خواهد كرد.
«فقال: يا دعبل الامام بعدي محمد ابني و بعده علي ابنه و بعده ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجة‏القائم المنتظر في غيبة المطاع في ظهوره و لو لم يبق من‏الدنيا الايوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتي يخرج فيملاء الارض عدلا كما ملئت جورا».
«اي دعبل! امام بعد از من پسرم محمد و بعد از او پسر او ست و بعد از او حسن و بعد از حسن پسرش حجت قائم منتظر است. در غيبت مورد اطاعت‏ خواهد بود و در وقت ظهورش اگر از عمر دنيا نماند مگر يك روز ، خدا آن روز را بلند خواهد كرد تا خروج نموده و زمين را پر از عدل و داد گرداند همانطور كه از ظلم پر شده باشد.»
شايان ذكر است كه اين حديث را شيخ ‏الاسلام حموئي در فرائدالسمطين از ابوالصلت عبدالسلام هروي(16)و حافظ قندوزي حنفي از فوائد حموئي شافعي (17) نقل كرده است
- شيخ‏ الاسلام حموئي جويني شافعي در فرائد السمطين (18)از حسين بن خالد نقل كرده كه [امام] علي‏بن‏ موسي‏الرضا(ع) فرمود كسي كه ورع ندارد، دين ندارد و كسي كه تقيه ندارد ايمان ندارد و «ان اكرمكم عندالله اتقيكم‏» يعني عمل كننده ‏تر به تقيه. گفته شد يابن رسول ‏الله تا كي تقيه كنيم؟ فرمود: تا روز وقت معلوم و آن روز خروج قائم ماست هر كسي تا قبل از خروج قائم تقيه را ترك كند از مانيست .
«فقيل له يابن رسول ‏الله و من القائم منكم اهل البيت؟ قال: الرابع من ولدي ابن سيدة الاماء يطهر الله به الارض من كل جور و يقدسها من كل ظلم و هوالذي يشك الناس في ولادته و هو صاحب الغيبة قبل خروجه فاذا خرج اشرقت الارض بنوره‏»
«گفته شد يابن رسول ‏الله كداميك از شمااهل بيت، قائم است؟ فرمود: فرزند چهارم من ، پسر خانم كنيزان . خداوند به وسيله او زمين را از هر ظلم پاك و از هر ستم خالي مي‏گرداند. او همانست كه مردم در ولايت وي شك كنند و او صاحب غيبت است و چون خروج كند زمين بانورش روشن مي‏گردد.»
او همانست كه زمين براي وي پيچيده شود و براي وي سايه ‏اي نباشد و او همان است كه منادي درباره وي از آسمان ندا مي‏كند. ندايي كه خدا آن را به گوش همه اهل زمين مي‏رساند. منادي مي‏گويد:بدانيد حجت‏ خدا در نزد كعبه ظهور كرده تابع او شويد كه حق در او و با اوست و آن است قول خداي عزوجل كه مي‏فرمايد:
«ان نشا ننزل عليهم من‏السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين‏»(19)
اين حديث مانند حديث‏ سابق دلالت‏ بر مهدي معين دارد.
حافظ قندوزي همين حديث را از فرائد السمطين نقل كرده و مي‏گويد:
«قال الشيخ المحدث الفقيه محمد بن ابراهيم الجويني الحموئي الشافعي في كتابه فرائد السمطين عن دعبل الخزاعي ... »(20)
- ابن صباغ مالكي در «الفصول ‏المهمه‏»(21)كه آن را در معرفت ائمه نگاشته است مي‏گويد:
«و روي ابن ‏الخشاب في كتابه مواليد اهل بيت ‏يرفعه بسنده الي علي‏بن ‏موسي‏الرضا(ع) انه قال: الخلف الصالح من ولد ابي محمد الحسن بن علي و هو صاحب الزمان القائم المهدي‏»
«ابن خشاب ابومحمد عبدالله بن احمد بغدادي در كتاب خود كه سندش را به امام رضا(ع) رسانده كه آن حضرت فرمودند: خلف صالح (مهدي موعود) از فرزندان ابي محمد حسن بن علي عسكري است و او صاحب الزمان و قائم مهدي است‏».
- شيخ الاسلام حموئي شافعي در فرايدالسمطين(22)و موفق بن احمد خوارزمي حنفي در كتاب «مقتل‏الحسين‏» (23)(ع) نقل مي‏كنند از ابي‏سلمي كه شترچران رسول خدا(ص) بود(24) مي‏گويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه مي‏فرمود: در شب معراج از خداي جليل خطاب آمد:
«آمن الرسول بما انزل اليه من ربه‏»(25)
گفتم: «والمومنون‏» خطاب رسيد: راست گفتي اي محمد ، كدام كس را در ميان امت‏ خود گذاشتي؟ گفتم: بهترين آنها را خطاب رسيد: علي‏بن ‏ابي‏طالب را؟ گفتم: آري پروردگارا! خطاب رسيد: يا محمد! من توجه كردم به زمين، توجه كاملي و تو را از اهل زمين اختيار كردم. نامي از نامهاي خود رابراي تو مشتق كردم. من ياد نمي‏شوم، مگر آنكه تو هم با من يادشوي .منم محمود و تويي محمد.
بعد دفعه دوم به زمين نظر كردم از آن «علي‏» را برگزيدم و نامي از نامهاي خود براي او مشتق كردم و منم اعلي و اوست علي يا محمد! من تو را و علي ، فاطمه و حسن، حسين و امامان از فرزندان حسين را از شبح نور آفريدم (26)و ولايت‏ شما را بر اهل آسمانها و زمين عرضه كردم . هر كه قبول كرد در نزد من از مؤمنين است و هر كه انكار نمود نزد من از كفار است. اي محمد! اگر بنده‏اي از بندگان من مرا عبادت كند تا از كار افتد و يا مانند مشك خشكي گردد. پس در حال انكار ولايت‏ شما پيش من آيد ، او را نمي‏آمرزم تا اقرار به ولايت ‏شما كند. اي محمد! آيا ميخواهي اوصياي خود را ببيني؟ گفتم: آري بار خدايا ، خطاب آمد: به طرف راست عرش خدا بنگر:
«فالتفت فاذا انا بعلي و فاطمه والحسن و الحسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و المهدي في ضحضاح من نور قياما يصلون و هو - يعني‏المهدي - في وسطهم كانه كوكب دري و قال يا محمد هولاء الحجج و هو الثاثر من عترتك و عزتي و جلالي انه الحجة‏الواجبة لا وليائي والمنتقم من اعدائي‏».
«من به طرف راست عرش خدا نگاه كردم ناگاه ديدم: علي ، فاطمه ، حسن ، حسين ، محمد بن علي ، باقر ، جعفربن محمد صادق ، موسي بن جعفر كاظم ، علي بن موسي‏الرضا، محمد بن علي جواد ، علي بن محمد هادي ، حسن بن علي عسكري و مهدي در دريايي از نور ايستاده و نماز مي‏خوانند و مهدي در وسط آنها مانند ستاره درخشاني بود. خدا فرمود: اي محمد ! اينها حجتها هستند، مهدي منتقم عترت توست . به عزت و جلال خودم قسم او حجتي است كه ولايتش بر اولياي من واجب است و او انتقام گيرنده از دشمنان من است‏».
حافظ حنفي قندوزي ، اين حديث ‏شريف را در «ينابيع المودة‏» (27) از خوارزمي نقل كرده ‏و مي‏گويد: حمويي نيز در فرائد آن را نقل كرده است و در ينابيع به جاي «والمهدي‏» عبارت «و محمد المهدي بن الحسن‏» آمده است. اين حديث گذشته از دلالت‏ بر مهدي شخصي حاوي اسامي مبارك همه امامان صلوات ‏الله عليهم اجمعين - است.
- «موفق بن احمد خوارزمي‏» در «مقتل الحسين‏»(28)و «شيخ الاسلام حمويي شافعي‏» در «فرائدالسمطين‏» (29) «سعيد بن بشير» از علي ابن ابي‏طالب(ع) نقل كرده ‏اند كه فرمود:
قال رسول ‏الله(ص)انا واردكم علي الحوض و انت‏يا علي‏الساقي و الحسن الرائد (30) والحسين الامر و علي‏بن الحسين الفارط و محمد بن علي‏الناشر و جعفر بن محمد السائق و موسي بن جعفر محصي المحبين و المبغضين و قامع المنافقين و علي بن موسي معين المؤمنين و محمد بن علي منزل اهل الجنة في درجاتهم و علي بن محمد خطيب شيعته و مزوجهم الحور العين والحسن بن علي سراج اهل‏الجنة يستضئون به والمهدي شفيعهم يوم‏القيامه حيث لاياذن‏الله الا لمن يشاء و يرضي‏».
من پيشتر از شما وارد (31)حوض كوثر مي‏شوم تو يا علي ساقي كوثر هستي و حسن مدير آنست ، حسين فرمانده آن مي‏باشد، علي بن الحسين سابق برديگران در رسيدن به آن ، امام باقر مقسم آن ، جعفر صادق سوق‏دهنده به آن ، موسي بن جعفر شمارنده دوستان و دشمنان و زايل ‏كننده منافقان ، علي بن موسي يار مؤمنان ، محمد بن علي جواد نازل كننده اهل بهشت در درجاتشان و علي بن محمد هادي ، خطيب شيعه و تزويج كننده حورالعين به آنهاست، حسن بن علي عسكري چراغ اهل بهشت است. مردم از روشنايي آن روشنايي مي‏گيرند و مهدي موعود شفاعت كننده آنهاست در مكاني كه خدا اجازه شفاعت نمي‏دهد مگر به كسي كه بخواهد و از او راضي باشد».
اين حديث مبارك نيز كه برادران اهل سنت‏به صورت قبول ، آن را نقل كرده‏ اند حاوي نامهاي پاك دوازده امام: است.
- حافظ سليمان قندوزي از جابربن يزيد جعفي نقل كرده مي‏گويد: شنيدم جابر بن عبدالله انصاري مي‏گفت: رسول خدا(ص) به من فرمود:
«يا جابر! ان اوصيايي و ائمة المسلمين من بعدي اولهم علي ، ثم‏الحسن ، ثم الحسين، ثم علي بن الحسين ، ثم محمد بن علي المعروف بالباقر ستدركه يا جابر فاذالقيتة فاقرئه مني‏السلام ، ثم جعفربن محمد، ثم موسي بن جعفر ، ثم علي بن موسي ، ثم محمد بن علي ، ثم علي بن محمد، ثم الحسن بن علي ،ثم القائم، اسمه اسمي و كنيه كنيتي ابن الحسن بن علي ذاك الذي يفتح‏الله علي يديه مشارق الارض و مغاربها ذاك‏الذي يغيب عن اوليائه غيبة لا يثبت علي القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للايمان‏»(32)
«اي جابر! اوصياي من و امامان مسلمين بعد از من اول آنها علي بن ابي‏طالب است. بعد از او حسن ، بعد از او حسين ، بعد از او علي بن حسين ، بعد از او محمد بن علي معروف به باقر . اي جابر! تو او را درك خواهي كرد و چون به خدمتش رسيدي سلام مرا برسان ، بعد از او جعفر بن محمد ، بعد از او موسي‏بن جعفر ، بعد از او علي بن موسي ، بعد از او محمد بن علي، بعد از او علي بن محمد ، بعد از او حسن بن علي، بعد از او قائم آل محمد كه نامش نام من و كنيه ‏اش كنيه من است پسر حسن بن علي ، او همانست كه خدا با دست وي شرق و غرب زمين را فتح مي‏كند، او همانست كه از دوستان خويش مدت زيادي غايب مي‏شود، تا حدي كه در اعتقاد به امامت او باقي نمي‏ماند مگر آنان كه خداوند قلوبشان را با ايمان امتحان كرده است‏»
جابر مي‏گويد: گفتم يا رسول ‏الله! آيا مردم در زمان غيبت از وجود وي منتفع مي‏شوند؟ فرمود: آري به خدايي كه مرا به حق فرستاده، مردم در زمان غيبت از نور ولايتش روشنايي مي‏گيرند. چنانكه مردم از آفتاب بهره مي‏برند با آنكه زير ابرهاست. اي جابر! اينكه گفتم از مكنونات سر خداست و از علم مخزون خدا مي‏باشد آن را اظهار مكن مگر به كسي كه اهليت دارد.
پي نوشتها
- جلال‏الدين عبدالرحمان سبوطي ، تاريخ الخلفاء ص‏246
-امام الصادق و المذاهب الاربعه ج 2 ، ص 555 به نقل از مقدمة البيض ابن عبدالبر، ص‏9
-مقدمه موطا، ص 12، از عبدالوهاب و عبداللطيف
-منظور ما از «مهدي نوعي‏» همين است و گر نه اهل سنت نيز آن حضرت را فاطمي و حسيني مي‏دانند
-بشراوي ، الاتحاف ، باب خامس ص 180 ذيل فصل الثاني عشر من‏الائمه ابوالقاسم محمد
- ابن ابي الحديد، شرح نهج‏البلاغه، ج 1، ص 281
-محمد صالح حسيني ترمذي ، مناقب مرتضوي باب دوم ص‏139
-عبدالله بسمل ، ارجح المطالب في عد مناقب اسدالله الغالب، ط لاهور، در باب منحصر بودن امامت در دوازده نفر ص‏436
-مقتل الحسين ، خوارزمي ، ج 1، الفصل السابع في فضائل الحسين، ص‏146
- فرائدالسمطين ، ج 2، ص 132 ، حديث 430
- همان مدرك، 2، ص‏313، حديث‏563
- ينابيع‏المودة باب 58 ، ص 258
-فرائد السمطين، باب‏77 ، ص 445
- الاتحاف بحب الاشراف ، ط ادبيه مصر، ص‏146، 165
-فصول المهمه، فصل 8 ، ص 265
-فرائد السمطين ، ج 2 ، ص‏337 ، حديث 591
-ينابيع المودة ، باب 80 ، ص 454
-فرائد السمطين ، ج 2، ص‏336 ، حديث 590
-ما اگر بخواهيم از آسمان مشيت آيت قهري نازل گردانيم كه همه به جبر گردن زير بار ايمان فرود آرند» (سوره شعراء، آيه 4)
-ينابيع المودة ، باب 80، ص 454 و باب‏86 ، ص 471
-فصول المهمه ، فصل ثاني عشر ، ص‏309 ، 310
-فرائد السمطين ، ج 2 ، ص‏319 ، حديث 571
-مقتل الحسين ، ج 1، فصل سابع في فضائل الحسن ، و الحسين ، ص‏96
-ابن اثير در «اسدالغابه‏» مي‏گويد: ابوسلمي چوپان شتران رسول خدا(ص) بود ، نامش را «حريث‏» گفته‏ اند. ابن حجر نيز در «الاصابه‏» چنين گفته است:ناگفته نماند حديث فوق را در فرائد از خوارزمي نقل كرده است.
-سوره بقره ، آيه 285
-در نسخه فرائد «شبح‏» و در نسخه مقتل خوارزمي «من سنح نور من نوري‏» است .
-ينابيع المودة ، باب‏93 ، ص‏487
-مقتل الحسين ، ج 1، فصل سابع في فضائل الحسن و الحسين ، ص 94
-فرائد السمطين ، ج 2 ، ص 321 ، حديث 572
-در لفظ مقتل الحسين «الزائد» با «زاء» است‏يعني دوركننده دشمنان از حوض
-«وارد» كسي است كه قبل از قافله وارد محلي مي‏شود نظير «فارسلوا واردهم فادلي دلوه‏».
-ينابيع المودة ، باب 94 ، ص 494
 
تشرف ملا حبيب اللّه و حاج سيد محمد صادق قمي PDF
مـلا حـبيب اللّه ، كه از متقين و مورد اعتماد است ، مؤذن مسجدي بود كه مرحوم حاج سيد محمد صادق قمي (ره ) آن را تاسيس كرد.
ايشان فرمود: عـادت مـن ايـن بود، كه يك ساعت قبل از طلوع فجر، به مسجد مي آمدم و نافله شب رادر آن جا مـي خـوانـدم و وقتي هوا گرم مي شد بر پشت بام مسجد بجا مي آوردم و بعد ازاداء نافله بر سطح ايـوان مـرتـفع مسجد مي رفتم و قبل از اذان قدري مناجات مي كردم .
وقتي كه صبح مي شد اذان مي گفتم و براي نماز پايين مي آمدم .
ايـن بـرنامه را نزديك به بيست سال اجرا مي كردم .
شبي از شبها كه تاريك بود و بادمي وزيد، بنابر عـادت بـه مـسـجد آمدم .
ديدم در مسجد باز است و يك روشنايي درآن جا ديده مي شود.
گمان كـردم خـادم ، در مـسـجـد را نـبـسته و چراغ را خاموش نكرده است .
داخل شدم كه ببينم جريان چـيـسـت ، ديـدم سيدي به لباس علماء ايران درمحراب مشغول نماز است و آن روشنايي از چهره مبارك ايشان ساطع مي شود نه ازچراغ ! درباره آن سيد و صورت نورانيش تفكر مي كردم .
وقتي از نماز فارغ شد، رو به من نمود و مرا به اسم صدا زد و فرمود: به آقاي خود (سيد محمد صادق قمي ) بگوبيايد.
بـدون تـامل امر او را اطاعت نمودم و رفتم كه مرحوم حجة الاسلام سيد محمد صادق قمي را خبر كنم .
چون به خانه اش رسيدم در را به آرامي كوبيدم .
ديدم ، آن مرحوم درحالي كه عمامه خود را به سـر كرده ، پشت در ايستاده و مي خواهد از خانه خارج شود.
سلام كرده و عرض كردم : سيد عالمي در مسجد است و شما را احضار نموده است .
فرمود: آيا او را شناختي ؟ گـفـتـم : نه ، نشناختم ، ولي از علماء ولايت ما نيست .
آقا! چقدر صورت او نوراني است ،من چنين صورت نوراني در مدت عمرم نديده ام .
اما مرحوم سيد محمد صادق به من جوابي نمي داد.
با ايشان بودم ، تا داخل مسجد شد.
ديدم نسبت به آن سيد، ادب خاصي را رعايت مي كند و خضوع كاملي در برابر ايشان دارد.
سلام كرد و نزديك ايشان نشست و با آن شخص مذاكره اي نمود.
بعد از مدت زماني ، آن سيد از مسجد خارج شد.
مـن كـه از خـضوع ايشان تعجب كرده بودم پرسيدم اين سيد كه بود؟ و چرا تا اين حدنسبت به او خضوع مي كرديد؟ رو به من نمود و فرمود: او را نشناختي ؟ گـفـتـم : نه ، از من تعهد گرفت كه در مدت حياتش ، اين جريان را بروز ندهم .
بعد فرمود:آن آقا، مولاي من و تو، حضرت صاحب العصر و الزمان عجل اللّه تعالي فرجه الشريف بود.
در ايـن جـا مـن بـه سوي در مسجد دويدم .
ديدم در بسته و مسجد تاريك است و احدي در آن جا نيست .
از سـخنان حضرت با ايشان چيزي نفهميدم ، جز آن كه امر به اقامه نماز جماعت صبح در اول فجر فرمودند.
مـلا حبيب اللّه اين مطلب را بروز نداد، مگر بعد از وفات حجة الاسلام سيد محمدصادق قمي ، و بر صدق اين قضيه ، سه بار به قرآن كريم قسم خورد
كمال الدين ج 1، ص 119، س 28.