يكشنبه, 08 دی 1404
You are here:

انتخاب قالب

اطلاعات سایت

اعضا : 5711
محتوا : 302
بازدیدهای محتوا : 1312299

اوقات شرعی



جستجو

Loading
تشرف شهيد ثاني PDF

مرحوم شهيد ثاني مي فرمايند: در مـنـزل رمـلـه (نـام محلي است ) به مسجد آن جا، كه معروف به جامع ابيض است براي زيارت پيامبراني كه در غار آن جا مدفونند، رفتم .
وقتي رسيدم ، ديدم در مسجد قفل است و احدي در آن جا نيست .
دست خود را بر قفل گذاشته و كشيدم .
در باز شد و من وارد غار شدم .
در آن جا مشغول نـمـاز و دعـا گرديدم و بحدي توجه قلبي به خداي تعالي برايم پيدا شد كه از حركت قافله اي كه همراهش بودم ، فراموش كردم .
مـدتـي در آن جـا نشستم .
پس از آن داخل شهر شدم و بعد هم به سوي مكان قافله رفتم ،اما ديدم آنها رفته اند و هيچ كدام از ايشان نمانده است .
در كار خويش متحير ماندم وبه فكر فرو رفتم ، چون بـا پـاي پـيـاده كـه نمي توانستم به قافله ملحق شوم .

ادامه مطلب...
 
تشرف مرد كاشاني مفلوج PDF
در كتاب بحارالانوار آمده است كه عده اي از اهل نجف براي من نقل كرده اند: مـردي از اهل كاشان به نجف اشرف آمد و عازم حج بيت اللّه الحرام بود.
در نجف به مرض شديدي مـبـتلا و پاهاي او خشك شد و قدرت بر راه رفتن نداشت .
رفقايش اورا در نجف نزد يكي از صلحاء گـذاشـتـند.
آن مرد صالح حجره اي در صحن مقدس داشت و هر روز در را به روي او مي بست و بـراي تـمـاشا و جمع آوري در به صحرامي رفت .
روزي مرد كاشاني به آن شخص گفت : دلم تنگ شده و از اين مكان خسته شده ام امروز مرا با خود ببر و در جايي بينداز و بعد هر جا كه خواستي برو.
آن مردراضي شد و او را با خود به خارج شهر نجف برد.
آن جا مكاني بود كه به آن مقام حضرت قائم (ع ) مي گفتند.
مريض كاشاني مي گويد: مرا در آن جا نشاند و لباس خود را در حوضي شست و برروي درختي كه همان جا بود، انداخت و به طرف صحرا رفت .
من در آن مكان تنهاماندم و فكر مي كردم كه بالاخره كار من به كجا منتهي مي شود.
نـاگـاه جـوان خـوشـروي گـنـدمگوني را ديدم كه داخل صحن مقام شد.
ادامه مطلب...
 
سخنی از امام حسین (ع) PDF

منا اثنا عشر مهدياً اولهم اميرالمؤمنين على بن ابيطالب و آخر هم التاسع من ولدى و هو الامام القائم بالحق يحيى الله به الارض بعد موتها و يظهر به دين الحق على الدين كله ولو كره المشركون   له غيبتة يرتد فيها اقوام و يثبت على الدين فيها آخرون فيؤذون و يقال لهم متى هذاالوعد ان كنتم صادقين أما ان الصابر فى غيبته على الاذى و التكذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول الله صلى الله عليه و آله

امام حسين (عليه السلام) فرمود: دوازده مهدى از ما هستند اول آنها اميرالمؤمنين على بن ابيطالب (عليه السلام) و آخر آنها نهمين پسر من كه قيام بر حق خواهد نمود و زمين را پس از مرگ آن زنده خواهد كرد، اوست كه دين حق را بر ساير اديان غلبه خواهد داد اگر چه مشركان كراهت داشته باشند.

براى حضرت مهدى (عليه السلام) غيبتى است كه عده اى در آن مدت گرفتار شك و ترديد مى شوند ولى عده اى ديگر ثابت قدم و پابرجا خواهد ماند. و بعضى به اين گروه مقاوم مى گويند كه پس كى وعده الهى محقق مى شود، اگر راست مى گوييد؟ به تحقيق كسى كه بر اذيت و تكذيب دشمنان در عصر غيبت آن گرامى صبر كند، همانند مجاهد مسلحى است كه در كنار رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) با دشمنان اسلام جنگيده است.

بحار الانوار ج 36، ص 385، ح 6 ؛ اكمال الدين، ص 317 ، ح 3؛

----------------------

 
تشرف جعفر بن زهدري و شفاي پاي او PDF
عبدالرحمن قبايقي مي گويد: شـيخ جعفر بن زهدري ، به فلج مبتلا شد، به طوري كه قادر نبود از جا برخيزد.
مادربزرگش بعد از فـوت پـدر شـيخ ، به انواع معالجات متوسل شد، ولي هيچ فايده اي نديد.
اطباي بغداد را آوردند.
مدت مديدي معالجه كردند، باز هم سودي نبخشيد، لذا به مادر بزرگش گفتند: شيخ را به مقام و قـبه حضرت صاحب الامر (ع ) در حله ببر وبخوابان شايد حق تعالي او را از اين بلا رهايي بخشد و بـلـكـه حضرت صاحب الامر(ع ) از آن جا عبور نمايند و به او نظر مرحمتي فرمايند و به اين شكل ، مرضش خوب شود.
ادامه مطلب...